رمانهای سرگرم کننده؛ خرید عشق به بهای ارزان
۱۳۹۰ مرداد ۱۳, پنجشنبه«سوزانه برای خودش یک دسته گل رز سرخ خریده است. با اینحال حالش چندان خوب نیست و دايم به عشق بزرگ از دسترفتهی خود فلیکس فکر میکند. فلیکس، سالهاست که دنیای فانی را ترک گفته. از آنجا که فلیکس هنوز در وجود زوزانه "زنده" است، این زن نمیتواند به مرد دیگری به نام فابیان که عاشق او شده، توجه کند. این وضع ولی در صفحهی ۶۴ تغییر مییابد؛ زوزانه هم، مهر فابیان را به دل میگیرد و پس از چندی هر دو خوش و خوشبخت، زندگیی مشترکی را آغاز میکنند.»
این مضمون اغلب "رمانهای سرگرمکنندهای" است که که هر هفته با کاغذ کاهی و به شکل دفترچهی معمولی در آلمان منتشر میشود. از این رو به آنها "رمان دفترچهای" هم میگویند. نویسندگانی چون یوهانا بورش (Johanna Buresch)، از راه نوشتن این کتابها، امرار معاش میکنند. بورش ۳۰ سال است که هر هفته یک رمان نوشته؛ شمار این کتابها تا کنون به هزار رمان هم میرسد.
شناسههای "رمان دفترچهای"
یوهانا بورش که سی سال پیش، چندی به عنوان پرستار در یک بیمارستان کار کرده است، در نظر دارد تا زمانی که بتواند با نام مستعار بنویسد، به نوشتن این گونه "ادبیات" ادامه خواهد داد. او میگوید "رمان ـ دفترچهای" تکنیک و شناسههای ویژهی خودش را دارد: پایان خوش، اولین اصل است. قهرمان داستان، باید پاک و صمیمی و بیغل و غش باشد. مذهب در این رمانهای دفترچهای جایی ندارد. چون ممکنست، احساسات خواننده ناخواسته، جریحهدار شود. بورش میگوید: «از آن گذشته، داستان باید پیش برود. بدتر از این که قهرمان داستان یک جا بنشیند و نتیجهی کارهایش را سبک و سنگین کند، وجود ندارد. این کار باعث میشود که خواننده از سر خستگی خمیازه بکشد. او علاقه دارد که قهرمان دست به عمل بزند، حرکت کند و اینها را در قالب گفتوگو توضیح دهد.»
افزون بر آن، هر داستان به یک "مسئله و گره و مشکل" اساسی نیاز دارد، تا قهرمان برای حل آن از "جا برخیزد." از این راه میتوان داستان را بهگونهای هیجانانگیز پیش برد و نظر خواننده را جلب کرد. در صفحهی ۶۴ باید قهرمان، هر طور شده، مشکل را حل کند و به پایانی خوش دست یابد. طنز، شوخطبعی، پیامهای پنهان... و عناصری از این دست، جایی در "رمانهای دفترچهای" که در آلمان به "ادبیات ارزان یا بیارزش" هم معروفند، ندارد. این عنوان از آغاز قرن هجدهم، به این نوع ادبیات اطلاق شد؛ ادبیاتی که به زبان ساده نوشته میشد، قشروسیعی از خوانندگان را در بر میگرفت و از بازیهای هوشمندانه و عجیب و غریب تهی بود. سبک نگارش، میبایست در کتابها و رمانهای بعدی تکرار شود.
تاریخچهی "رمان دفترچهای"
نخستین رمانهای آلمانی از این دست، در ابتدای قرن هجده در این کشور منتشر شدند و بلافاصله هم از سوی ادبای وقت به عنوان "ادبیات بیارزش" ارزیابی شدند. در گذشته نیز دستمایهی این رمانها، موضوعهای قتل و جنایت و عشق و رابطهی بین زن و مرد بود.
در آغاز دهههای ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ قرن پیش، فروش این رمانها رونق بسیاری داشت. انتشار این کتابها، هم ارزان تمام میشد. آلمانیها میتوانستند دستکم برای مدتی کوتاه با خواندن این "رمانهای دفترچهای"، مشکلات و مسائل زندگی دشوار پس از جنگ را ازیاد ببرند. بیشتر افراد مسن و کم سواد در آلمان، خوانندگان این گونه ادبیات بودند.
بنگاههای انتشاراتیای که "رمانهای دفترچهای" منتشر میکنند، با اطلاق عنوان "ادبیات ارزان" به آنها موافق نیستند. انتشاراتی بنام باستای لوبه (Bastei Lübbe)، از جمله بنگاههای نشری است که "رمانهای دفترچهای" را به طور مرتب منتشر میکند. فلوریان مارتسین، رئیس این انتشاراتی که مسئول نشر این بخش از برنامهی آن است، در مورد خوانندگان این کتابها، میگوید: «خوانندگان "رمان ـ دفترچههایی" که به داستانهای عشقی میپردازند، اغلب مؤنث و بین ۳۵ تا ۶۰ ساله است.»
تهیه و چاپ "رمانهای دفترچهای"، هر چند "سرگرمکننده و بیارزش" خوانده میشوند، ولی چندان ساده نیست. فلوریان مارتسین میگوید، بهویژه خوانندگان دفترچه ـ رمانهای علمی، آنها را با کتابهای این ژانر مقایسه میکنند: «ما نمیتوانیم هر چه بهنظرمان رسید، بنویسیم. طرح و توطئهی داستان و پرداخت آن باید قابل پذیرش باشد. برای همین خیلی وقتگیر است، دست کم بیش از آنچه که به نظر میرسد.»
واقعیت نامطلوب
انتشاراتی بنام باستای لوبه از سال ۱۹۵۲ آغاز به این انتشار اینگونه رمانها کرده است. در حال حاضر، این انتشاراتی ۱۹ سریال در بخش زنان و ۱۳ سریال در بخش مردان دارد. در سی سال گذشته، از زمانی که هزینهی انتشار کتاب کم شده و نشر کتاب جیبی رواج پیدا کرده، از تیراژ این "دفترچه"ها کاسته شده است. با این حال، ده درصد کل درآمد این بنگاه نشر را که بالغ بر هشت و نیم میلیون یورو ست، فروش این رمانها تأمین میکند. این کتابها به خارج از آلمان نیز صادر میشوند.
یوهانا بورش، علت موفقیت "رمان دفترچهای" را در علاقهی خوانندگان به خرید عشق و توهم میداند: «مردم دوست دارند توهم بخرند، عشق و خوشبختی بخرند؛ زن و مرد هم ندارد، آن هم به بهای ارزان. کسی مایل به خواندن واقعیت، آنطور که هست، نیست.»
FF/FW