زمستان عربی؛ استبداد، جنگ داخلی، تروریسم و واگرایی
۱۳۹۴ بهمن ۱۰, شنبه پنج سال پیش در چنین روزهایی خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد یکی از پرنوسانترین جنب و جوشهای سیاسی خود در تاریخ معاصر بودند. شعلههای اعتراضی که اقدام یک جوان تونسی دردی ۱۳۸۸ در به آتش کشیدن خود از سر بیکاری و سرخوردگی برافروخت، ظرف یک ماه به سقوط دولت "باثبات" زینالعابدین بنعلی انجامید. بسیاری تصور میکردند که این تحول یک پدیده منحصر به فرد است و به همان تونس محدود میماند. اما ده روز بعد، مصریها هم ملهم از تحولات تونس اعتراض گسترده علیه حکومت حسنی مبارک را آغاز کردند و در ۲۲ بهمن ۱۳۸۹ "فرعون معاصر" مصر هم پس از کشتهشدن ۸۰۰ نفر و مجروحشدن شماری بیشتر در طول چند هفته، سقوط کرد.
این جنبش به شماری دیگر از کشورهای عربی نیز سرریز کرد و از یمن تا بحرین، سوریه، عراق و الجزایر حرکتهای اعتراضی وسیعی را دامن زد.
به این ترتیب حکومتهای استبدادی مبتنی بر ارتش یا مبتنی بر انحصار قدرت در دست یک خانواده، که خصلت بسیاری از کشورهای خاورمیانه در دوران پسااستعمار بود، به لرزه درآمدند و بهبود اقتصادی و رعایت حرمت انسانی و آزادیهای بیشتر به خواست اصلی معترضان بدل شد.
"آن موقع ضرب و شتم میشدیم، ولی حالا به راحتی میکشند"
اما چه سختجانی نیروهای برافتاده، چه تاثیرات درازمدت دیکتاتوری و ضعف جامعه مدنی، چه وضع بد اقتصادی و چه رقابتهای منطقهای و بینالمللی ورق را در بهار عربی برگرداند و از این بهار پنج سال بعد حالا زمستانی ساخته است که گاه انجماد و آزارش از قبل از بهار عربی هم بیشتر است.
در پنجمین سالگرد بهار عربی، مصر حالا دوباره در قبضه رژیمی است که بر بستر اشتباهات اسلامگرایانی که بعد از سقوط حسنی مبارک به قدرت رسیدند و نیز بر دوش توهم بخشی از جامعه سکولار مصر با سرکوب گسترده، دیکتاتوری ارتش را احیا کرد. ترس شیخنشینهای عربی خلیج فارس، از جمله عربستان و امارات از بروز بحرانی مشابه در قلمرو خود نیز، مشوق ارتش مصر در احیای وضعیت قبل از بهار عربی بود.
حالا در پنجمین سالگرد این بهار، متاثر از این برگشت به عقب، ۴۰ هزار نفر در زندانهای مصر اسیرند، ۱۵۰ نفر بی هیچ رد و اثری ناپدید شدهاند، شکنجه و احکام اعدام دستهجمعی و قوتگیری گروههای افراطی هم به شاخص وضعیت این کشور بدل شده است. رژیم ژنرال السیسی که با سرنگونی دولت وابسته به اخوانالمسلمین به قدرت رسید و بعدا در نمایشی انتخاباتی خود را تثبیت کرد، همین روزها، یعنی در پنجمین سالگرد جوش و خروش برای برانداختن دیکتاتوری نظامی حسنی مبارک ۵ هزار خانه مخالفان را تفتیش کرده تا اعتراض و مقاومتی بر علیه پایمالشدن امیدها و آرمانهای بهار عربی در زیر چکمههای ارتش، بروز نکند.
خانم اسماء محفوظ، از چهرههای سرشناس اعتراضات بهار عربی علیه رژیم حسنی مبارک که حالا مجبور به خانهنشینی شده، اخیرا در مصاحبهای گفته است: «وقتی که ما در رژیم حسنی مبارک اعتراض میکردیم در خیابان با ضرب و شتم روبرو میشدیم و بعضی مواقع هم زیر شکنجه میرفتیم. حالا ولی به راحتی معترضان را میکشند، با خشونت هر چه تمامتر».
