1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله
اجتماعیایران

زبان به مثابه خشونت: چرا بدن زن محور اصلی آزارهای کلامی است؟

۱۴۰۴ آذر ۴, سه‌شنبه

روز ۲۵ نوامبر، "روز جهانی منع خشونت علیه زنان"، تنها یادآور خشونت‌های آشکار علیه زنان جامعه نیست؛ بلکه فرصتی است برای دیدن لایه‌های خاموش و پنهانی که در تار و پود زندگی روزمره تنیده شده‌اند.

زنی روی تخت کنار آینه‌ای ترک‌خورده نشسته
خشونت مبتنی بر جنسیت البته پدیده جدیدی نیست، اما مهاجرت آن به دنیای دیجیتال، مقیاس و تأثیر آن را افزایش داده است.عکس: Jonas Walzberg/dpa/picture alliance

روز ۲۵ نوامبر، "روز جهانی منع خشونت علیه زنان"، فرصتی است برای دیدن لایه‌های خاموش و پنهانی که در تار و پود زندگی روزمره تنیده شده‌اند. لایه‌هایی که نه دیده می‌شوند، نه همیشه جدی گرفته می‌شوند، اما اثرشان ماندگار و عمیق است.

یکی از این لایه‌های پنهان، زبان خشونت‌زده یا همان خشونت کلامی است که نسل‌هاست در شکل فحاشی‌ها، شوخی‌ها، کنایه‌ها و ادبیات عامیانه بازتولید می‌شود؛ زبانی که بدن زنان و هویت آنها را به ابزاری برای تحقیر تبدیل کرده است.

به باور کارشناسان، این الگوی تکرارشونده که در سال‌های اخیر بخصوص در فضای مجازی به شکل بسیار پررنگی رواج یافته، صرفاً یک "بددهانی" ساده یا یک "عصبانیت لحظه‌ای" نیست، بلکه نشانه‌ای از ساختارهای عمیق‌تر تبعیض جنسیتی است؛ ساختارهایی که در سکوت و عادی‌سازی، خشونتی روانی و نمادین را علیه زنان تثبیت می‌کنند. استفاده گسترده از این الفاظ، پرسشی جدی را پیش می‌کشد: چرا بدن زن، اولین و اصلی‌ترین ابزار تحقیر در زبان ماست؟ چه سازوکارهای فرهنگی، اجتماعی و روان‌شناختی باعث می‌شود که این شکل از خشونت زبانی نه‌تنها نکوهش نشود، بلکه گاهی حتی با خنده، تشویق یا همراهی روبه‌رو شود؟

این گزارش تلاش می‌کند لایه‌های پنهان این پدیده را واکاوی کند؛ از ریشه‌های تاریخی و فرهنگی آن گرفته تا اثرات روانی و اجتماعی‌اش بر زنان و جامعه. هدف، تنها اشاره به یک مسئله زبانی نیست؛ بلکه فهم این واقعیت است که هر واژه، حامل قدرت و معناست و زبان خشونت، زمینه‌ساز جامعه‌ای خشونت‌پذیر است.

تکامل خشونت به شکل سایبری

خشونت مبتنی بر جنسیت البته پدیده جدیدی نیست، اما مهاجرت آن به دنیای دیجیتال، مقیاس و تأثیر آن را افزایش داده است. از همان ابتدای ظهور ایمیل و اتاق‌های گفت‌وگو، زنان هدف آزار و اذیت سایبری قرار گرفتند. با ظهور رسانه‌های اجتماعی، این تهدیدها گسترش یافت و ابزارهایی را برای آزار و اذیت، سوءاستفاده و تحقیر در مقیاس جهانی در اختیار مجرمان سایبری قرار داد.

در دهه ۲۰۱۰، سوءاستفاده مبتنی بر تصویر یا "پورن انتقامی" توجه زیادی را به خود جلب کرد. اشتراک‌گذاری بدون رضایت تصاویر خصوصی، که اغلب به عنوان اقدامی تلافی‌جویانه یا کنترلی انجام می‌شد، به سلاحی ویرانگر علیه زنان تبدیل شد. این شکل از سوءاستفاده، نشان‌دهنده‌ تغییر در پویایی خشونت بود: پایداری اینترنت به این معنی بود که رنج قربانیان می‌تواند به طور نامحدود ادامه یابد.

تا سال ۲۰۱۷، اتحادیه اروپا تخمین زد که از هر ۱۰ زن، ۱ نفر از سن ۱۵ سالگی به بعد نوعی خشونت آنلاین را تجربه کرده است.

اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه‌ وله

دانشگاه مریلند آمریکا در پژوهشی در سال ۲۰۱۴ عنوان کرد که کاربران زن به طور متوسط ۲۵ برابر بیشتر از کاربران مرد با پیام‌های تهدیدگر، ناسزاگویی، پیام‌هایی با کلمات رکیک و جنسیت‌زده و خشونت کلامی مواجه می‌شوند و قربانیان این آزار بیشتر در زنان میان ۱۸ تا ۳۰ ساله بوده‌اند. براین اساس در بسیاری از کشورها زنان به دلیل ترس از عواقب اجتماعی، مایل به گزارش‌دهی در مورد ارتکاب خشونت سایبری علیه خود نیستند و در نتیجه فضا را برای مردانی که در این فضا اعمال خشونت می‌کنند، امن‌تر کرده‌اند.

تعریف ارزش مردانگی، از طریق قدرت بر زن

جامعه‌شناسان خشونت کلامی را اینطور تعریف می‌کنند: خشونت کلامی علیه زنان در فضای مجازی مجموعه‌ای از رفتارهای زبان‌محور در محیط آنلاین است که زنان را به‌صورت مستقیم یا غیرمستقیم هدف قرار می‌دهد و به‌واسطه‌ کلمات، تصاویر، کامنت‌ها، پیام‌ها یا حتی شوخی‌ها، باعث ایجاد ترس، شرم، تحقیر، یا صدمه روانی می‌شود.

این خشونت معمولاً ریشه در کلیشه‌ها، نگاه ابزاری به بدن زن و ساختارهای مردسالارانه دارد و چون "جسمی" یا "قابل مشاهده" نیست، اغلب نادیده گرفته می‌شود، اما اثرات روانی و اجتماعی آن بسیار جدی است.

بیشتر بخوانید: سازمان جهانی بهداشت: یک سوم زنان جهان قربانی خشونت بوده‌اند

علی رجبعلی، پژوهشگر جامعه‌شناسی در گفت‌وگو با دویچه‌وله فارسی در پاسخ به این پرسش که اصلا چرا بدن زن محور بسیاری از خشونت‌های کلامی باید باشد، معتقد است: «ریشه این امر نه در واقعیت زیستی زنان بلکه در یک ساختار تاریخی و فرهنگی است که بدن زن را ابزار کنترل، مالکیت و تحقیر تعریف کرده است.»

به باور این پژوهشگر، در بسیاری از جوامع و به‌طور برجسته در کشورهای خاورمیانه، زنان نه فقط به‌عنوان یک فرد، بلکه به‌عنوان نماد آبرو و حیثیت خانواده و جامعه محسوب می‌شوند. به همین دلیل هر نوع خشونت زبانی، به بدن زن نسبت داده می‌شود تا بیشترین حس تحقیر را ایجاد کند.

به گفته او، در جوامعی که آموزش جنسی غایب است، بدن زن تابو است و تابو بودن یک چیز باعث می‌شود آن چیز هم ابژه تمایل شود و هم ابزار تحقیر. علاوه‌ براین، در فرهنگ‌هایی که مردسالاری قوی است، ارزش مردانگی از طریق قدرت بر زن تعریف می‌شود. پس اگر بخواهند یک مرد را تحقیر کنند، همسر، دختر، مادر و یا خواهر او را مورد خشونت کلامی قرار می‌دهند و در واقع بدن زن تبدیل می‌شود به زبان غیرمستقیم برای تحقیر مردان.

اما سوال اینجاست که استفاده از خشونت کلامی چه تأثیری بر روان جمعی جامعه و به‌ویژه زنان دارد؟

کارشناسان معتقدند که فحاشی‌ها و شوخی‌های جنسی فقط یک گفت‌وگوی روزمره نیستند و روی روان جمعی زنان اثر عمیق می‌گذارند. این نوع زبان، احساس امنیت، ارزشمندی، اعتماد به نفس و حضور اجتماعی زنان را تضعیف می‌کند و در سطح جمعی، نوعی خشم، بی‌اعتمادی و خشونت پنهان تولید می‌کند.

بیشتر بخوانید: خودکشی زنان خانه‌دار ایرانی در سایه سیاست‌های مردسالارانه حکومت

این پژوهشگر جامعه‌شناسی در پاسخ به این سوال که از نظر روانی، چه نیازی به خشونت کلامی علیه زنان و مورد اهانت قرار دادن زنان با فحش‌ها و الفاظ رکیک جنسی است، می‌گوید: «وقتی افراد عصبانی می‌شوند یا حتی می‌خواهند شوخی کنند، سراغ فحش‌های جنسی می‌روند چون این واژه‌ها در فرهنگ مردسالار بیشترین قدرت را برای ضربه زدن دارند. این کلمات حامل دو نیاز پنهان‌اند: قدرت‌نمایی و تخلیه هیجان.»

به گفته او، از طرفی وقتی در جمع و یا در فضای مجازی خشونت کلامی علیه زنان خنده‌دار تلقی می‌شود، پذیرش اجتماعی آن بیشتر می‌شود و افراد می‌آموزند که خشونت‌ کلامی را می‌توان با طنز ارائه کرد بدون اینکه کسی واکنش جدی نشان دهد.

