"سازمان ملی زنان ایران" در شمار نخستین سازمانهای زنان ایران است در خارج از کشور. مهناز متین و ناصر مهاجر مؤلفان کتابی هستند در چگونگی آغاز و انجام و کم و کیف این سازمان. اسد سیف، منتقد ادبی، کتاب را بررسی کرده است.
تبلیغات
جنبش مشروطه آغازی بود برای ما تا خود را در آیینه تاریخ بنگریم و گذشته خویش بازکاویم. این آغاز اما تداوم نیافت و از همان ایام پیوستهبخشی از تاریخ اجتماعی ما در پرده مانده است. آنجا که قرار باشد تاریخ برای خوشآمد کس و یا کسانی نوشته شود و یا پیشینهای باشد برای هدفهای سیاسی، انتظاری بیش از این نمیتوان داشت. متأسفانه در تمامی این سالها سانسور امکان هر گونه پژوهش در آزادی را نیز از پژوهشگران تاریخ گرفته است.
در سالهای پس از انقلاب آثار فراوانی در رابطه با تاریخ معاصر ایران منتشر شدهاند. ناشر بخش عظیمی از این آثار جمهوری اسلامی است. مؤسسههای کوچک و بزرگ حکومتی با حمایت همهجانبه دولت و تحت نظارت مراکزی چون "مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات"، "مؤسسه اطلاعات و پژوهشهای سیاسی"، "سازمان اسناد ملی"، "مؤسسه تحقیقاتی و انتشاراتی دیدگاه" روز و شب در کارند تا آن تاریخی را بسازند که نظام جمهوری اسلامی محتاج آن است.
در این راستاست که با جعل و تحریف، تاریخی دیگر نوشته میشود. از آنجا که تمامی اسناد و مدارک سالیان پیشتر، بهویژه دوران حکومت پهلوی، در انحصار پژوهشگران دولت است، همآنان به میل و نیاز خویش اسنادی را نابود، و یا منتشر کرده و از آن استفاده میکنند.
سند اما چیست که بتواند به کار پژوهشگر تاریخ بیاید؟ آیا گزارشهای رسمی مأموران میتوانند مورد استناد قرار گیرند؟ و یا آنچه که اقرار است به زیر شکنجه، میتوان سند محسوب داشت؟ آنچه که پیکارگران و نقشآفرینان عرصه سیاست و یا بازماندگان حوادث تاریخی خود در آزادی بر زبان میرانند، تا چه اندازه میتواند سندیت داشته باشد؟
در برابر دستگاهی که بهجای تاریخنویسی، به تاریخسازی مشغول است، باید قدردان کسانی بود که در داخل و یا خارج از کشور، به همت شخصی میکوشند گوشههایی از سرگذشت این کشور را از پستوی تاریخ بازیافته، منتشر کنند.
تاریخ یک کل است. هر تاریخی از هزاران تاریخ کوچکتر شکل میگیرد. هر اندازه که تاریخهای کوچکتر فراوان و روشنتر باشند، تاریخ اجتماعی کشور نیز غنیتر خواهد بود.
دولتها در ایران پیوستهایام با تاریخ گروهها و سازمانهای سیاسی مشکل داشته و دارند. پنداری در این کشور هیچگاه حزب و سازمانی فعالیت نداشته و اگر داشته، جاسوس و خائن بوده است.
در سالهای اخیر خوشبختانه در کنار خاطرات سیاسی، کسانی رنج کار بر خویش هموار کرده، میکوشند از درون همین سازمانها و گروهها بنویسند و یا صفحات ناپیدای تاریخ همین گروهها و یا فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آنها را بازیابند. در همین راستاست کتاب "سازمان ملی زنان ایران، جنبش دانشجویی در خارج و مسئلهی زن، پیش از انقلاب" که به کوشش مهناز متین و ناصر مهاجر منتشر شده است.
