سرمشقها و نمادهای ادبی در اروپا
۱۳۸۵ اسفند ۷, دوشنبهجيمس جويس، داستانسرای برجستهی ايرلندى، در سال ۱۹۲۲ ميلادى، رمان يوليسس را منتشر كرد. شاهكار بیمانندی كه در صدر كتابهای ادبی تكان دهندهی قرن بيستم جای گرفت. در اين كتاب ماجراهای همانند اوديسه، شخصيت اسطورهای يونان باستان، بر سر يك يهودی به نام تئودور بلوم میآيد.
يونان و يهوديت، دو سرچشمهی جوشان فلسفی و ادبی هستند كه اروپا را همچون بين النهرينی در بر میگيرند. شايد هيچ اثر ادبی در درازنای هزارههای ميلادی پديد نيامده كه نشانی از اين دو آبشخور در خود نداشته باشد. شخصيتهای داستانها، معشوقههای غزليات و حّتى سبكهای ادبى، همه و همه يا ريشه در يونان باستان يا در داستانهای عهد عتيق و جديد دارند.
تحليلگر آلمانی Dietrich Schwanitz كه كتابش با عنوان فرهيختگی در اروپا بيش از ۵ سال است از پر فروشترين كتابها است، مينويسد: «نويسندهی اساطير يونانى، هومر بود كه ديدن نمىتوانست و نويسندهی عهد عتيق و جديد خداوند است كه او را نميتوان ديد». منظور شوانيتس اين است كه اين آثار ريشهاى، گسترهی بینهايت و بىپايانی دارند و چشم از نظارت بر آنها ناتوان است.
آنچه به آيين يهود و مسيحيت و انعكاس آنها در ادبيات اروپا مربوط میشود، پيچيده و پنهان نيست. كافی است به استعارات و اشارات سرودهها و داستانهای نويسندگان برجستهی اين سرزمين نگاه گذرايی بيندازيم تا به تأثير يكايك پيامبران و آيين های مذهبی پی ببريم. آنچه نمونهوار در اينجا بدان میپردازيم، دقت در شخصيتهای ادبی است، كه مستقيم يا غير مستقيم از اساطير يونان برگرفته شدهاند. اين شخصيتها، بيش از هر نماد ديگری، تأثير دومين سرچشمه و آبشخور ادبی در اروپا را به ما مینمايانند.
بايد ديد آيا پديده ای زير عنوان ادبيات اروپايی وجود دارد؟ آيا در سرزمينی كه شهروندان آن به بيش از پنجاه زبان ميگويند و مينويسند، میتوان در بهره گيری هنری از زبان يعنی در رشته ادبيات، يگانگی پيدا كرد؟ پاسخ سراينده و نويسندهی آلمانی كه همهی ما میشناسيم مثبت است. يوهان ولفگانگ گوته، در واكنش عليه رومانتيستهای زمان خود، كه تنها ادبيات مّلی و قومی را معتبر میدانستند، در سال ۱۸۳۷ از ادبيات جهانی سخن میگويد و در همان مقياس ادبيات اروپا را نيز به عنوان واحدی همسان و همگون معّرفی میكند. گوته تأكيد میكند كه ادبيات، دستآورد همگانی انسانها است و هيچ اثر ادبی بی تأثيرپذيری از آثار ديگر هنری و فرهنگی پديد نمیآيد.
حال اگر يكی از گاهواره های ادبی اروپا يونان باستان باشد، آيا همهی مضمونهای ادبی نيز از همينجا برخواستهاند؟ در طول هزارههای ميلادی و حّتى پيش از آن، ارسطو و فن شعر او، تنها دستور زبان ادبی در اروپا بود. تا سدهی هجدهم ميلادی، هيچ اثر ادبی معتبری پديد نيامد كه از قوانين بوطيقای ارسطو عدول كند. طبيعی است كه مضمونها و شخصيتهای ادبی نيز، همپای قواعد سرايش از يونان سرچشمه گرفته باشند.
يكی از ماندگارترين شخصيتهای تاريخ ادبيات اروپا اوديپ است. لايوس از پادشاهان اساطيری يونانی است كه از اخترشناسان میشنود پسرش اوديپ او را خواهد كشت و با مادرش ازدواج خواهد كرد. پادشاه برای پرهيز از اين كار پسر را از خويش میراند ولی شبانی اوديپ را تربيت میكند و طبق پيشگويى، اوديپ در جوانى به پدر برمیخورد و بی آن كه بشناسدش او را از پای درمیآورد و مادر را به زنی میگيرد. پانصد سال پيش از ميلاد، سوفوكلس تراژدی اوديپ را مینويسد. اما اين داستان، تا زمان فرويد، از ذهن روشنفكران اروپايی پاك نمیشود، به طوری كه فرويد تمامی مردان مغرب زمين را اوديپهای زمان ما مىخواند.
