1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

سیزده نگاه چپ به آلمان• معرفی فیلم و گالری عکس

۱۳۸۸ اردیبهشت ۱, سه‌شنبه

"آلمان، سال ۲۰۰۹"، فیلمی است که در ساختن آن سیزده کارگردان مشهور و مطرح این کشور شرکت داشته اند. تصویری ماندنی از آلمان امروز، با دستمایه‌های گوناگون، تکنیکی قوی و نگاهی انتقادی، حاصل این تلاش جمعی سینمایی است.

پوستر فیلم "آلمان، سال ۲۰۰۹"عکس: Herbstfilm

این ابتکار در تاریخ سینمای آلمان به نام کارگردان سرشناس این کشور، فولکر شلندورف، به ثبت رسیده است: در سال ۱۹۷۸ او و دو کارگردان بنام دیگر این سرزمین، راینر ورنر فاسبیندر و الکساندر کلوگه فیلم‌ـ‌ کولاژی به‌نام "پائیز آلمان" ساختند و در آن جلوه‌هایی از ناتوانی این جامعه را در برابر ترورهای گروه "ارتش سرخ " (راف) در آن دوران به نمایش درآوردند.

اکنون ۳۰ سال پس از "پائیز آلمان"، ۴۰ سال بعد از آغاز جنبش دانشجویی در این کشور و در بحبوحه‌ی روند جهانی شدن، ۱۳ کارگردان مشهور آلمانی دست به ساختن فیلم‌ـ کولاژی با عنوان "آلمان، سال ۲۰۰۹" زده‌اند و برداشت‌های شخصی خود را از وضعیت سیاسی ـ اجتماعی میهن‌شان به تصویر کشیده‌اند.

مبتکر این پروژه، تام تیکور (Tom Tykwer)، کارگردان مشهور آلمانی است که با فیلم "لولا می‌دود" شهرت جهانی یافت. این کارگردان، به گفته‌ی خود، بدون برنامه و بدون پشتوانه و "تنها با این فکر که تصویری از آلمان در سال ۲۰۰۹" ارائه دهد، مشغول به‌کار شد . به‌زودی هم برنامه‌ی‌ مشخصی تنظیم و هم پشتوانه‌ی فکری ـ مالی‌ای برای پیاده کردن ابتکار او تأمین شد؛ زحمت اولی را کارگردان‌هایی که فکر تیکور را با همکاران دیگر خود در میان گذاشتند، کشیدند و مسئله‌ی دوم را شبکه‌ها‌ی تلویزیونی کانال‌های مختلف آلمان حل کرد.

نگاه انتقادی

این که حاصل، "تصویری کامل و همه‌سویه" از جامعه‌ی آلمان به‌دست ‌دهد، نکته‌‌ای است که هنوز هیچ یک از سیزده کارگردان این فیلم به آن نپرداخته‌اند. آنچه هست، "آلمان، سال ۲۰۰۹" مجموعه‌ای است متنوع، با دستمایه‌های گوناگون و زبان تصویری متفاوت. این سیزده فیلم غیرمتعارف، با این‌حال در دو وجه با هم شریکند: در تکنیکی قوی و نگاهی انتقادی از موضع "چپ". گویی هیچ یک از کارگردانان مطرح آلمان که سینمای این کشور با نام و آثار آنان هویت یافته، یک نکته‌ی مثبت هم در "چاردیواری خانه‌ی خود" نمی‌بینند.

تام تیکور، کارگردان آلمانی و مبتکر پروژه‌ی "آلمان، سال ۲۰۰۹"عکس: picture-alliance / Paul Zimmerman/AdMedia

این زبان تصویری انتقادی، ولی تلخ و گزنذه نیست؛ گاه با طنز و شوخ‌طبعی ‌همراه است و گاه صبر و تفاهم را نشان می‌دهد. برخی از این فیلم‌ها، به شیوه‌ی مستند ساخته شده‌اند، برخی دیگر بازسازی رویدادهای واقعی‌اند و چند اپیزود هم به صورت داستانی، تعریف می‌شوند:

مدیر مأیوس و بیمارستان آلمان

"سفرهای آقای فایرلیش"، فیلم کوتاهی از تام تیکور، از جمله، زندگی مدیر موفقی را تصویر می‌کند که دائم در حال سفر به چهارگوشه‌ی جهان است تا دامنه‌ی نفوذ شرکت خود را گسترش دهد، با این‌حال یک‌نواختی و کسالت و تکرار بر زندگی‌اش حاکم است و آن را "بیهوده" جلوه می‌دهد.

آلمان از دیدگاه ولفگانگ بکر (Wolfgang Becker)، کارگردان فیلم "خداحافظ لنین"، بیمارستانی است که در آن همه‌گونه بیمار وبیماری یافت می‌شود. تنها کسی که غایب است، دکتری ماهر و حاذق است که درد این بیماران را دوا کند. بکر برای فیلم خود عنوان "خانه‌ی بیمار" را انتخاب کرده است.