سازمان ملی زنان ایران نخستین تشکلی است که زنان دانشجوی ایرانی در پیوند با "کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی)" در دیماه ۱۳۴۳ در خارج از کشور بنیان گذاشتند. عمر فعالیت این سازمان به بیش از سه سال نرسید، اما گامی بود ارزشمند در جنبش زنان.
به نظر مؤلفان این اثر، شناخت فعالیت این گروه «ما را در شناخت رویکرد بخش مهمی از نیروهای چپ و دمکرات نسبت به جنبش زنان یاری میرساند». آنان بر این نظرند که «چنین رویکردی به مسئله زن، در دهههای بعد نیز مبنای عمل جریانهای چپگرا قرار گرفت که نمودهای آن، به ویژه پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ بارز شد».
مهناز متین و ناصر مهاجر کار خویش را در نخستین بخش کتاب با پژوهش در زمینهها و چگونگی شکلگیری این سازمان آغاز کردهاند؛ اعزام محصل به خارج و سپس شکلگیری انجمنها و گروههای دانشجویی در اروپا و آمریکا و در نهایت ضرورت طرح مسئله زن و تبعیض جنسی در میان دانشجویان. از آنجا که منابع لازم کمتر در اختیار داشتهاند، به سراغ کسانی رفتهاند که به شکلی با این سازمان در رابطه بودهاند. آنان کوشیدهاند تا انجام این تشکل و اینکه چرا از ادامه فعالیت بازماند را در یادماندههای فعالین کنفدراسیون و یا نوشتههای آنان بازجویند و در این راه از دستاوردهای آن بنویسند.
در بخش دوم کتاب مصاحبههایی آمده است با شماری از بنیانگذاران و دستاندرکاران این سازمان و یا فعالین کنفدراسیون که بازگویی تجربههای آنان دستمایه کار نویسندگان قرار گرفته است در به انجام رساندن این اثر.
این اثر هرچه باشد، کاریست ارزنده. نویسندگان از پس تاریک تاریخ، روشنایی بر کار گروهی افکندهاند فراموششده که حتی نامی نیز از آن در جایی دیده نمیشود. از این منظر میتوان آن را مشتاقانه خواند.
نویسندگان بر این باورند که اگرچه این سازمان از ادامه فعالیت بازماند، ولی نمود و تأثیر کار آنان را بر گروههای سیاسی و به ویژه دههها بعد در پی انقلاب میتوان بازیافت. درست است که اکثریت گروههای سیاسی در ایران در پی انقلاب در کنار سازمان خویش، سازمانی نیز برای زنان داشتند و گذشته از آن سازمان جوانان و یا چه بسا سازمانی کارگری نیز تأسیس مینمودند. اینگونه از سازمانها که سعی میشد وابستگی آنها به احزاب انکار گردد، در واقع با سرکوب همان احزاب نیز از میان میرفتند.
با این فرض، آیا میتوان پذیرفت که "سازمان ملی زنان" ارگانی مستقل بود؟ و یا اصلاً نقشی به عنوان الگو در سازمانهای زنان پس از انقلاب در ایران داشت؟
با رجوع به تاریخ، نخستین سازمانی در ایران که فعالیتهای سیاسی خویش را در تمامی عرصهها گسترد، حزب توده ایران بود. همین حزب در پی تأسیس به بهانه "کار تودهای" نه تنها سازمان زنان، سازمان جوانان، دانشجویان، دانشآموزان، معلمان و در همین راستا اتحادیه دهقانان و شورای متحده مرکزی کارگران نیز تأسیس نمود. هیچیک از این سازمانها که فعالیتهای گستردهای داشتند، در ظاهر وابسته به این حزب نبودند. هر یک از این سازمانها نشریهای نیز در خدمت داشت.
