سقوط اسد؛ شکستی برای "محور مقاومت" و زنگ خطری برای تهران؟
۱۴۰۳ آذر ۱۹, دوشنبهسقوط سریع دولت بشار اسد در سوریه موجی از حیرت را در میان افکار عمومی برانگیخت. اما بیش از همه، این موضوع را میتوان در میان سیاستمداران ایرانی دید. از زمان سقوط شهرهای سوریه، نیروهای سیاسی جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش شکستها نبودند. آنها تصور میکردند مانند سال ۲۰۱۱ این بار نیز به رغم شکستها، میتوان بشار اسد را در قدرت حفظ کرد.
عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران ۱۱ آذر با انتشار عکسی از خودش در رستورانی در دمشق، اعلام کرد که پس از دیدار با رئیسجمهور سوریه در پایتخت این کشور به صرف غذا مشغول است. در واقع او سعی داشت نشان دهد که شرایط در سوریه عادی است. اما برخلاف ادعای او اوضاع چندان هم عادی نبود.
بیشتر بخوانید: آخرین تحولات سوریه؛ سقوط درعا و فرار نیروهای ایرانی
سوریه مهمترین نقطه "هلال شیعی" یادشده توسط سردمداران حکومت ایران بود. پیشتر حتی حسن نصرالله، دبیرکل پیشین حزبالله لبنان هم در مصاحبهای به نقل از رهبر جمهوری اسلامی گفته بود: «سوریه عمود خیمه "مقاومت" است.»
رژیم ایران از اصطلاح "محور مقاومت" برای اشاره به گروههای شبهنظامی تحت حمایت خود که با آمریکا و اسرائیل میجنگند استفاده میکند و حالا به نظر میرسد دیگر مقاومتی در کار نیست.
اینترنت بدون سانسور با سایفون دویچه وله
سقوط اسد و از دست رفتن نیروهای نیابتی
حالا که بشار اسد سقوط کرده، نخستین سوال در میان افکار عمومی این است: آیا دستان جمهوری اسلامی از منطقه کوتاه میشود؟
محمدجواد اکبرین، تحلیلگر سیاسی که مدتی در لبنان زندگی کرده و سیاستهای منطقهای حکومت ایران را به خوبی میشناسد معتقد است که تهران همچنان انگیزه تجهیز و حمایت از نیروهای نیابتی در منطقه را دارد، اما در حال حاضر توان اقتصادی و نظامی آن را ندارد.
با این حال به گفته او، تهران به دنبال نیروهای خرابکار است تا همچنان راهبرد پیشین خود را در منطقه حفظ کند: «اگر مخالفان اسد بتوانند با عقلانیت و بدون تنش سوریه را در دست بگیرند و اداره کنند، انگیزه اقدام مشابه در ایران ایجاد میشود.» بنابراین جمهوری اسلامی تلاش میکند تا با "پولپاشی" در سوریه گروههایی را وادار به خرابکاری کنند.
پیش از این نیز ایران در عراق و افغانستان هم از گروههای خرابکار حمایت کرد تا با تبلیغات به افکار عمومی القا کند که نتیجه قیام، هرج و مرج است.
با این حال، واقعیت این است که ایران در حال حاضر با بحران اقتصادی مواجه است و حکومت دیگر نمیتواند مانند سابق نیروهای نیابتی را تجهیز کند. از این جهت میتواند با کوچک کردن اهداف، مثلا با ایجاد ناامنی، از تثبیت حکومت جدید در سوریه جلوگیری کند.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
هزینه سنگین نیروهای نیابتی و خشم افکار عمومی در ایران
حشمتالله فلاحتپیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس شورای اسلامی، اخیرا اعلام کرد که ایران چیزی در حدود "۳۰ میلیارد دلار" برای حفظ حکومت اسد از سال ۲۰۱۱ هزینه کرده است.
در همین راستا، بهرام پارسایی، نماینده پیشین مجلس، روز ۱۷ آذر با انتشار پستی در شبکه ایکس همین موضوع را تایید کرد و نوشت: «تا زمانی که مجلس بودم بدهی سوریه و بشار اسد به ایران ۳۰ میلیارد دلار بود که بر خلاف اصل هشتادم قانون اساسی به تصویب مجلس نرسیده بود». اگرچه برخی از برآوردها ارقام بالاتری را نشان میدهند.
از روز یکشنبه ۱۸ آذر که رژیم بشار اسد سقوط کرد، این سوال در میان افکار عمومی ایران ایجاد شده که سرانجام این پولها چه میشود؟ در واقع فشار اقتصادی در ایران باعث شده تا خشم مردم نسبت به ماجراجوییهای ایدئولوژیک و منطقهای جمهوری اسلامی افزایش یابد. خصوصا که همین یک هفته پیش خبر کمکهای مالی ایران به خانوارهای لبنانی منتشر شده است. به گفته نعیم قاسم، دبیرکل جدید حزبالله لبنان، ایران تعهد کرده به هر خانوار که خانهاش در بیروت ویران شده، در مجموع "۱۴ هزار دلار" پرداخت کند.
