سرگذشت پرفرازونشیب ابراهیم یزدی، زیر چرخدنده انقلاب
۱۳۹۶ شهریور ۶, دوشنبهابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران، مشاور آیتالله خمینی در نوفل لوشاتو، عضو شورای انقلاب اسلامی و وزیر امور خارجه ایران در دولت موقت مهندس مهدی بازرگان در سن ۸۶ سالگی و پس از ماهها دست و پنجه نرم کردن با بیماری سرطان درگذشت.
او در مهرماه ۱۳۱۰ در یک خانواده مذهبی در قزوین به دنیا آمد. در ۶ سالگی خانوادهاش به تهران مهاجرت کرد، دیپلمش را از دبیرستان دارالفنون گرفت و دانشجوی دانشکده داروسازی دانشگاه تهران شد.
بیشتر بخوانید: ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی درگذشت
یزدی فعالیت سیاسی خود را با عضویت در "نهضت خداپرستان سوسیالیست" به رهبری محمد نخشب آغاز کرد. نظریات این گروه تلفیقی از باورهای اسلام با اندیشههای سوسیالستی از نوع اروپایی بود. این گروه اواخر دهه ۱۳۲۰ به حزب ایران، به رهبری اللهیار صالح، پیوستند. حزب ایران بعدا یکی از احزاب تشکیلدهنده جبهه ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق شد.
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سقوط دولت دکتر مصدق، یزدی مدتی فعالیت خود را در گروهی به نام "نهضت مقاومت ملی" ادامه داد و در سال ۱۳۴۰ از ایران خارج و راهی آمریکا شد. او در آنجا تبعه آمریکا شد، به تحصیلات در رشته داروسازی و فعالیتهای خود به عنوان هوادار جبهه ملی ادامه داد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
با تأسیس نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۰ به رهبری مهندس مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی همکاری با این گروه را آغاز کرد و در بهار سال ۱۳۴۱ یعنی یک سال بعد از تشکیل نهضت آزادی در ایران، همراه با مهدی چمران، علی شریعتی، صادق قطبزاده و پرویز امین هسته اصلی نهضت آزادی در خارج را تشکیل داد. گروهی که چهرههای برجستهاش بعدها اعضای شورای انقلاب و افراد اولین دولت پس از انقلاب، یعنی دولت موقت به نخست وزیری مهدی بازرگان بودند.
با آغاز اعتراضها علیه حکومت محمدرضا پهلوی در ایران و مطرح شدن نام آیتالله خمینی، دکتر یزدی و دوستانش به او نزدیک شدند. پس از استقرار آیتالله در پاریس، او به یکی از مشاوران اصلی خمینی تبدیل شد. در سال ۱۳۵۷ ابراهیم یزدی در همان هواپیمایی که خمینی را به فرودگاه مهرآباد نشاند، به ایران برگشت.
در همان سال به دستور آیتالله خمینی به عضویت شورای انقلاب درآمد. در دولت موقت ابتدا معاون نخستوزیر در امور انقلاب بود. سپس برای مدتی به عنوان سرپرست مؤسسه کیهان کار کرد و پس از استعفای دکتر کریم سنجابی از وزارت امور خارجه، جای او را در کابینه مهندس بازرگان گرفت.
"برنامه سیاسی امام"
ابراهیم یزدی در کتاب خاطراتش نوشته است که از تابستان سال ۱۳۵۶ یعنی زمانی که آیتالله خمینی هنوز در نجف بود، به او مشورت میداده؛ از لزوم داشتن شعار ایجابی در برابر شعار "شاه باید برود" و از این که "ارتش را باید از داخل تصاحب" کرد. او تیرماه سال ۵۶ با این رهنمودها به نجف محل زندگی آیتالله خمینی میرود و پس از دیدار با او به آمریکا برمیگردد.
دبیرکل نهضیت آزادی در کتاب خاطراتش شرح داده است که او "برنامه سیاسی امام" و "چگونگی انتقال قدرت" را تهیه کرد و در اختیار آیتالله خمینی که از نجف به نوفل لوشاتو در حومه پاریس نقل مکان کرده بود، گذاشت.
«بعد از ورود امام به پاريس هم براى تقويت روحيه ملت و هم پاسخگويى به سئوالات بسيارى درباره برنامه سياسى امام و چگونگى انتقال قدرت لازم بود كه برنامه مطرح و اعلام شود. اين برنامه در همان هفته اول ورود امام به نوفل لوشاتو تهيه شده بود و به شخصيتهايى كه نامزد عضويت در شوراى انقلاب و يا دولت موقت بودند، به طور خصوصى ارائه مىشد. به دنبال اجراى همان برنامه بود كه اقدامات اوليه براى تشكيل شوراى انقلاب و دولت موقت انجام گرفته بود.»