سازماندهی تودهای حزب توده در ایران به سنت تبدیل شد. دیگر گروهها و سازمانها به تقلید از آن همین تشکیلات را به راه انداختند. این سنت آنچنان ریشهدار بود که بعدها نیز مورد استفاده قرار گرفت و جالب اینکه در پی کودتا، آنگاه که شاه تمامی احزاب را ممنوع اعلام کرد و حزب رستاخیز را بنیان گذاشت، این حزب نیز یک سازمان جوانان تأسیس نمود و فعالیتهای "سازمان زنان ایران" را که سازمانی بود به ظاهر مستقل نیز به شکلی "در چهارچوب هدفهای حزب رستاخیز ملت ایران" کشاند.
با این فرض آیا نمیتوان تصور کرد که "سازمان ملی زنان" نیز در واقع از همین الگو پیروی کرده است؟ آیا جز این است که سازمان انقلابی حزب توده ایران در پی انشعاب از حزب توده کوشیده سبک سازماندهی همان حزب را در تشکیلات جدید ادامه دهد؟ و در همین راستا کوشیده تا سازمان زنانی نیز تأسیس کند، ولی چون نیروی لازم را نداشته، کوشیده در کنفدراسیون آن را پیگیرد تا از این طریق زنان نخست جذب کنفدراسیون و سپس سازمانهای سیاسی شوند.
این نظر آنگاه میتواند مورد توجه قرار گیرد که طبق پژوهشهای نویسندگان این کتاب، تنی چند از فعالان و مؤسسین این سازمان عضو سازمان انقلابی بودند. جالب اینکه حزب توده که آن زمان در کنفدراسیون فعال بود و خود سازمان زنانی نیز داشت، رغبتی به تأسیس چنین سازمانی نشان نمیدهد.
علت پایان کار نیز میتواند این بوده باشد که در سازمان انقلابی کادر فعال زن کم بود و همین چند نفر، از جمله شکوه طوافچیان که دبیر این تشکیلات بود، میبایست راهی ایران میشدند. آیا سازمان انقلابی خود موجب انحلال آن را فراهم نکرد؟ به این علت ساده که نمیخواست کسانی خارج از سازمانش کار آن را پیش ببرند. اگر این فرضها درست باشند، آیا میتوان گفت این سازمان "مبارزه مستقل زنان" را پیش میبرد؟
با توجه به این فرض، آیا نمیتوان پذیرفت که سازمانهای سیاسی پس از انقلاب از همان الگویی در سازماندهی استفاده کردهاند که سنت حزب توده بود، اگرچه مخالف این حزب و مشی آن بودند؟ سازمان انقلابی نیز که در ایران، در اتحاد با چند سازمان دیگر، با نام "حزب رنجبران ایران" به کار خویش ادامه داد، همین سنت را پی گرفت.
به فرض اینکه فرض بالا درست هم باشد، نمیتوان تأثیر فعالیتهای افرادی از این سازمان را در جنبش زنان ایران نادیده گرفت. این پیشفرضها همچنین از ارزش کار مهناز متین و ناصر مهاجر چیزی نمیکاهد. همینکه در شورهزار سند و مدرک همت به کار بستهاند و گوشههایی از تاریخ فعالیتهای زنان ایران را بازیافتهاند، خود کاریست سترگ.
"سازمان ملی زنان ایران" را "نشر نقطه" در پاریس منتشر کرده است.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
نگاهی به تاریخچه جنبش زنان ایران؛ از کنج اندرونی تا صندلی وزارت
جنبش زنان ایران عمری دستکم صدساله دارد و به عنوان جنبشی درونزا دستاوردهایی داشته است که به نظر بازگشتناپذیر میرسد. زمانی زنان در انزوا میزیستند، اما سختکوشیها و مبارزاتشان آنان را به بالاترین مقامهای کشور رساند.