یا احیای استبداد یا جنگ داخلی
در بحرین تنها با حضور نظامی عربستان بود که اعتراضها سرکوب شدند و رژیمی که عمدتا نماینده اقلیت سنی این کشور شناخته میشود توانست به زور و ضرب در قدرت بماند و همان معادلات و تبعیضهای سابق علیه بخش بزرگی ازشهروندان را دستنخورده باقی گذارد.
ورای احیای نوع بدخیمتری از استبداد سیاسی که سرنوشت برخی از کشورهای بهار عربی (مصر و بحرین) را رقم زد، جنگ داخلی هم گزینه دیگری برای شمار دیگری از این کشورها شد. چه دیکتاتوری دیرپا و ولع رژیمها به حفظ وضعیت سابق، چه ضعف فرهنگ مدنی و خشونتگرایی سریع اپوزیسیون و چه دخالت و یارگیریهای بینالمللی و منطقهای از میان نیروهای درگیر در کشورهای بهار عربی همه و همه دست به دست هم دادند و وضعیت پیچیده و بعضا فلاکتباری را در این کشورها رقم زدند.
به این ترتیب سوریه، لیبی، عراق و یمن درگیر جنگی شدند که ساختارهای عمده نظامی و امنیتی و اداری را فروپاشاند، واگرایی را شدتی بیسابقه بخشید، جان بسیاری از شهروندان را گرفت و محملی مناسب برای رشد و گسترش افراطگرایی بهوجود آورد. در سایر کشورهای عربی هم که کم و بیش درمعرض باد بهار عربی قرار گرفتند (الجزایر، عربستان، مراکش، ...)، اعتراضها متاثر ازسرنوشتهای منفی یادشده، خودبهخود یا به ضرب و زور و تطمیع بخشهایی از جامعه توسط رژیمهای حاکم، (ظاهرا) فروکش کرد.
سرریز بحران به اروپا
به عبارتی، بهار عربی دومین زلزلهای بود که بعد از سقوط رژیم صدام حسین در سال ۲۰۰۳، شاکله و معادلات سیاسی خاورمیانه و شمال آفریقا را به کلی دگرگون کرد و قدرتهای منطقهای و بینالمللی را در وضعیت جدیدی نسبت به یکدیگر قرار داد. برندگان و بازندگان منطقهای این معادلات جدید به راحتی در برخی از کشورهای بهار عربی در برابر هم صفآرایی کردند و به ضرر امنیت، آسایش، آزادی و حرمت مردمان این کشورها وارد جنگ نیابتی شدند. به خصوص اقلیتها و زنان و کودکان گروهایی بودند که بیش از همه حقوق و حرمتشان در این جنگها و عقبگشت قربانی و پایمال شده و میشود.
شرایط یادشده، موجی از مهاجرت و آوارگی را دامن زد که از جنگ جهانی دوم به این سو بیسابقه است. اگر این آوارگیها و مهاجرتها در سالهای اول به کشورهای حول و حوش محدود بود، از سال ۲۰۱۴ به اروپا هم سرریز کرد و این قاره را بلاواسطه در کام بحران "بهار عربی" کشید. اگر منطقه دیگر به هیچ وجه به دوران قبل از بهار عربی برنخواهد گشت، اروپا هم با وجود شمار انبوهی از مهاجران و آوارگان به لحاظ فرهنگی و سیاسی وضعیت و سیمایی پیدا خواهد کرد که زوایایی پررنگ با اروپای قبل از سال ۲۰۱۴ خواهد داشت.
