«راهبرد کره شمالی در مذاکرات هستهای قابل قیاس با ایران نیست»
۱۳۸۶ تیر ۲۹, جمعهپس از چالشها و کشوقوسهای زیاد بر سر برنامه هستهای کره شمالی، سرانجام روز ۱۴ ژوييه گذشته، دولت این کشور فعالیت نیروگاه اتمی جنجالبرانگیز یونگ بیونگ را به حال تعطیل درآورد. این اقدام، به گفته وزارت خارجه کره شمالی، بخشی از تعهدات این کشور در قراردادی بود که فوریه گذشته در جریان مذاکرات ۶ جانبه به دست آمد.
روز چهارشنبه (۱۸ ژوییه) دور جدیدی از نشستهای ۶ جانبه بر سر حل قطعی بحران اتمی کره شمالی برگزار شد. این اولین نشست گروه یادشده پس از قرارداد فوریه گذشته است که چرخشی در حل بحران یادشده به وجود آورد.
تشکیل گروه ۶ جانبه پس از آن صورت گرفت که کره شمالی با استناد به سیاستهای نظامی و امنیتی دولت جدید آمریکا و با طرح این ادعا که آمریکا و غرب به تعهدات خود در قرارداد سال ۱۹۹۴ عمل نکردهاند، این قرارداد را ملغی اعلام کرد و برنامه اتمی خود را دوباره از سر گرفت. بنا به قرارداد سال ۱۹۹۴ میان واشنگتن و پیونگ یانگ ، قرار بود کره شمالی در ازای متوقف کردن برنامه هستهای خود، از آمریکا و کشورهای غربی کمکهای مالی، غذایی ، انرژیایی و نیز برخی تضمینهای امنیتی دریافت کند.
اعضای گروه ۶ جانبه عبارتند از کره شمالی، کره جنوبی، آمریکا، روسیه، ژاپن و چین. بنا به قرارداد فوریه گذشته که در پی ۴ سال مذاکره این گروه به دست آمد، کره شمالی در ازای کنارگذاشتن مرحله به مرحله برنامه هستهای خود، کمکهای مالی و فنی دریافت خواهد کرد و از شمول تحریمهای مالی و اقتصادی خارج خواهد شد. تعهد آمریکا به عادی سازی مناسبات خود با کره شمالی و ارائه تضمینهای امنیتی و نیز تلاش برای خلع سلاح اتمی کامل شبه جزیره کره نیز از دیگر بندهای قراداد فوریه است.
قرارداد برای متوقف ساختن برنامه هستهای کره شمالی این سؤال را مطرح میکند که آیا چنین رویکردی برای حل بحران هستهای ایران هم کارآیی دارد؟ و اصولاَ شباهتها و تفاوتهای بحرانهای هستهای کره شمالی و ایران کدامها هستند؟ این سؤالها را با دکتر مارکوس تیدتن (Marcus Tidten) در میان گذاشتهایم. تیدتن همکار "بنیاد علم و سیاست" در برلین و کارشناس مسائل سیاستهای امنیتی در شمال شرقی آسیا، و به ویژه ژاپن، ا ست.
دویچه وله: چه چیز باعث شد رژیم کره شمالی سال ۲۰۰۲ قرارداد سال ۱۹۹۴ با آمریکا را فسخ کند و دوباره به طور فشرده کار روی برنامه اتمی خود را از سر بگیرد؟
تیدتن: عامل مستقیم اقدام کره شمالی، ظاهراَ طرح این اتهام از سوی سرمذاکرهگر سابق آمریکا بود که پیونگیانگ دارای یک برنامه غنیسازی اورانیوم مخفیانه است. در مجموع اما، رژیم کره شمالی از این بیم و هراس داشت که زیر تأثیر (فشارهای) خارجی قرار گیرد، به گونهای که به عنوان رژیمی که همه ارکان جامعه را زیر سلطه خود دارد حفظ قدرت ظاهراَ برایش در معرض خطر قرار گرفته بود.