همانطور كه میدانيم در برابر تراژدى، كمدی قرار دارد. در اين زمينه هم، هزاران سال است كه شخصيتهايی بارها و بارها در ادبيات اروپا بازآفرينی میشوند. آمفيتريون، زن زيبايی به نام آلكمنه Alkmene دارد. در همان هنگام كه او در رزمگاه به سر میبرد، خدای خدايان زئوس، كه عاشق آلكمنه است، خود را به شكل همسر او درمیآورد و با او همآغوش میشود. وقتی آمفيتريون به ديار خود بازمیگردد، به او خبر میدهند آمفيتريون اصلی پيش از او اينجا نزد همسرش بوده است. كلايست، ژيرودو و مولير تنها نمونههايی از بسيار نويسندگانی هستند كه ماجرای يادشده را برای خلق آثار خود وام گرفتهاند. جالب است بدانيم هركول، نماد پهلوانی و قهرمانی تاريخ اساطيری اروپا، ميوهی همين همآغوشی غلط بوده است. با اين كه هركول به جای هفت خوان از دوازده خوان به سلامت به در میآيد، در برابر رستم دستان شخصيتی كمدی به نظر میآيد.
امانوئل كانت، فيلسوف بزرگ آلمانی بود كه در دورهی روشنگرى، آفرينندگان آثار ادبی را به دو بخش تقسيم كرد: آنان كه از قواعد و قوانين پيشينيان پيروی میكنند و نابغههايی كه خود اين قواعد و قوانين را پديد میآورند. ديدگاه كانت رفته رفته به انقلابی ادبی تبديل شد و سرايندگان و نويسندگان بزرگ، شخصيتهای نوينی آفريدند، پروردند و به گنجينهی ادبيات افزودند. برای نمونه به دو شخصيت اشاره میكنيم: فاست، كه گاهی با عنوان دكتر فاستوس هم آمده است، مظهر دانش و اشتياق بشری برای ماندن و سرزندگی است. نخستين بار كتابی با اين عنوان در سال ۱۵۸۷ توسط نويسندهی ناشناسی به رشتهی تحرير درآمد كه از افسانههای بومی اروپايی الهام گرفته بود. اين كتاب هشداری اخلاقی است به انسانهايی كه همه چيز را فدای دانش و كوشش برای دستيابی به ريشه های هستی میكنند. فاست نيز به همين عّلت با شيطان پيمان ميبندد و دوزخ را برای خويش ميخرد.
پس از آن، فاست بارها و بارها به گونههای مختلف بازآفرينی شد تا اين كه گوته به اين شخصيت در قالب خيمه شب بازی برخورد و درام بلند مشهور خود را ساخت. آرام آرام فاست از هم پيمان شيطان به شخصيت مثبتی مبّدل میشود كه مظهر تلاش برای دانستن بيشتر است. در برابر فاست، دون خوان يا دون ژوان است كه هوس و احساس عشق زمينی را نمايندگی میكند. ريشههای پيدايش اين شخصيت، به افسانههای اسپانيولی بازمیگردد. اين شخصيت نيز، از مظهر شهوت و هوسرانی، آرام آرام به شخصيتی بدل میشود كه سرگردانی بشر در برابر زندگی عادی را نشان میدهد.
يكی از برداشتهای نوينی كه از دون ژوان شده، بازآفرينی اين شخصيت توسط ماكس فريش نويسندهی سويسی است. عنوان درام طنزآميز ماكس فريش «دون خوان يا عشق به هندسه» است. فريش میگويد: اين سوء تفاهم زنان است كه به دون ژوان موقعيت فريب و ترك معشوقههای فراوان را میدهد. آخرين زنی كه با او روبرو میشود، در اين درام به دون ژوان میگويد: «تو در پی زن نبودی دون ژوان، تو به دنبال خود بودى، به دنبال هندسه، به دنبال محاسبه ی مردانه بودى».
طبيعی است در اين گفتار كوتاه مجال كافی برای شناسايی شخصيتهای افسانهای و ادبی بسيار نيست. ما تنها به شيوهی الهامگيری و نمونه برداری ادبی اشاره كرديم تا بگوييم ادبيات همانطور كه از گوته نقل كرديم، دستآورد همگانی انسانی است و با كنش و واكنش فرهنگهای گوناگون پديد میآيد. تنها در اين مقياس میتوان از يك ادبيات اروپايی هم سخن گفت.