دیروز و امروز میرحسین موسوی
۱۳۸۷ اسفند ۲۷, سهشنبهتحلیلگران میگویند، خاتمی از زمان مطرح شدنش به عنوان نامزدی برای انتخابات سال آینده، دچار تردید بود. هم از این جهت که نگران بود از سوی نخبگان و گروههای تاثیرگذار جامعه به قدر کافی پشتیبانی نشود و هم از این جهت که حتی در صورت کسب آرای کافی، احتمال داشت که هستهی اصلی قدرت در نظام جمهوری اسلامی، مانع حضور او در مقام ریاست جمهوری شود. آمدن میرحسین موسوی به صحنه، که ظاهرا بدون مشورت و هماهنگی با گروههای "اصلاحطلب" صورت گرفته، تردیدهای خاتمی را تشدید و وی را به کنارهگیری واداشت.
با کنارهگیری خاتمی اکنون میرحسین موسوی در کانون توجه ایرانیان و علاقمندان به مسائل ایران در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری آینده قرار گرفته است. گفته میشود پس از کنارهگیری خاتمی، احتمال اینکه مهدی کروبی نیز به نفع موسوی کنار رود، بیشتر شده است.
موسوی دیروز
میرحسین موسوی نخستوزیر دوران جنگ ۸ ساله میان ایران و عراق بود. از نظر "هواداران نظام اسلامی" در ایران، او فردی بود که کشور را و پیش از هر چیز، اقتصاد کشور را در این دوران بسیار سخت "به خوبی" اداره کرد؛ دورانی که نفت ایران چیزی حدود ۷ دلار در هر بشکه فروش میرفت. موسوی یکی از چهرههای شاخص گروههای "چپ اسلامی" بود که با برخورداری از حمایت آیتالله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، جناح عمدهی قدرت در نظام اسلامی را تشکیل میدادند. با مرگ خمینی، به تدریج از نفوذ و قدرت این جناج در نظام اسلامی کاسته شد. گروههای "چپ اسلامی" آن روزها، اکنون بهطور عمده در طیف رنگارنگ جناح "اصلاحطلب" تعریف میشوند.
اما از نگاه قشرهای بیرون از دایرهی نفوذ "نظام اسلامی"، دوران نخستوزیری میرحسین موسوی، دوران کوپن و جیرهبندی و صفوف طولانی مردم برای تامین مایحتاج عمومی بود. از نظر سیاسی نیز این دوره، سالهای اوج سرکوب و خفقان و حذف مخالفان سیاسی در ایران پس از انقلاب بود. درگیریهای خشن با گروههای مخالف و سرکوب خونین آنها در اوایل دههی ۶۰، کشتار چندین هزار زندانی سیاسی در سال ۶۷، عزل خشن آیتالله منتظری از جانشینی آقای روحالله خمینی، از جمله برآمدهای سیاسی مهم این دوران بودند؛ هر چند در اندازهی نقش و مسئولیت میرحسین موسوی در این حوادث میان تحلیلگران مختلف و حامیان و منتقدان و مخالفان موسوی اختلافنظر وجود دارد.
خلاصه آنکه موسوی سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸، موسوی طرفدار اقتصاد دولتی و کنترل شدید تجارت خارجی، و به همان انداره نیز طرفدار کنترل همهی جنبههای زندگی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شهروندان بود. در جهانبینی موسوی، همانند پیشوا و مراد خود آیتالله خمینی، جامعه و جهان به دو قطب "مستضعف" و "مستکبر" تقسیم میشد و آقای موسوی به شدت طرفدار "مستضعفان" و بر علیه "مستکبران" بود.
موسوی امروز
پایان جنگ ۸ ساله میان ایران و عراق و پایان عمر آیتالله خمینی، پایان نخستوزیری موسوی و اساسا پایان "دوران موسوی" بود. این دوران ۲۰ سال طول کشید. در این مدت نخستوزیر دوران جنگ و یکی از چهرههای شاخص "چپ اسلامی" هیچ نگفت و هیچ ننوشت. این دوران، در عینحال دوران افول اقتدار و نفوذ چپهای اسلامی در ساخت قدرت در ایران بود. برخی تحلیلگران سکوت موسوی را، که طرفدارانش آن را "روزهی سیاسی" نیز مینامند، "اعتراض خاموش" او به فضا و سیاستهای حاکم در نظام جمهوری اسلامی در این دوره ارزیابی میکنند.
در سه دورهی اخیر ریاست جمهوری در ایران، موسوی اصرار طرفداران خود برای بازگشت به صحنهی سیاسی و حضور در انتخابات را رد کرد. این امتناع از شکستن سکوت، تا این اواخر نیز ادامه داشت، اما او دو هفته پیش دوباره پا به میدان سیاست گذاشت و اعلام کرد داوطلب نامزدی ریاست جمهوری است. هنوز هیچکس از دلایل اصلی تغییر تصمیم موسوی خبر ندارد و برخی، حتی افرادی در حقلههای نزدیکان میرحسین موسوی، علت تغییر نظر او را حلقهی مفقوده در تحلیلهای سیاسی روزهای اخیر میدانند که آینده باید آن را روشن کند.