چه در کشورهای بهار عربی که به ضرب زور و سرکوب وضعیت پیشین احیا شد و چه در کشورهایی که که جنگ داخلی درگرفت و در گوشه و کنار آنها خلاء قدرت شکل گرفت، زمینه مناسبی برای رشد و گسترش افراطگرایی بهوجود آمد که بیتفاوتی یا حتی حمایتهای بینالمللی و منطقهای هم به این روند دامنه گستردهتری بخشید. از این رهگذر حالا بخشهایی از سوریه، عراق، یمن و لیبی در چنگ گروههای تروریستی مانند داعش و القاعده است که خود معضلی مضاعف شده و اولویت مبارزه با آنها همه مسائل دیگر را تحتالشعاع قرار داده است.
تروریسم و سرنوشت تونس
افراطگرایی و تروریسم بر وضعیت تونس که خوشاقبالترین کشور بهار عربی بود نیز تاثیر گسترده گذاشته است. تونس از رهگذر قدرت بیشتر جامعه مدنیاش، ارتشی که کمتر درگیر منافع سیاسی و اقتصادی بود و نیز به اعتبار انسجام قومی و ملی و اهمیت استراتژیک کمترش، نه سرنوشت مصر و بحرین و احیای استبداد را تجربه کرد، نه به ورطه جنگ داخلی افتاد و نه صحنه جنگ نیابتی شد. روند دمکراتیزاسیون در این کشور روالی مناسب را طی کرد، چه از باب تدوین قانون اساسی و چه از جهت سهیمکردن همه بخشهای جامعه در روندهای سیاسی و تاسیس و انتخاب نهادهای جدید.
با این همه، مشکلات اقتصادی تونس که از عوامل اصلی بروز اعتراضات و شروع بهار عربی و سرنگونی رژیم بنعلی بود، با شدتی مضاعف برقرارند. توریسم به دلیل بحرانهای اروپا و بهخصوص به دلیل اقدامات تروریستی گروههای افراطی در تونس به نفسافتاده و به این ترتیب شاخهای که نقشی عمده در اشتغال و تولید ناخالص ملی داشت دچار رکود شده است.۴۰ درصد فارغالتحصیلان و به همین میزان جوانان تونس بیکارند و چشماندازی برای خود نمیبینند. مهاجرت عمدتا توام با خطر بخشی از این جوانان به سوی اروپا یا پیوستن به گروههای افراطی چه در منطقه و چه در سوریه و عراق تا حدود زیادی ناشی از همین وضعیت است.
وضعیت بد اقتصادی به علاوه فساد و ناکارایی دستاندرکاران حاکمیت جدید و نیز اختلاف و کشمکشهای سیاسی میان آنها در کنار اقدامات تروریستی دوباره بخشهایی از جامعه تونس را به اعتراض و برآمدهای خیابانی و اقدامات بعضا خشونتبار کشانده و دولت نیز متقابلا با وضع حالت فوقالعاده به مصاف این وضعیت رفته است، بدون آن که برای حل بحران چارهای سریع و کارآ داشته باشد. به این ترتیب مدل موفق تونس در بهار عربی هم در وضعیت حساس و خطیری است.
پایان یک قرارداد صدساله؟
تا آنجا که به منطقه خاورمیانه برمیگردد بهار عربی و شناورشدن مرزها و وضعیتهای سیاسی پیشین میتواند سرنوشت مبهم و نامعلومی را برای کشورهای درگیر رقم بزند. مرزهای کشورهای منطقه از جمله عراق و سوریه و برخی دیگر از کشورهای عربی حاصل قرارداد سایکس-پیکو است که صد سال پیش محرمانه میان فرانسه و بریتانیا رقم خورد. این قرارداد به شکلگیری مرزهای بحثانگیزی انجامید که حالا روند واگرایی قومی و مذهبی در منطقه که حاصل جنگ داخلی و مناقشات سیاسی پس از بهار عربی و نیز جنگهای نیابتی میان کشورهای منطقه (از جمله ایران و عربستان) است به آن ابعاد تازهای بخشیده است. به این ترتیب اگر زمانی منطقه روی آرامش به خود ببیند شاید به لحاظ ساختارهای سیاسی و همگراییها و واگراییهای قومی و مذهبی و احیانا شکلگیری مرزهای جدید نماها و تصویرهایی به خود بگیرد که به این یا آن میزان با امروز متفاوت باشد.