متن برنامه راهبردی که ابراهیم یزدی به آیتالله خمینی داد شامل تشکیل یک گروه و یا شورای جمعی جهت بررسی وضعیت جنبش و تأسیس و اعلام دولت موقت بود تا در صورت رفتن شاه و امکان در دست گرفتن قدرت سیاسی از خلاء قدرت سیاسی، جلوگیری کند. برنامه این شورا همچنین شامل برگزاری رفراندوم درباره تعیین تکلیف رژیم سلطنتی و نیز اجرای انتخابات به منظور تشکیل مجلس مؤسسان برای تدوین و تصویب قانون اساسی جدید بود. این قانون اساسی میبایست مبنای تاسیس حکومت (جمهوری) اسلامی شود.
یک تغییر "ناچیز"
دکتر ابراهیم یزدی در کتاب خاطراتش نوشته است: «به طوری که در اصل نسخهِ خطی (در پیوستها) دیده میشود، در این برنامه، تنها یک تغییر داده شده است. در متن پیشنهادی آمده بود: تأسیس حکومت جمهوری اسلامی بر اساس قانون اساسی جدید. در متن اصلاح شده کلمه جمهوری خط خورده است. یک اصلاح هم در سطر اول شده است و آن حذف "نظام سلطنتی" بود که بعد از صحبت به همان صورت پیشنهادی باقی ماند. برخی از اصلاحات خط خود آقای خمینی است و برخی خط حاج سید احمدآقا. در مورد حکومت اسلامی بحث شد که مفهومی عامتر از جمهوری اسلامی است. با "جمهوری اسلامی" در واقع ما نوع "حکومت اسلامی" مورد نظر و قبول را مشخص میکنیم، که خود یک گام به جلو است. اما این بحث به جایی نرسید و من هم تسلیم نظر حاج احمدآقا شدم...»
ابراهیم یزدی و بسیاری دیگر از فعالان سیاسی که تکنوکراتهای مذهبی خوانده میشدند، کوشیدند آیتالله خمینی را با عرصه سیاست مدرن که از آن شناختی نداشت، آشنا کنند. او در جایی میگوید پیش از انجام دیدارها و مصاحبهها با آیتالله خمینی صحبت میکرده است:
«مثلاً پیش از اولین مصاحبه آقای خمینی با تلویزیون آمریکا من برای ایشان توضیح دادم که این تلویزیون به چه گروهی تعلق دارد، رابطهاش با صیهونیستها چیست و ما باید چه موضعی داشته باشیم.»
در ویلای نوفل لوشاتو خیلیها رفتو آمد داشتند و خمینی را در رساندن کشتی انقلاب اسلامی به ساحل ایران یاری کردند. دبیرکل نهضت آزادی در یکی از مصاحبههایش میگوید: «هنگامی که قرار شد برنامه سیاسی پیاده شود، آقای خمینی فرمودند که خوب من سیاسیون را نمیشناسم، من دکتر سحابی و مهندس بازرگان و تو را میشناسم. بنابراین این جور قرار شد که سه نفر را ایشان معرفی کردند، مرحوم بهشتی، مطهری و هاشمی رفسنجانی که این سه نفر در ایران افراد سیاسی را به اقای خمینی معرفی کنند و آقای خمینی اینها را به عضویت شورای انقلاب معرفی کند و شورای انقلاب تشکیل شود.
آقای یزدی در ادامه تصریح میکند: «اول هم قرار نبود که روحانیون در شورای انقلاب باشند. قرار بود که کل اعضای شورای انقلاب همه از غیرروحانیون باشند. برای این که این کار بشود، آقای خمینی از من خواستند که به مهندس بازرگان تلفن کنم که بیایند به پاریس.»
دوران گسست
با شروع رسمی کار دولت موقت بازرگان و قرار گرفتن در مقام وزیر خارجه ایران، پروسه گسست نیروهایی که ابراهیم یزدی آنها را روشنفکران دینی مینامد، از دولتمردان روحانی شروع شد. کارشکنی روحانیون در شورای انقلاب و در بیت رهبری خیلی سریعتر از آنچه تصور میشد، چوب لای چرخ دولت موقت گذاشت و نتیجه این شد که عمر دولت موقت به یک سال هم نرسید.
یک حادثه تاریخی آخرین تیر به پیکر نحیف این دولت زد. ماجرای گروگانگیری در سفارت آمریکا در آبانماه سال ۱۳۵۸ یعنی تنها ۸ ماه پس از انقلاب، دولت بازرگان را که قبل از آن هم بارها برای استعفا دورخیز کرده بود، به واگذاشتن نهایی قدرت کشاند.
ابراهیم یزدی که از مخالفان سرسخت این حرکت بود میگوید:
«اختلاف میان این دو نیرو بعد ازانقلاب بالا گرفت. آقایان میگفتند که چون انقلاب را خمینی رهبری کرده، پس قدرت باید در دست روحانیون باشد و بقیه باید به عنوان کارگزار آنها عمل کنند. ما معتقد بودیم که مردم به جمهوری اسلامی رای دادند ولی به حکومت روحانیون رای ندادند. از خرداد سال ۱۳۵۸ بود که احساس کردیم این وضعیت نمیتواند ادامه پیدا کند.»
او گروگانگیری را "یک معاهده پیشبینینشده" میدانست که هدفش این بود که "گروههای انحصارطلب که در راس آن خود روحانیون بودند، زیر پوشش انقلابیترین و رادیکالترین شعارها، یعنی شعار مرگ بر آمریکا، همه نیروهای روشنفکری را سرکوب کنند. در گام اول روشنفکران دینی و دولت موقت را ایزوله و ازصحنه خارج کنند.
شعار مرگ بر آمریکا در آن زمان نیروهای چپ را هم دنبال خود کشید و روشنفکران دینی، به خصوص نهضت آزادی به کلی منزوی شد.»
یزدی میگوید روحانیون سوار موج انقلاب شدند و "گروههای چپ و چریکها و مجاهدین هم به این دامن زدند و این گام اول برای این بود که مثل همه انقلابات یک تسویه حساب در درون انقلاب بشود. و این تسویه صورت گرفت".
روز ۱۲ آبان یزدی وزیر خارجه، چمران، وزیر دفاع و بازرگان، نخست وزیر راهی الجزایر برای شرکت در جشن استقلال الجزایر بودند که تظاهرات بزرگی در تهران علیه آمریکا راه افتاد. فردای آن روز ۴۰۰ دانشجو به سفارت امریکا حمله کردند. روز ۱۴ آبان دولت موقت، که دشمنان آن را لیبرال میخواندند، استعفا داد.
ابراهیم یزدی که از مخالفان سرسخت گروگانگیری در سفارت آمریکا بود، آن زمان و در تمام سالهای بعد، همواره از آن شکایت کرد: «این کار روابط ما را با دنیا دچار اختلالات جدی کرد. گروگانگیری نه تنها برای آمریکا، بلکه برای ایران هم بسیار گران تمام شد. حمله عراق به ایران یکی از پیامدهای گروگانگیری بود.» او تا سه دهه بعد هم معتقد بود که ایران هنوز هم "اسیر پیامدهای گروگانگیری" است.
نه فقط در گروگانگیری، که در بسیاری موارد دیگر هم اختلافها عمیق بود. او و مهندس بازرگان آن طور که خودش گفته و آن طور که در خاطرات آیتالله خلخالی نیز آمده، از مخالفان اعدام مقامهای سیاسی و نظامی دوران شاه، از جمله هویدا، نصیری، رحیمی و خسروداد بر پشتبام مدرسه رفاه بودند. او بعدها در این باره گفت: «ما علیالاصول با آن نوع برخورد و با آن نوع محاکمه، که محاکمه نبود، دادگاهی نبود، مخالف بودیم.»
راه دور و رنج بسیار
با پایان عمر دولت موقت، زندگی سیاسی ابراهیم یزدی مانند دیگر اعضای کابینه دولت موقت، به مسیری پر دستانداز افتاد. او به نمایندگی دور اول مجلس شورای اسلامی انتخاب شد، ولی این آخرین باری بود که یزدی در گوشهای از دستگاه قدرت جا گرفت. صلاحیت او بعدها دیگر از سوی شورای نگهبان تایید نشد.
یزدی بارها در جمهوری اسلامی بازداشت و محاکمه شد با این حال همیشه تاکید کرد که از نقشی که در انقلاب بهمن داشته و از وقوع این انقلاب هیچگاه پیشمان نیست. او در آبان ۱۳۹۰ و زمانی که به ۸ سال زندان محکوم شد، در نامهای به محمدجواد حجتی کرمانی، از روحانیون موثر در انقلاب و نزدیک به آیتالله خمینی، نوشت که او و یارانش در تاسیس جمهوری اسلامی خود را سهیم میدانند و اگر نقش اصلی نداشتند، اما نقشی تعیینکننده داشتهاند.
اتهام اول دکتر یزدی "اقدام علیه امنیت كشور" و اتهام دوم او در متن کیفرخواست "تشكیل و ادارهی جمعیت غیرقانونی و ضدامنیتی نهضت آزادی ایران" بود.