قرارداد فوریه گذشته پس از ۴ سال مذاکره دشوار و پر کش و قوس به دست آمد. با این همه، این تحول تا حدودی نامنتظره بود. چه عواملی در حصول قراداد نقش بازی کردند؟
چه آمریکا و چه چین که دائماَ نقش یک میانجی را بازی میکرد، نیاز داشتند که مذاکره، فرایند مثبتی پیدا کند. در زمینه اعطای امتیازات، مشابه قرارداد ژنو رفتار شد. کل فضای مذاکرات نیز به شدت یادآور مذاکرات سال ۱۹۹۴ بود. تحول منتهی به قرارداد فوریه نیز از یک سو نتیجه تمایل آمریکا و چین به حصول نتایجی مثبت بوده و از سوی دیگر از وضعیت بد تأمین مایحتاج عمومی ( مواد غذایی و انرژی) در کره شمالی، به عنوان کشوری بسته و منزوی، ناشی شده است.
از نظر شماری از ناظران، در میان عواملی که به قرارداد فوریه منجر شدند، آمادگی آمریکا در مراحل پایانی مذاکرات ۶ جانبه برای گفتگوی مستقیم با کره شمالی وزن و اهمیت خاصی داشته است. مذاکره مستقیم با ایران اما، با این شرط پیوند خورده است که جمهوری اسلامی باید در ابتدا غنیسازی اورانیوم را متوقف کند، شرطی که تا کنون تهران آن را نپذیرفته است. آیا آمریکا و اروپا باید بر سر این شرط باقی بمانند و آیا تحریمها ایران را به تغییر موضع واخواهند داشت؟
نتایج دور آتی مذاکرات گروه ۶ جانبه که هم اکنون ( ۱۸ تا ۲۰ ژوییه) در چین جریان دارد نشان خواهد داد که آیا قرارداد ۱۳ فوریه ۲۰۰۷ به راستی یک چرخش بوده است آیا نه. به طور مشخص اما، هم کریستوفر هیل، نماینده آمریکا در مذاکرات و هم ساساثه، نماینده ژاپن، خواهان آن هستند که همه تأسیسات اتمی کره شمالی، به شمول تأسیساتی که به غنیسازی اورانیوم مرتبط هستند، مورد بازرسیهای آژانس انرژی اتمی قرار گیرند. توافقات دو جانبه میان کره شمالی و ژاپن نیز تا به حال به اجرا درنیامدهاند.
کدام آموزه و تجربه از حل موقت بحران اتمی کره شمالی را میتواند در برخورد با بحران هستهای ایران سودمند باشد؟
هنوز زود است که از "پایان بحران اتمی کره شمالی" سخن گفته شود. مقایسه میان این بحران و بحران ایران هم، چندان آسان نیست، زیرا هم نفوذ سیاسی دو کشور با هم متفاوت است ( کره شمالی منزوی است، در حالی که ایران بدون شک، یک بازیگر پرنفوذ منطقه است) و هم، نوع تهدید این دو کشور فرق میکند. تهدیدی که از جانب کره شمالی وجود دارد، اشاعه و پخش سلاحهای هستهای توسط آن است، در حالی که ایران هستهای تأثیری منفی بر کل تأمین انرژی ارویا و آمریکا و مورد خاصی مثل اسرائیل خواهد داشت.
برخی از چهرههای موسوم به "عقاب ها" در آمریکا، مثل جان بولتون، با قرارداد فوریه مخالفند. به باور آنها "ایران میتواند با گرفتن نتیجه اشتباه از این قرارداد، جسورتر شود و سرسختی نشان دهد، چرا که کره شمالی همه امتیازات قابل تصور را مطرح کرده، بی آن که اساساَ از مواضعش دست کشیده باشد." این دیدگاه را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
در واقعیت امر، راهبرد مذاکراتی پیونگ یانگ برای همه بازیگران حکومتی و غیرحکومتی مخالف با غرب ارزش ارجاع و استناد دارد. اما در رابطه با این سؤال که در کدام مورد (ایران یا کره شمالی) یک رویکرد سختتر بهتر جواب میدهد، اگر از منظر سیاسیگلوبال نگاه کنیم، با توجه به نقش و وزن محدودتر کره شمالی ( البته اگر خطر اشاعه سلاحهای هستهای توسط آن را نادیده بگیریم) به این نتیجه میرسیم که راهبرد و مواضع پیونگ یانگ و تهران در مذاکرات، به سختی قابل مقایسهاند.