پیر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی از مفهومی استفاده می‌کند به نام خشونت نمادین (Violence Symbolique) که ویژگی‌اش این است:

 • خشونت دارد

 • اما به‌صورت طبیعی تجربه می‌شود

 • قربانی آن را نقد نمی‌کند

 • و جامعه نیز حساسیتش را نسبت به آن از دست می‌دهد.

علی رجبعلی، پژوهشگر جامعه‌شناسی در این باره توضیح می‌دهد: «فحش‌ها و شوخی‌های جنسی علیه زنان، دقیقاً همین کار را می‌کنند. هر تکرار، یک لایه از حساسیت جامعه را کم می‌کند و در نهایت قبح آن ریخته و به امری معمولی و روزمره در جامعه بدیل می‌گردد.»

تحقیر، به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین ابزار حفظ قدرت

به باور کارشناسان، تأثیر خشونت سایبری بر قربانیان عمیق است و بسیاری از آنها اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را تجربه می‌کنند. ماندگاری محتوای این نوع خشونت اغلب باعث می‌شود قربانیان احساس کنند در دام افتاده‌اند و قادر به فرار یا عبور از آزار و اذیت نیستند. این در حالیست که پژوهشگران معتقدند، خشونت کلامی غالباً محرک و مقدمه خشونت فیزیکی خطرناک به دلیل پررنگ شدن مفاهیمی از جمله ""ناموس" و "غیرت" و عامل انتقام‌گیری و ایجاد دور تسلسل خشونت و جرم و جنایت در جامعه است.

بیشتر بخوانید: سازمان ملل: رشد جنگ و نزاع در جهان خشونت علیه زنان را تشدید کرده است

اومای رادمهر، فمینیست اینترسکشنال و عضو شورای مرکزی "کانون دموکراسی و توسعه آذربایجان" به دویچه‌ وله فارسی می‌گوید: «تکرار این نوع زبان خشونت‌آمیز قطعا می‌تواند باعث عادی‌سازی خشونت علیه زنان در ناخودآگاه جمعی شود و این یکی از خطرناک‌ترین اثرات زبان جنسیت‌زده و خشونت کلامی است.»

اومای رادمهر، فمینیست اینترسکشنالعکس: Privat

به گفته او، زبان، حاوی معنا است. با تکرار، این معنا در سطح ناخودآگاه جای می‌گیرد. پیام‌ها و معناهای نهفته خشونت کلامی علیه زنان در نتیجه تکرار دائمی در مکالمات روزمره، در سطح ناخودآگاه حتی در بین کسانی که آگاهانه مخالف خشونت‌اند نیز جای می‌گیرد.

رادمهر نیز در توضیح این که استفاده از این نوع فحاشی چه تأثیری بر روان جمعی جامعه و به‌ویژه زنان دارد، می‌افزاید: «آمار بسیار بالای عمل‌های زیبایی زنان وقتی کنار زبان جنسیت‌زده و خشونت کلامی علیه زنان قرار می‌گیرد، تصویری روشن از یک چرخه فشار اجتماعی می‌سازد. در این چرخه، زبان نقش مهمی در شکل دادن به تصویر ذهنی زنان از ارزش خود و بدنشان دارد. وقتی بدن زن در فحاشی‌ها، شوخی‌ها و تحقیرهای روزمره هدف قرار می‌گیرد، پیامی پیوسته به جامعه ارسال می‌شود: "ارزش زن = بدن اوست".»

به گفته او، این امر باعث می‌شود زنان نسبت به بدن خود حساسیت افراطی پیدا کنند و بیشتر مایل به ایجاد تغییراتی در آن باشند.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

عضو شورای مرکزی "کانون دموکراسی و توسعه آذربایجان" در پاسخ به این سوال که چرا اکثرا خود زنان هم این الفاظ و خشونت‌های کلامی و جنسیت‌زده را استفاده می‌کنند، می‌افزاید: «زنان هم نه از سر قدرت، بلکه از سر فشار ساختاری در این چرخه گرفتار می‌شوند. وقتی زنی در فرهنگی مردسالار رشد می‌کند، به تدریج همان ارزش‌ها را درونی می‌کند. این یعنی زن، ساختار مردسالاری را از بیرون نمی‌بیند، بلکه آن را یک "نُرم طبیعی" می‌پندارد.»

به گفته او، وقتی زن در جامعه‌ای زندگی می‌کند که زبان قدرت، مردانه است و خشونت کلامی نشانه "زور" و "مردانگی" تلقی می‌شود، او ممکن است تلاش کند با واردشدن به این گفتمان، قدرت نمادین کسب کند. ولی درواقع زن با استفاده از این زبان، ناآگاهانه، قدرت مردسالارانه را بازتولید می‌کند، نه قدرت خودش را.

پرش از قسمت گزارش روز

گزارش روز

پرش از قسمت تازه‌ترین گزارش‌های دویچه وله