زمانه نمکناشناسی
۱۳۸۷ مرداد ۹, چهارشنبهزمانه، زمانهی نمکنشناسی است. بعد از مدتها بالاخره یک سیاستمدار متعهد مثل وزیر کشور آلمان، ولفگانگ شویبله، پیدا شده که میخواهد به حال و روز ما "مهاجرهای ـ در حسرت ـ آلمانی شدن ـ مانده" برسد و زمینهی جبران کمبودهای فرهنگی ـ آموزشی ما را فراهم آورد، و چه چیزی عایدش میشود، چه بذری درو میکند؟: تشکر، حمایت، احترام؟! نه، برعکس: انتقاد کوبنده و مقاومت نابودکننده. وقتی شویبله اعلام کرد که از اول سپتامبر امسال طرح "آزمون شهروندی"اش به مرحلهی اجرا در میآید، فریاد اعتراض منتقدان و معترضان گوش فلک را کر کرد. در کمال بیانصافی.
آزمونی اجتنابناپذیر
بهنظر من این "آزمون دفع خارجیهای حسرتزده" که همانطور که همه میدانند، تنها به فکر استفاده یا سوء استفاده از فواید آلمانیبودن یا شدن هستند، بسیار سودمند و اجتنابناپذیر است. هر یک از پرسشهای این "آزمون" نه تنها بر دانش متقاضیها میافزاید، بلکه تأثیرات تربیتی هم دارد. این آزمون "خوب را از بد سوا کردن"، بهترین اقدام ممکن برای حفظ حکومت مبنی بر قانون آلمان است که امید است آقای شویبله بهزودی آن را به حکومت دموکراسیکش"جلوگیری از وقوع احتمالات"، همانگونه که خود گفته، تبدیل کند: آنهم فقط بر پایهی یک اصل؛ امنیت.
تجربههای عمیق
ولی برگردیم به آزمون. در این مجموعهی ۳۱۰ سؤالی تجربههای عمیق یک زندگی عملی نهفته است. یکی از بیضررترین این پرسشها را انتخاب کنیم: «آیا بزهکاری جوانان قابل مجازات است؟»
برای هر بزهکاری، به هر دسته و رنگی که میخواهد تعلق داشته باشد، این که نسبت به پیآمدهای عمل خلاف خود آگاهی داشته باشد، از اهمیت فوقالعادهای برخوردارست. خیال میکنید اگر آقای شویبله از عواقب مفتضحانهی کارش در سال ۱۹۹۴ با خبر میبود، به این کار دست میزد؟ مسلماً نه!
ایشان که در این سال تنها ۵۲ بهار از عمرش گذاشته بود، ۱۰۰ هزار مارک از کارل هاینتز شرایبر، قاچاقچی اسلحه، دریافت کرد و گذاشت که آن را بهطور غیرقانونی به "صندوق قاچاقی" حزبش، حزب دموکرات مسیحی واریز کنند.
ثبت وقایع در مغز
البته مجموعهی پرسشهای این "آزمون شهروندی" که متقاضی را تا مرز ناامیدی سوق میدهد، ظرفیت بهتر و کاملتر شدن دارد. یکی از این موارد را همسایهی غیرآلمانی من عنوان کرد که چندی است، بهطور جدی، در کنار کار و خانواده و همسر بیمار، هوای آلمانی شدن به سرش زده و دائم با پرسشهای "آزمون شهروندی" کلنجار میرود. مجموعهی پرسشها و جوابهای صحیح آن را من برایش تهیه کردم. این مرد جاافتاده، هر ازگاهی، وقتی با انبوه نامها و اعدادی که در این آزمون منظور شده، مشکل پیدا میکند، به سراغم میآید. من به او کمک میکنم رویدادهای بیشمار، مهم و غیر مهم تاریخی، اجتماعی و ادبیای که در آلمان رخ کردهاند از هم تفکیک کند و به خاطر بسپارد؛ حوادثی که در ۸ ماه مه ۱۹۴۵، در ۲۰ ژوئیه ۱۹۴۴، در ۱۳ اوت ۱۹۶۱، در سال های ۱۸۴۸، ۱۹۴۹، ۱۹۵۳، ۱۹۷۰، ۱۹۸۹، ۱۹۹۹ یا در قرنهای ۱۶، ۱۷، ۱۸، ۱۴، ۲۰، و الی آخر اتفاق افتادهاند و در بارهی آنها در "آزمون" پرسش میشود. او مطمئن است که با وجود کبر سن، از حافظهی قویای برای ثبت اعداد و وقایعی از این دست برخوردار است و میتواند این گنجینهی دانش پریشانکننده را، اگر نه برای همیشه، حداقل برای مدت کوتاه برگزاری آزمون در لایههای مغزش ثبت کند.