عکس: Sanati/Najmabadi
"آغاز جنبش مستقل زنان در ایران"
برخی از تاریخدانان انتشار نخستین مجله زنان در سال ۱۲۸۹ در تهران را تاریخ آغاز جنبش مستقل زنان در ایران دانستهاند. "دانش" هفتهنامهای بود که توسط "خانم دکتر کحال" منتشر میشد. او همسر دکتر حسین کحالزاده چشمپزشک و دختر محمد حکیمباشی از اقلیتهای مذهبی همدان بود. پس از تحصیل در مدرسههای میسیونری طبابت را نزد پدر و همسرش آموخته بود. "دانش" هدف اصلیاش را تشویق زنان به علمآموزی قرار داده بود.
عکس: donya-e-eqtesad
محرومیت زنان از آموزش
در دوره قاجار تحصیل علم برای دختران بیهوده و حتی خطرناک دانسته میشد و شرکت در زندگی سیاسی و اجتماعی از امتیازهای مردان بود. همچون بسیاری از جوامع دیگر خانه و آشپزخانه مکان "طبیعی" برای زن شمرده میشد.
عکس: Farhangnews
جدایی فضای زن و مرد
درحالیکه حجاب کامل مانع کار زنان کارگر و فروشنده بود، روبنده و چادر سیاه یا سرمهای زنان طبقه مرفه را از دیگران متمایز میساخت. اندرونی و بیرونی در خانههای شهری دنیای زن و مرد را از هم جدا میکرد. حتی در تهران زنان از یک سو و مردان از سوی دیگر پیادهرو حرکت میکردند.
عکس: asrpress
دو کودک با سرنوشتهای متفاوت
رهبران مذهبی با غیراسلامی دانستن آموزش دختران محرومیت زنان از آموزش را تقویت میکردند. با این همه برخی خانوادهها در خانه یا مکتب اقدام به آموزش دخترانشان میکردند. با این حال چه بسا نوشتن را به دختران نمیآموختند. مردان حق چندهمسری و طلاق داشتند و با این حال بسیاری از آنان به دلیل معذورات اجتماعی تکهمسر میماندند. دختران در ۹ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی میتوانستند ازدواج کنند.
عکس: psri.ir
قرة العین؛ "پیشاهنگ مبارزه با حجاب"
آغاز جنبش زنان ایران متأثر از جنبشهای نوین اجتماعی، سیاسی و مذهبی عصر خود بود. فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی مشهور به طاهره قرةالعین شاعر و عالم مذهبی و از نخستین پیروان آیین باب بود که در سال ۱۲۳۱ در تهران اعدام شد. او حجاب را باعث نادانی و نماد سرکوب زنان میدانست. روایت شده که او با کنار زدن روبندهاش باعث غوغا در میان پیروان باب شد. او را نخستین زنی میدانند که به حجاب اعتراض کرد.
عکس: parvizeftekhari.ir
میرزا آقا خان کرمانی
میرزا آقا خان کرمانی از روشنفکران عصر مشروطیت و متاثر از جنبش باب بود که در نوشتههای خود به موضوع زنان هم میپرداخت. او در "صد خطابه" از چندهمسری، صیغه و بدرفتاری با زنان و حجاب و انزوای آنان به عنوان دلایل رواج فساد در جامعه نام برده است. او مینویسد که زنان وقت و نیرویشان را به جای آموختن علوم و ترقی اجتماعی صرف حسادت و رقابت با زنان دیگر میکنند و از تربیت فرزندانشان هم باز میمانند.
عکس: shahrvand
میرزا فتحعلی آخوندزاده
میرزا فتحعلی آخوندزاده آشنا با افکار روشنفکران اروپا و روسیه بود. او اعتقاد داشت که ترقی شرق تنها در صورت تربیت ملت امکانپذیر است. اندیشههای او درباره زنان در نمایشنامههایش و نیز در "مکتوبات کمالالدوله" بیان شده است. او بیش از هر چیز بر لزوم آموزش اجباری برای همه تاکید میکرد. درباره حجاب مینویسد: «با نزول آیه حجاب نصف بنی نوع بشر را، که طایفه اناث است، الی مرور دهور به حبس ابدی انداخت.»