سعید پیوندی، جامعهشناس با تحلیل خشم کنونی مردم از حکومت ایران معتقد است آن چیزی که به عنوان یک "قرارداد اجتماعی" باید بین حکومت و مردم بر قرار باشد، در ایران تضعیف شده و در مواردی اصلا وجود ندارد، موضوعی که در بحرانها بیش از همیشه در یک جامعه نیاز است.
او به دویچهوله میگوید: «کسانی مثل بشار اسد و پدرش حافظ اسد بیش از نیم قرن حکومت میکنند اما عملا جامعه سوریه در حکمرانی نقشی ندارد.» چیزی که به نظر میرسد مردم ایران هم با آن همزادپنداری میکنند.
طی روزهای گذشته در شبکههای مجازی بارها این سوال مطرح شده که "چرا رژیم ایران در سوریه و لبنان و سایر کشورها انقدر هزینه میکند؟ در حالی که بسیاری از مردم حاشیه ایران در فقر هستند، چرا باید پول ساخت بیمارستان و مدرسه کودکان ساکن بلوچستان خرج خانهسازی در لبنان شود؟"
سوالاتی مانند این نشان میدهد که شکاف عمیقی بین حکومت و مردم وجود دارد.
سقوط اسد و شادی مردم ایران
به طور طبیعی سقوط دیکتاتورها مردم را خوشحال میکند. خصوصا اگر این مردم در کشورهایی با حاکمان تمامیتخواه زندگی کنند. رضا علیجانی، کنشگر سیاسی سقوط اسد را به نفع "مردم ایران" میداند. او به دویچهوله میگوید: «ما که نسل جوان دوران انقلاب در ایران بودیم، نگران هستیم که اسلامگراها جایگزین یک حکومت سکولار شوند.»
با این حال علیجانی تاکید میکند که صحنههای باز شدن درهای زندانهای سوریه و آزادی زندانیان سیاسی بسیار خوشایند است. او همچنین عقلانیت دیدهشده در گروههای فاتح دمشق را امیدوارکننده میداند. او رفتار ابومحمد جولانی، رهبر هیأت تحریر شام در مواجهه با اقلیتها، حفظ نخستوزیر پیشین سوریه و جلوگیری از هرج و مرج را نشاندهنده وجود یک ایده روشن در اداره آینده سوریه میداند.
در این شرایط یکی از دشواریهای جمهوری اسلامی توجیه هوادارانش است. در حالی که طی یک دهه گذشته پروپاگاندای سنگینی در توجیه تشکیل "محور مقاومت" وجود داشته است، حالا حکومت نمیداند چطور نیروهای تندروی حامی خودش را درباره شکستهای مداوم یکساله اخیر، قانع کند. توجیهاتی هم که طی این چند روز برای شکستهای حزبالله و حماس و رژیم اسد مطرح شده، چندان بردی در افکار عمومی مردم داخل نداشته است، خصوصا در میان تندروها.
در این شرایط نیروهای عملگرای حامی حکومت نگران تکرار شرایط سوریه در ایران هستند. با این حال بعید است علی خامنهای استراتژی خود را تغییر دهد. در واقع به نظر میرسد در حال حاضر تنها تاکتیکها تغییر کردهاند.
تغییر علی خامنهای گام نخست تغییر استراتژی منطقهای
حضور علی خامنهای در راس قدرت، ایران را دچار یک جمود سیاسی و ایدئولوژیک کرده است. به نظر میرسد تا زمان مرگ او یا تغییر ساختار حکمرانی در ایران، امکان عقب راندن ایران به داخل مرزهای خودش وجود ندارد. اگرچه برخی از تحلیلگران نظری متفاوت دارند.
عرفان ثابتی، پژوهشگر فلسفه شرایط ایران امروز را با آلمان شرقی مقایسه میکند. در ژانویه ۱۹۸۹ اِریش هونِکِر، رهبر آلمان شرقی در یک سخنرانی گفت که دیوار برلین تا ۵۰ و حتی ۱۰۰ سال دیگر پا برجا خواهد بود. اما ۱۰ ماه بعد دیوار برلین سقوط کرد. ثابتی به دویچه وله میگوید: «در ماههای واپسین نزدیک به فروپاشی دیوار برلین، مردم شعار میدادند: "ما مردم هستیم".» در واقع پروپاگاندای دولت وقت که تلاش میکرد خود را نماینده مردم نشان دهد، کمرنگ شده بود.
حالا وضعیت ایران هم این طور است. تحریم مداوم انتخابات در ایران، مبارزات مدنی، جنبشهای اجتماعی که آخرین آن با جنبش " زن، زندگی، آزادی" نمود پیدا کرد، نشان میدهد که جامعه ایران، تلاش میکند تا به جهان نشان دهد که با مسیر حکومت همراه نیست. چه این مسیر در راستای ماجراجوییهای ایدئولوژیک منطقهای باشد و چه در نحوه مدیریت جامعه.