عمل جراحی توفیقآمیز
با اینحال او نگران لهجه و چگونگی تلفظ نامها و عنوانهای سرسامآور بیشماری است که در این آزمون آمده. او بههیچوجه این استدلال را نمیپذیرد که در امتحان "چهار جوابی"، تلفظ درست یا نادرست اسامی نقشی بازی نمیکند. چون معتقد است که باید این اسامی را "درست و حسابی" یاد بگیرد و نه برای جواب دادن به تست. برای همین من هم مجبورم پا به پای او، صدها نام زبانشکن "آزمون" را با او تلفظ و تکرار کنم: توتوبورگر والد، دیرک نوویتسکی، میتل گبیرگ هارتس، کاسپر داوید فریدریش، وولفزشانتسه، مکلنبورگ ـ فورپومرن، ولفگانگ شاوپن اشتاینر، اوست انیزل رووگن، اوبرست کلاوس شنک گراف فن اشتاوفنبرگ و صدها نام دیگر... همسایهی من بهویژه مایل است نام کوتاه اوبرست کلاوس شنک گراف فن اشتاوفنبرگ را که افسری آلمانی بود و با گروهی قصد جان هیتلر را کرد، به درستی یاد بگیرد. چون فیلمی که از زندگی او با بدل آمریکاییاش، تام کروز، ساختهاند، بهزودی در سینماها نشان میدهند و او میخواهد با دوستانش دربارهی این افسر دلیر بحث کند. برای همین تصمیم گرفته، فک و ناحیهی حنجرهاش را که برحسب نحوهی تلفظ واژهها و صداها در زبان مادریاش به "غلط" شکل گرفته و از اینرو بهدرد تلفظ درست واژههای زبان آلمانی نمیخورد، به دست جراح بسپارد تا آناتومی دهان و فکش را مناسب این زبان دوباره بسازند. شاید این برای آقای شویبله پیشنهاد بدی نباشد؛ خیلی راحت میتواند یک چنین جراحیای را هم به عنوان پیششرط گرفتن تابعیت آلمانی، در چارچوب "آزمون شهروندی" منظور بدارد.
مفاهیم قانونی
پیشنهاد دیگر به مفاهیمی برمیگردد، مثل حکومت بر پایهی قانون، داشتن حق مساوی در برابر قانون، اصل اقدام از طریق قانون و استقلال مقام قانونی، چون قاضی و امثالهم. این که با این مفاهیم چگونه باید برخورد کرد، بارها و بارها در "آزمون" آمده است. ولی این که چگونه میتوان آنها را دور زد، مسکوت گذاشته شده است. این شیوهها که در حال حاضر بهویژه از سوی سیاستمداران درجه اول و حامیان آنان در بخش اقتصادی آلمان بیوقفه اعمال میشوند، از آنجا که به جزء جداییناپذیر "روابط و مناسبات آلمانی" تبدیل شدهاند، شایسته است که هر نوآلمانیای با آنها آشنا شود. مثلاً میتوان پرسشی با مضمون زیر مطرح کرد:
ـ چگونه میتوان اصل اقدام از طریق قانون را خنثی کرد؟
۱ـ از طریق "استشهاد دروغ"، کاری که شویبله در پروندهی "صندوق قاچاقی" حزب دموکرات مسیحی انجام داد
۲ ـ از طریق استفاده از "حق سکوت"، کاری که هلموت کهل، صدراعظم پیشین آلمان در مورد همین پرونده به آن دست زد
۳ ـ از راه اعلام "پذیرش شبه اعتراف" از سوی قاضی که مشاور فرانتس اشتراوس، (رهبر پیشین و متوفی حزب سوسیال مسیحی) از طریق آن توانست حکم تبرئهی خود را در پروندهی "قاچاق اسلحه و تقلب مالیاتی" از دادگاه بگیرد
۴ ـ از طریق همهی ۴ امکان بالا!
همانطور که همهی تازهآلمانیشدههای زبل میدانند، برای همهی این مفاهیم حقوقی، عنوانهای ساده و رایجی در زبان مردم هم وجود دارد مثل تقلب، رشوهخواری و عدم رعایت امانت و ....
"تروریستهای ضد تعلیم و تربیت"
... با وجود این و با توسل به این تمهیدها نمیتوان صدای اعتراض نهادهای دموکراتیک را خاموش کرد. از اینرو، همانطور که آقای شویبله به عنوان یک حقوقدان متبحر میداند، باید به فکر مجازات منتقدان طرح "آزمون شهروندی" هم بود. من به جای آقای شویبله، این دشمنان "حکومت آزادیپرور و مبتنی بر قانون آلمان" را به عنوان "تروریستهای ضد تعلیم و تربیت" میخوانم، و مثل "افراد خطرناک" از سایر شهروندان سربزیر جدا میکنم و مقرر میدارم که در "آموزشگاههای تأدیبی" پیشنهادی آقای شویبله دوباره تربیت شوند!
زنده باد نظام قانونمندِ آلمان!
ب. امید/ فهیمه فرسایی (برگردان کوتاهشدهای از "فرایتاگ")