عکس: donya-e-eqtesad
بی بی خانم استرآبادی
"معایب الرجال" کتابی طنزآمیز در پاسخ به اندرزنامههایی به اسم "تادیب النسوان" بود که مردان برای "آموزش زنان" مینوشتند. در این نوشتهها که منعکسکننده دید جامعه مردسالار نسبت به زنان بود زنان ضعیف و توطئهگر توصیف میشدند. به آنان گفته میشد چگونه رفتار کنند. به عقیده بی بی خانم هدف مردان از تالیف اندرزنامه تقویت جایگاه خودشان است وگرنه به نظر او اگر آموزش لازم است، برای همه لازم است.
عکس: nosakh.sellfile.ir
نقش روزنامهها
روزنامهها نقش مهمی در تنویر افکار عمومی داشتند چون بیشتر پخش میشدند، دست به دست میگشتند و آگاهی میدادند. روزنامههایی چون اختر، قانون، حبل المتین، حکمت، ثریا، عدالت، صور اسرافیل و ایران نو درباره وضعیت زنان کشورهای دیگر و تاثیر تعلیم و تربیت بر آنان و بر جامعه مینوشتند. در این روزنامهها بیش از هر چیز بر حق آموزش زنان تاکید میشد. تصویر میرزا ملکم خان، ناشر "قانون" در لندن را نشان میدهد.
عکس: tarikhirani.ir
تاج السلطنه
عدهای از دختران و همسران فعالان انقلاب مشروطیت با این جنبش همراهی کردند. اما قانون زنان را در کنار دیوانگان و کودکان از حق رای محروم کرد. تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه، در خاطراتش پس از انقلاب نوشت: «افسوس که زنان ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند… زندگی زنهای ایرانی از دو چیز ترکیب شده: در موقع بیرون آمدن و گردش کردن: هیاکل موحش سیاه عزا، و در موقع مرگ: کفنهای سفید.»
عکس: jamejamonline
علی اکبر دهخدا
پس از اعلام فرمان مشروطه و محدود شدن قدرت شاه با آن هم بیشتر روشنفکران بیسوادی زنان را از دلایل مهم مشکلات ایران میدانستند. علی اکبر دهخدا، مؤلف شهیر لغتنامه دهخدا، از جمله نویسندگان آن دوره بود که بر لزوم آموزش زنان تاکید میکرد و میگفت که زنان نادان کودکان نادان به بار میآورند. بیشترین تلاش انجمنهای زنان که پس از مشروطیت به پا شدند هم مصروف به درخواست حق تحصیل برای دختران بود.
عکس: jamejam
مریم عمید مزین السلطنه
در بررسی سیر آگاهی و فعالیتهای زنان ایران تاسیس مدارس دخترانه و نشریات زنان دو نقطه عطف مهم هستند. مریم عمید سمنانی مزین السلطنه از پیشگامان هر دو عرصه محسوب میشود. او "شکوفه" را در سال ۱۲۹۲ منتشر کرد و مؤسس دو مدرسه بود. او همچنین عضو "انجمن همت خواتین" بود. بیشتر منابع از طوبی آزموده به عنوان مؤسس ناموس، نخستین مدرسه برای دختران مسلمان، نام میبرند.
عکس: hamshahrionline.ir
اعتراض به محرومیت زنان از حق رای
آموزش دختران تا سالها پس از مشروطه و جنگ جهانی اول مسئله اصلی جنبش زنان بود. صدیقه دولتآبادی در سال ۱۲۹۸ "زبان زنان" را در اصفهان منتشر کرد و در آن بخصوص به دفاع از آموزش و حق رای زنان پرداخت. در سال ۱۲۹۹ "نامه بانوان" در تهران توسط شهناز آزاد و "جهان زنان" توسط فخرآفاق پارسا در مشهد منتشر شدند. فخرآفاق پارسا بخاطر انتشار مطالب انتقادی درباره نابرابری زنان و مردان از مشهد تبعید شد.
عکس: Sanati/Najmabadi
محترم اسکندری
جنبش زنان ایران متاثر از ایدههای سوسیالیستی هم بود. از جمله "جمعیت پیک سعادت نسوان" (از ۱۳۰۰ در رشت) سازمانی با گرایش چپ بود که روز جهانی زن را در ۸ مارس جشن میگرفت. "جمعیت نسوان وطنخواه" (۱۳۰۱ تا ۱۳۱۲) نیز به اهتمام محترم اسکندری در تهران تشکیل شد. با سرکوب احزاب و نشریات در دوره رضا شاه این سازمان نیز نتوانست به کارش ادامه دهد. اتمام کار این سازمان را نقطه پایان جنبش مستقل زنان میدانند.
عکس: tavana
قمرالملوک وزیری
قمر خانم سید حسین خان نخستین خواننده زن ایران در دوران معاصر بود که در اولین کنسرت خود در تهران در سال ۱۳۰۳ بدون حجاب به روی صحنه رفت. حضور او فضای مردانه موسیقی آن دوران را دگرگون کرد و دیوار ترس را از پیش پای زنان هنرمند دیگر برداشت. شاعران تصنیفهای قمر شعرای منتقد و سیاسیای چون شیدا، عشقی، عارف، ایرج میرزا و بهار بودند.
عکس: learn-music.ir
پروین اعتصامی
در دوره پهلوی جنبش مستقل زنان به چند علت افول کرد. نخست اینکه بسیاری از نوگرایان ناسیونالیست از سیاستگذاران دوره پهلوی بودند. دوم اینکه پهلوی فعالیت مستقل گروهها را تحمل نمیکرد. "کانون بانوان ایران" در سال ۱۳۱۴ به دستور و با کمک مالی دولت تشکیل شد و صدیقه دولتآبادی از ۱۳۱۶ مدیر آن و پروین اعتصامی، شاعر معروف، عضو کمیته اجرایی آن بود. بیشتر جلسات در حضور شمس و اشرف دختران رضا شاه برگزار میشد.
عکس: public domain
کشف حجاب
رضا شاه متاثر از تغییراتی که در کشورهای همسایه ایران چون افغانستان و ترکیه صورت گرفته بود در ۱۷ دی ۱۳۱۴ زنان ایران را از داشتن حجاب منع کرد. در این روز همسر رضا شاه و دخترانشان شمس و اشرف با کلاه به دانشسرای مقدماتی رفتند. پس از آن این دستور با اجبار و خشونت پلیس اجرا شد و باعث گشت که زنان خانوادههای سنتی تا سالها از خانه خارج نشوند.
عکس: irooni
گسترش امکانات اجتماعی
در دوره رضا شاه با وجود محدود شدن قدرت علما اصلاحات قانونی زیادی در رابطه با زنان انجام نگرفت. تنها سن قانونی ازدواج برای زنان ۱۵ و برای مردان ۱۸ سال شد و در ضمن هر ازدواجی باید رسما ثبت میشد. با این همه امکانات آموزشی، اشتغال و حضور در جامعه برای زنان گسترش یافت.
عکس: ISNA
نخستین فارغالتحصیلان زن دانشگاه تهران
در سال ۱۲۸۹ شمار دانشآموزان دختر ۲۱۶۷ نفر بود. این تعداد در فاصله ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۵ به ۴۹ هزار نفر رسید. در سال ۱۹۳۶ دانشگاه تهران هم تاسیس شد و زنان نیز توانستند به تحصیلات عالی بپردازند.
عکس: badr ol-Moluk Bamdad
مریم فیروز؛ فعالیت در چارچوب احزاب سیاسی
سازمانهای زنانی که پس از برکناری رضا شاه از قدرت شکل گرفتند بیشتر تشکیلاتی درون احزاب سیاسی بودند. برنامههای احزاب سمت و سوی فعالیتهای زنان را هم تعیین میکرد. تشکیلات زنان حزب توده تا کودتای مرداد ۱۳۳۲ از فعالترین آنان بود که پایهگذار آن مریم فیروز فرمانفرما بود. حزب توده در سال ۱۳۲۶ طرح اعطای حق رای زنان را در مجلس ارائه کرد، اما درخواستش بیپاسخ ماند.