بیشتر بخوانید:ابراهیم یزدی به ۸ سال زندان محکوم شد
ابراهیم یزدی پیش از آن نیز در دیماه سال ۱۳۸۸ و در پی وقایع پس از انتخابات آن سال به مدت ۶۰ روز در سلول انفرادی در بند ۲۰۹ اوین زندانی شده بود و در پاییز سال ۱۳۸۹ نیز زمانی كه برای شرکت در یک مراسم ختم به اصفهان رفته بود، بازداشت شد.
ابراهیم یزدی در نامه خود به آقای حجتی کرمانی، درباره حضورش در یکی از جلسات دادگاه نوشته است: «در جلسهی دادگاه خطاب به دادرس دادگاه و نمایندهی دادستان گفتم به هوش باشید این دومین محاكمهی نهضت آزادی در طی ۵۰ سال عمر فعالیتهایش میباشد. در طی این ۵۰ سال، نهضت هم در دوران ستمشاهی و هم در جمهوری اسلامی ولایت فقیه، تحت فشار و سركوب بوده و هست.»
بیشتر بخوانید:درخواست برای آزادی مسنترین زندانی سیاسی ایران
او در همین نامه درباره اکبر هاشمی رفسنجانی و علی خامنهای نوشته بود: «آقای هاشمی فرانكنشتاینها تربیت كرده است و حالا آنها نافرمانی میكنند. در حضور مردم در خیابان به دخترش زشتترین حرفها را میزنند اما او توان مقابله و برخورد را ندارد. اكنون آقای خامنهای اشتباه آقای هاشمی را تكرار میكند. فرانكنشتاینهای خلق شده همه را نابود خواهند كرد و همه چیز را بر باد خواهند داد.»
«مثل خیلی از روشنفکران»
ابراهیم یزدی در ویدیویی میگوید: «اشتباه من مثل خیلی از مردم ایران، مثل خیلی از روشنفکران حتی جریانات چپ این بود که مبارزه با شاه را اصل کردیم. گفتیم شاه برود هرکس بیاید بهتر است. فقط من نگفتم که، همه گفتیم. مسئولیت را لوث نکنید و نگویید که کی بود کی بود، من نبودم.»
ابراهیم یزدی، اگرچه صدمات زیادی از نظامی خورد که به گفته خودش نقشی تعیینکننده در شکلگیری آن داشت، اما در مقایسه با بسیاری از همقطارانش مانند امیرانتظام، قطبزاده و از همه دردناکتر داریوش فروهر، "جان سالم" بدر برد تا مرگ در هیبت سرطان به سراغش بیاید.
در سالهای گذشته نظر او در باره "انقلاب اسلامی" تغییر کرد و به این اعتقاد رسید که تفکر ایدئولوژیک با آزادمنشی مغایرت دارد و بیگمان به بدترین نوع استبداد میانجامد. یزدی میگفت این انقلاب "پیروزی جهل بر ظلم" بود. بنابر تعبیر او، رژیم شاه ظالم و نیروی برآمده از انقلاب، نیروی جهل بودند.
ابراهیم یزدی آذرماه سال ۱۳۸۷ و زمانی که به مالزی رفته بود، در دیدار با اعضای حزب عدالت مردم مالزی از ولایت فقیه انتقاد کرد و گفت: «دولت موقت، پس از پیروزی انقلاب، پیشنویسی برای قانون اساسی تهیه کرد که رکن اصلی آن جمهوریت و دموکراسی بود و در آن نشانی از ولایت فقیه وجود نداشت. اما روحانیان به مدل خلیفهگری و مجالس مشورتی، مانند مجالس برخی کشورهای عربی، علاقه بیشتری نشان دادند و نظریه ولایت فقیه از همان زمان برای کنترل انحصاری قدرت تئوریزه و نهادینه شد.» او پیشنهاد کرد که «بهتر است که این مفهوم از قانون اساسی حذف شود و به همان پیشنویس قانون اساسی بازگردیم» و علتش را هم "ناکارآمدی این نظریه در سی سال حکومت جمهوری اسلامی» دانست.
یزدی در سال ۲۰۱۱ در نامهای سرگشاده به راشد غنوشی رهبر حزب اسلامگرای النهضه در تونس از او خواست از تجربههای تلخ ایران و الجزایر درس بگیرد، به تنوع و تکثر نیروهای جامعه احترام بگذارد، به ضرورت رعایت تساهل و مدارا توجه کند و با دیگر گروههای سیاسی برای توسعه کشورش همکاری در پیش بگیرد.
بیشتر بخوانید:ابراهیم یزدی رهبران اسلامی تونس را از تکرار سرنوشت ایران بر حذر داشت