1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سراینده نغمه دوستی

۱۳۹۹ آبان ۳, شنبه

سوم آبان ۱۳۷۹ : ۲۰ سال پیش در چنین روزی فریدون مشیری در تهران درگذشت: "در چشم من شمشیر در مشت / یعنی کسی را می‌توان کشت".

فریدون مشیری
فریدون مشیریعکس: Imna

فریدون مشیری در سال ۱۳۰۵ در تهران زاده شد. پدرش کارمند بلندپایه وزارت پست و تلگراف بود: "پدر و مادرم هر دو اهل کتاب و ادب بودند. مادرم گاه شعر می‌گفت و اشعار پدرش را که نجم تخلص می‌کرد، می‌خواند".

دبستان و دبیرستان را در مشهد و تهران گذراند.

از کودکی آنقدر شعر از بر بود که انشاهایش را به نظم می‌گفت و همه را به مشاعره می‌خواند: "نادانسته در ۱۶-۱۷ سالگی شعر گفتن را با غزل آغاز کردم:

بیا که تیر نگاهت هنوز در بر ماست

گواه ما پر خونین و دیده تر ماست".

۱۸ ساله بود که به استخدام وزارت پست و تلگراف درآمد. همزمان با چند مجله فرهنگی و هنری همکاری داشت و ۲۰ ساله بود که نخستین شعرش در مجله "ایران ما" چاپ شد.

سروده‌های او از آغاز تا انجام به دور از هرگونه ابهام، کنایه‌های چندپهلو و پیچیدگی بوده‌اند. او با ۱۵ جُنگ، پرتیراژترین کتاب‌های شعر را در ایران به چاپ رسانده و صمیمیت و معصومیت کودکانه لحن و سبک سروده‌هایش در این اقبال بی‌تأثیر نبوده است: "شاید چون به زبان مردم حرف می‌زدم".

۲۷ ساله بود که اداره صفحه ادبی "مجله روشنفکر" را به عهده گرفت و دو سال پس از آن نخستین جُنگ شعرش "تشنه طوفان" را منتشر کرد و پنج سال پس از آن نام‌آشناترین شعرش "کوچه" را سرود: "بی‌تو مهتاب‌ شبی باز از آن کوچه گذشتم".

۳۶ ساله بود که به شورای شعر و موسیقی رادیو ایران راه یافت: "سه جا کار می‌کردم: صبح تا دو بعد از ظهر پست و تلگراف، تا پنج مجله روشنفکر و بعد می‌رفتم رادیو. نیاز مالی هم بود".

کار در رادیو، او را به همکاری با موسیقی‌دانان نزدیک کرد. نیازی به ترانه‌سرایی نداشت چون آهنگسازی بر سروده‌های روان و پر احساسش کار آسانی بود:

"بهارم دخترم از خواب برخیز

شکرخندی بزن شوری برانگیز".

این ترانه را مرضیه با آهنگی از فرهاد فخرالدینی خوانده است.

سروده‌های او نه فریادند و نه تحلیل. بیان لحظه‌ها و احساسات انسان‌دوستی نازکدل‌اند که مهر و دوستی را نجوا می‌کند:

"زندگی گرمی دل‌های به هم پیوسته‌ست

تا در آن دوست نباشد همه درها بسته‌ست".

او به مسائل اجتماعی و سیاسی هم توجه داشته است:  "نبض جهان با نبض شاعر می‌تپد. من یکی از پرشورترین شعرهایم را هنگام جنگ ویتنام سال ۱۳۴۶ سرودم:

قفسی باید ساخت ...

روزگاریست که پرواز کبوترها ممنوع است

که چرا

به حریم حرم جتها خصمانه تجاوز شده است".

فریدون مشیری در ۷۴ سالگی در زادگاهش درگذشت.

پرش از قسمت گزارش روز

گزارش روز

پرش از قسمت تازه‌ترین گزارش‌های دویچه وله