عکس: rahetudeh
مبارزات گسترده برای حق رای
ایران در دهه ۱۳۳۰ شاهد فعالیتهای گسترده و پرشور زنان برای کسب حق رای و شرکت در انتخابات بود. روحانیت و در رأس آن روح الله خمینی از زنان خواسته بود که در انتخابات شرکت نکنند.
عکس: Kayhan
اعطای حق رای به زنان
با وجود مخالفت مراجع و روحانیون دینی چون آیتالله خمینی و آیتالله فلسفی حق رای زنان یکی از اصول "انقلاب سفید" محمدرضا شاه پهلوی برای مدرنیزه کردن کشور بود. محمدرضا پهلوی در هشتم اسفند ۱۳۴۱ در سخنرانی خود اعلام کرد که زنان باید حق رای داشته باشند و این ننگ که زنان نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند از جامعه پاک شود. در روز ۱۲ اسفند ۱۳۴۱ طبق مصوبه دولت حق رای زنان به رسمیت شناخته شد.
حقوقدان تنظیمکننده قانون حمایت از خانواده
مهرانگیز منوچهریان یکی از نخستین فارغالتحصیلان زن در رشته حقوق دانشگاه تهران، نخستین زن وکیل و سناتور ایرانی بود. او در تنظیم قانون حمایت از خانواده که در سال ۱۳۴۶ تصویب شد نقش مهمی داشت. این قانون از جمله طلاق و چندهمسری را منوط به اجازه دادگاه کرد.
عکس: 30 sale
فروغ فرخزاد
فروغ شاعر و فیلمساز در طول ۳۲ سال عمر کوتاهش تاثیری بیمانند بر ادبیات ایران و نگاه به زن به عنوان موجودی دارای احساسات گذاشت. تا امروز هم برای جامعه سنتی ایران که زنان را خاموش میخواهد، پذیرش صداقت و جسارت او در بیان فردیت و احساسات عشقی دشوار است. از فروغ نقل شده که در نامهای گفته است: «به رنجهایی که زنان در این مملکت میبرند واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردهای آنان به کار میبرم.»
عکس: abanpress
نخستین وزیر زن در ایران
فرخ رو پارسا، دختر فخرآفاق پارسا فعال حقوق زنان، نخستین زنی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید. او وزیر آموزش و پرورش در دو کابینه امیرعباس هویدا بود. او را پس از انقلاب ۵۷ به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست صادق خلخالی به عنوان "مفسد فی الارض" اعدام کردند.
عکس: 7tir.ir
دومین وزیر زن در تاریخ ایران
مهناز افخمی دومین زن در تاریخ معاصر ایران است که به مقام وزارت رسیده است. او در سال ۱۳۵۵ وزیر مشاور در امور زنان شد. او به مدت پنج سال دبیرکل "سازمان زنان ایران" در دوره محمدرضا شاه پهلوی بود. این سازمان در سال ۱۳۳۸ با هدف اصلی دستیابی به حق رای برای زنان تشکیل شده بود.
عکس: Arsehsevom
انقلاب ۱۳۵۷
بسیاری از زنان و مردانی که در انقلاب بهمن ۵۷ شرکت کردند خواستار عدالت اجتماعی و آزادیهای سیاسی بیشتر بودند. اینکه چه سرنوشتی در انتظار مملکت است برای کسی روشن نبود. ضعف حافظه تاریخی و زندگی در جامعهای بدون آزادیهای سیاسی و تمرینهای دمکراتیک زمینهساز ورود به دورهای شد که در آن دستاوردهای جنبش زنان ایران را به شدت به زیر سوال بردند.