سال ۲۰۰۶ ميلادى، سال گرامیداشت موتزارت
۱۳۸۴ بهمن ۷, جمعهدر روز ۲۷ ژانويهی ۱۷۵۶ ميلادی در شهر زالسبورگ، كه هم اكنون مرز ميان اتريش و آلمان است، هنرمندی چشم بر جهان گشود كه از همان كودكى، تا اندازهای به افسانه و اسطوره شباهت داشت. از بیتابی او همين بس كه در پنج سالگی سواركار ماهری بود و در نه سالگی نخستين قطعهی سمفونيك خود را نوشت. در بارهی كمتر هنرمندى، اين همه زندگینامه، تاريخچهی آثار و تفصيل جزييات منتشر شده كه در پيرامون كار و زندگی ولفگانگ آمادئوس موتزارت. با اين حال، زندگانی بیتاب و پر جنب و جوش او هنوز برگ زرين ناشناختهای برای هنرمندان و هنرشناسان باقی مانده است. حتی نگارهی او كه جلد بيشتر كتابها و آلبومهای موسيقی شامل آثارش را آراسته، تصوير نامفهومی است كه ۲۸ سال پس از مرگش توسط باربارا كرافت به قلم كشيده شده است.
چه چيزها كه در بارهی زندگی خصوصی موتزارت منتشر نشده و در عين حال چه رازها كه در كار و آثار او هنوز نهفته مانده است. بيش از هفتصد اثر موسيقی از او به جاى مانده و افزون بر اين نامهها و نوشتارهای بسيار ديگری كه هنوز بخش بزرگی از آنها به چاپ نرسيدهاند. و حالا از آغاز سال جاری ميلادى، جشنوارهها، تئاترها، فيلمها، سخنرانيها و برنامههای علمی و تفريحى، در گرامیداشت از او در حال برگزارىاند و جای شگفتی نيست اگر ما نيز در چارچوب اين برنامه و برنامههای ديگر راديويىمان از اين برنامهها ذكری كنيم و نمونههايی بياوريم. به عبارت بهتر اين مطلب تنها پيشگفتاری پيرامون سال ۲۰۰۶ سال موتزارت میتواند باشد.
موتزارت در خانوادهای هنرمند و موسيقىشناس زاده شد. پدرش از آهنگسازان و موسيقىشناسان برجستهی اتريش بود. نخستين آفرينشهايش را در پنج – ششسالگی ثبت كرد. ده سال داشت كه به فرانكفورت رفت و آثارش را به گوته، اديب سرشناس، معرفی نمود. سيزده ساله بود كه اولين اپرای خود را آفريد و از آن پس شايد كمتر روزی در زندگی او بتوان يافت كه طی آن اثری يا نوشتهای از او به جاى نمانده باشد. در چهارده سالگی به ايتاليا رفت. از زمانی كه به آكادمیهای موسيقی آنجا راه يافت تازه به نبوغ او پی بردند و آثارش كه پيش از آن كمتر به مرحلهی اجرا مىرسيد را يكی پس از ديگرى توسط اركسترهای سرشناس وقت اجرا كردند. اما اين اجراها هرگز او را به مقام رهبری اركسترهای برجستهی اروپای آن زمان نرسانيد.
گفتنی است كه در آن زمان، اسقفها، علاوه بر رهبری مجامع كليسايى، در برخی از شهرها و ايالتها، فرمانروايی داشتند و در قصرها و دربارهای باشكوهی زندگی مىكردند. آهنگسازان و موسيقىپردازان نيز بیاستثنا همگی از اين دربارها حقوق مىگرفتند و در ازای آن، آثار خود را به آن فرمانروايان پيشكش مىكردند و به عنوان رهبر اركسترهای ويژهی آنها، روزگار مىگذراندند. از آنجا كه موتزارت هيچگونه فرمان ثابتی را برنمىتابيد و پيوسته در پی خلق و ابداع پديدههای هنری نوينی بود كه با زمانش سازگاری نداشتند، از جمله با اسقف و والی زادگاهش، در تنش و اختلاف افتاد. همين مسئله اما سبب شد كه او به نخستين هنرمند و آهنگسازی تبديل شود كه در حيطهی آثار وزين موسيقى، به طور مستقل و بدون دريافت حقوق ثابت از درباريان، به ايجاد اركسترهای بزرگ و اجرای سمفونيها و اوپراها برای مردم، بپردازد.
فرمانداران و فرمانروايان وقت نمیتوانستند از نابغهای چون موتزارت به آسانی دست بردارند، اين بود كه با وجود كار آزاد و مستقل، خلق چندين اثر ماندگار را به او پيشنهاد كردند. از جملهی اين درباريان يكی هم فرانتس ژوزف دوم سلطان وقت اتريش بود كه مخارج خلق و اجرای اپرای مشهور موتزارت، ”عروسی فيگارو“ را به عهده گرفت. آنچه ميان اين نابغهی بىزمان با همكارانش فاصله میانداخت، علاوه بر آثار بىشماری كه روز به روز مىآفريد، طرز كار و نوع زندگی او بود. برخی از تاريخدانان موسيقی او را به خاطر ابداعها و انتخاب سازهای بادی در كارهای كلاسيك، بنيانگذار اصلی موسيقی پاپ امروز مىدانند. چرخ بازيگر زمان چنان گشت كه موتزارت را در ۳۵ سالگی هنگامی كه در فقر كامل بسر میبرد، از جهان موسيقی بگيرد. شگفتا كه آخرين اثر ناتمام او در مرگ يكی از فرمانروايان گمنام زمانش خلق شده است.
اكنون پس از ۲۵۰ سال به افتخار موتزارت يك سال تمام جشن مىگيرند و برنامه برگزار مىكنند. اما امروز هم كوششهای كاسبكارانه و بازاری بر قدرشناسی از او سايه افكنده است. در زادگاهش كه هرگز برای او بركتی نداشت، سوسيسهای ويژهی موتزارت و تیشِرتهايی با تصوير او فروخته مىشود و پيرامون زندگی خصوصيش كتابها منتشر مىكنند. اما نبايد از حق گذشت كه مقالهها و كتابهای ارزندهای نيز به بهانهی سال موتزارت منتشر شده كه هركدام در تاريخ موسيقی جايگاه برجستهای دارند. برای نمونه با آغاز سال ۲۰۰۶ در برلين مجموعهای بر روی سی دی از سوی انتشاراتی كتابخانهی ديجيتال منتشر شده كه در بيش از سی هزار صفحه به نقد و بررسی زندگی و آثار اين هنرمند بيمانند پرداخته است.
در پايان بد نيست اشارهی كوتاهی به آشنايی و برداشت از موتزارت در ايران داشته باشيم. هرچند كسانی كه در كار تنظيم و اجرای موسيقی كلاسيك غرب بوده و هستند، كارهای موتزارت را نيز اجرا كرده و مىشناسند، اما تا پيش از انقلاب آثار او در ميان عموم مردم جای خاصی نداشتند. اين در حالی است كه گاه پزشكان در سراسر جهان آثار موتزارت را حتی برای آرامش زنان باردار و جنينهای آنان توصيه مىكنند.
خاطرهی گيتی، خوانندهی موسيقی پاپ سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰ خورشيدی گفتنی و ماندنی است. او ترانهای با تنظيم پاپ به شورای موسيقی راديو پيشنهاد كرد كه مورد قبول شورا قرار نگرفت. اما بعد كاشف به عمل آمد كه آهنگ ترانهی رد شده، قطعهی آغازين سمفونی چهلم موتزارت بوده است. امروزه اما اهل هنر و موسيقی همه موتزارت را میشناسند و ما نيز در چهارچوب برنامههای موسيقىمان يكی از آثار او را پخش كردهايم كه كيوان ساكت، هنرمند چيره دست، در تجربهای نوين با تار نواخته است.
وُلفگانگ آمادِئوس موتزارت در پنجم ماه دسامبر ۱۷۹۱ در وين درگذشت. او در بيش از ۷۰۰ اثر موسيقى، تنها ۴۰ سمفونی خلق كرد كه هركدام بارها و بارها توسط اركسترهای برجستهی جهان اجرا و ضبط شدهاند.
به مناسبت سالروز تولد موتزارت
از او گفته ايم، از او ميگوييم و باز از او خواهيم گفت. از كسی كه ۳۵ سال بيشتر زندگی نكرد، چهره و پيكر جذاب و زيبايی نداشت، از تنگدستی رنج ميبرد، رفتار اجتماعيش پسند عموم نبود، به نوشته ی پدرش در خردسالی جديتر از سالخوردگی بود و با اين همه جاودانه شد و تخم جاودانگی را در سرزمين هنر كاشت و داشت و برداشت.
دويست و پنجاه سال پيش در چنين روزی در خانواده ای هنرمند، زاده شد. از هفت فرزندی كه پدر و مادرش بايستی ميداشتند، تنها او و خواهرش ماريا آنا، از بيماريهای نوزادي، جان سالم بدر بردند. پدر، كه خود رهبر دوم اركستر والی زالسبورگ بود، از هيچ كار و تلاشی برای تربيت هنرمندانه ی فرزندان خود فروگذار نكرد.وولفگانگ آمادئوس هفت ساله بود كه پدر و مادرش او و خواهرش را به قصد تجربه و نمايش هنرشان به يك سفر دور و دراز در گستره ی اروپا بردند. خواهر و برادر در عرض سه سال در ۴۸ شهر، كنسرت دادند و آثاری خلق كردند. از آن پس، روزی نگذشت كه ولفگانگ آمادئوس، طی آن، چيزی ننويسد.
با اين همه اين نابغه ی بيمانند جهان موسيقي، هرگز نتوانست به موفقيتهای رسمی ی كه باب آن روز بود، دست يابد. چه بسا موسيقيدانانی كه يك صدم خلاقيت و هنر او را نداشتند اما با فرود آوردن سر تسليم بر اراده ی فرمانروايان آن روزها و ديارها، به رهبری اركسترهای ويژه ی آنان دست يافتند. مقامی كه علاوه بر امنيت اقتصادي، حرمت اجتماعی ايشان را نيز تأمين ميكرد. اما گويی ولفگانگ آمادئوس فرصتی برای اين تسليمها و حرمتها و امنيتها نداشت. به جای آن او ميآفريد، مينوشت و اجرا ميكرد. از او هفتصد اثر بزرگ و كوچك به جا مانده است كه از جمله ی آنها چهل سمفونی است.
به راستی اگر ولفگانگ آمادِئوس موتزارت در ششم دسامبر ۱۷۹۱ درنميگذشت، ديگر چه آثاری ميساخت و ميپرداخت؟