موسوی در بیانیهی اعلام حضور خود در انتخابات، به نحوی خطوط اصلی ویژگیهای موسوی دوران نخستوزیری ۸ ساله را بازتابانده است. در این بیانیه او خود را بار دیگر "مستضعفپرور" و "استقلالخواه" تعریف میکند. برای ایرانیانی که فضای دوران نخستوزیری موسوی را از نزدیک تجربه کردهاند، "مستضعفپروری" مترادف با اقتصاد دولتی است و "استقلالخواهی" – دستکم تا اطلاع ثانوی- معنای "خارجیستیزی" و ادامهی سیاست خارجی تنشزا با جهان خارج را تداعی میکند. موسوی در نخستین سخنرانی خود در مسجد حجت نازیآباد، در ذیل عبارت "استقلالخواهی" از حضور مستشاران آمریکا در ایران در زمان رژیم شاه سخن گفته است. ۳۰ سال پس از انقلاب اسلامی و قطع رابطه با آمریکا، سخن گفتن از حضور مستشاران آمریکایی در ایران، حرف و حدیثی تفسیربردار است.
با اینحال بیانیهی اعلام حضور موسوی، بیانیهی هوشمندانهای است که نظر به جمعآوری نیرو از همهی گروههای وابسته به نظام اسلامی و تاجایی که ممکن است از خارج از نظام دارد. آقای موسوی خواهان "گسترش گفتمان انقلاب اسلامی" و بازگشت به "ارزشهای برآمده از انقلاب اسلامی" است و "مستضعفان" را "مطمئنترین پایگاه" برای تحولی میداند که او در آن آرزوی است. بیجهت نیست که برخی او را نه در طیف "اطلاحطلب"، که بیشتر یک "اصولگرا" میدانند.
در بیانیهی موسوی برنامهی اتمی ایران، "دستآوردهای برگشتناپذیر جوانان دانشمند ما در زمینه انرژی هستهای" توصیف شده است. موسوی همچنین از توجه به "ارزش آزادی" سخن گفته که به تعبیر وی "آرمانی است كه خرازیها و باقریها و باكریها در پای آن جان دادهاند." این سه تن از فرماندهان سپاه بودند که جان خود را در جنگ از دست دادند. اینها تعابیری تفسیر بردار از یکی از مطالبات اساسی جامعهی امروز ایران است که تنها میتواند به بدبینیها دامن زند.
در عینحال در بیانیهی اعلام حضور موسوی جای بسیاری از مسائل مهم و مطالبات مشخص جامعهی امروز ایران خالی است. دربارهی سیاست خارجی پرهزینهی کنونی ایران، به ویژه سرنوشت مناسبات با آمریکا چیزی گفته نشده. مناقشه با جامعهی جهانی بر سر برنامهی اتمی که ایران را منزوی و اقتصاد کشور را در محاصره و تحریم قرار داده، جایی در بیانیه موسوی ندارد. دربارهی مطالبات ایرانیان در زمینه حقوق بشر، آزادیهای سیاسی، رفع تبعیض علیه زنان و اقلیتهای مذهبی و قومی سکوت شده است. شاید گفته شود این بیانیه نمیتوانست جای پرداختن به همهی این مسائل باشد، اما بسیاری از تحلیلگران براین باورند، خطوط عمومی و روح حاکم بر بیانیهی موسوی، جایی برای این خوشبینی باقی نمیگذارد که در صورت پیروزی وی، پرسشهای فوق پاسخهای مثبت و مناسبی بیابند.
کاندیدای نظام
با اعلام حضور موسوی در انتخابات و نیز رویکردهای عمومی بیانیهی او و نیز نخستین سخنرانی انتخاباتی او در نازیآباد تهران، این نظر در محافل سیاسی ایران قوت گرفته که موسوی "کاندیدای نظام" است و یا دستکم میتواند از چنین قابلیتی برخوردار باشد. این نظر براین تحلیل استوار است که موسوی در مقام ریاست جمهوری میتواند بسیاری از خواستهای "نظام سیاسی" در ایران را برآورده سازد، بدون آنکه به اندازهی رئیسجمهور فعلی، محمود احمدینژاد هزینه روی دست آنها بگذارد.
به نظر این تحلیلگران، موسوی در خطوط کلی سیاست خارجی و برنامهی اتمی ایران و نیز سیاست اعمال کنترل بر اقتصاد و سیاست و فرهنگ در داخل کشور و تاکید وی بر احیای "ارزشهای انقلاب" و "گفتمان انقلاب اسلامی"، هماهنگ و همسو با نظرات و خواستهای هستهی اصلی قدرت در ایران است. در عینحال در برابر رئيسجمهور فعلی که تا حدود زیادی نامحبوب شده است، از شانس پیروزی بیشتری برخوردار است.