ایزابل اشتفر (Isabelle Stever) از دیدگاه تربیتی به سیستم آموزشی آلمان می‌نگرد و می‌کوشد بیماری مزمن "خشونت در مدارس" را به شیوه‌ا‌ی خاص درمان کند: او در فیلم خود با نام "گفت‌وگویی دموکراتیک در ساعت تعیین‌شده"، نشان می‌دهد که چگونه شاگردان کلاس چهارم مدرسه‌ای در مونیخ با معلم جوان و مبتکر خود، شاخص‌های رفتاری دموکراتیک در مدرسه را مشخص می‌کنند، تا شرایط ناهنجار حاکم در این محیط تربیتی را تعدیل کنند.

ناهنجاری‌های فردی

این "شرایط ناهنجار" در فیلم کارگردان جوان، سیلکه اندرز (Sylke Enders)، به عنوان فیلم تبدیل شده است و روابط نابسامان بین سه تن از مسئولانی را که با بچه‌ها سروکار دارند، به تصویر می‌کشد. اندرز دراین فیلم نشان می‌دهد که بچه‌ها چگونه در اثر تربیت غیرحرفه‌ای "بزرگان" آسیب می‌بینند و در رویارویی با روابط اجتماعی سردرگم می‌شوند.

کارگردان دیگر آلمانی، نیکولته کربیتس (Nicolette Krebitz)، هنگامی که در آستانه‌ی بلوغ بود، دچار این "سردرگمی" شده بود؛ آن‌هم بین افکار دو شخصیت معروف، چون سوزان زونتاگ و اولریکه ماینهوف. نیکولته کربیتس، در فیلم خود در گفت‌وگویی بین خود و این دو شخصیت، درگیری‌های احساسی و تفکری‌اش را با این دو "ایده‌آل" زندگی خود به قضاوت می‌گذارد. یاسمین طباطبایی، هنرپیشه‌ی معروف ایرانی-‌آلمانی، در این فیلم در نقش سوزان زونتاگ ظاهر می‌شود.

نمایی از فیلم "یوشوآ" به کارگردانی دانی لویعکس: Herbstfilm

یک ترک و یک ایرانی بی‌ریش

حضور مراد کورانتس (Murat Kurnaz)، شهروند آلمانی ترک تباری که به اتهامی بی‌پایه از سوی مأموران آمریکایی دستگیر و در گوآنتانامو زندانی شد، تا به‌حال در صحنه‌ی سیاست آلمان غیرمترقبه نبود. ولی این که او روزی روی پرده‌ی سینما ظاهر شود، دور از ذهن می‌نمود.

این تصور غیر‌متعارف، ‌حالا در فیلم "آلمان، سال ۲۰۰۹" به واقعیت پیوسته است: کارگردان مشهور آلمانی ترک تبار، فاتح آکین، در فیلم خود به نام "اسم مراد کورانتس" به این امر کمک کرده است. او مصاحبه‌ای را که روزنامه‌ی "زود دویچه تسایتونگ" در ۲۱ اکتبر سال ۲۰۰۸ با کورانتس انجام داد، به تصویر کشیده است: هنرپیشه‌ی آلمانی ترک ‌تبار، دنیس موشیتو (Denis Moschitto)، در نقش مراد، جریان دستگیری و اقامتش را در گوآنتانامو، مو‌به‌مو بازگو می‌کند. دنیس و مراد نه تنها ازنظر قد و قامت و جثه، بلکه از نظر شکل ظاهر نیز با هم تفاوت دارند: دنیس برخلاف مراد، مثلاً، بی‌ریش جلوی دوربین ظاهر می‌شود.

محمود رحیم‌زادیانی، ایرانی‌ای که یک فاحشه‌خانه را اداره می‌کند، نیز ریشش را برای بازی در این فیلم تراشیده است: رامسس (Ramses)، فیلمی است که به کارگردانی روماد کارمکار (Romuald Karmakar)، کارگردان آلمانی ـ ایرانی‌‌تبار ساخته شده و داستان زندگی محمود و مشتری‌های مرد او را با انحرافات جنسی ‌خاص خود، بی‌پرده و روشن بازگو می‌کند.

"بار" محمود در قلب برلین، در کودام و نزدیک کلیسای معروف "عبرت" است، مشتری‌های او ولی اغلب بین‌المللی هستند: این‌هم چهره‌ای از آلمان است که در فیلم "آلمان، سال ۲۰۰۹" جاودانه شده است.

نویسنده: فهیمه فرسایی

تحریریه: کیواندخت قهاری

برای دیدن نماهایی از فیلم روی لینک "آلمان، سال ۲۰۰۹" کلیک کنید:

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه