شادی و امید کاربران فضای مجازی درپی پیروزی روحانی
۱۳۹۲ خرداد ۲۶, یکشنبه عکسها و ویدیوها از شادی خیابانی مردم بعد از اعلام نهایی نتایج انتخابات و امید و شوق به آیندهای بهتر، بعد از پیروزی حسن روحانی در بسیاری از صفحهها و نوشتههای کاربران وب فارسی به چشم میخورد.
بیست و پنجم خرداد سال ۱۳۹۲، برعکس ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ به خون و خشم کشیده نشد و روزی پر از فریاد شادی و خوشحالی برای مردم ایران بود. بالاخره شامگاه ۲۵ خرداد نتایج نهایی شمارش آرای انتخابات ریاستجمهوری ایران اعلام و حسن روحانی، نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان که بسیاری از طرفداران جنبش سبز نیز به او رای دادند، به عنوان رئیسجمهور انتخاب شد.
مردمی که بیستوپنجم خرداد ۴ سال پیش در اعتراض به نتایج انتخابات ریاستجمهوری تظاهرات چند میلیون نفری سکوت در خیابانهای تهران برپا کردند، این بار به خیابانها ریختند تا شادی خود از پیروزی حسن روحانی را جشن بگیرند.
۲۵ خرداد ۱۳۹۲ شعارهای "هموطن شهیدم، گفته بودم رایتو پس میگیرم"، "موسوی کروبی رایتو پس گرفتیم" و "یا حسین میرحسین" و "زندانی سیاسی آزاد باید گردد" در خیابانهای شهرهای مختلف ایران شنیده شد.
در این میان فضای مجازی فارسی نیز بعد از مدتها روزی پر از شادی و امید را تجربه کرد.
نویسندهی وبلاگ "تلخ مثل عسل" نوشت: «حسن روحانی کف مطالبات خیلی از ما هم نبود، نیست و نخواهد شد. به گمان من بیشترین توقعی که میشود از او داشت این است که چوب لای چرخ جنبش مدنی دموکراسیخواه ایران نگذارد. بقیه راه را ما خود باید برویم: آهسته و پیوسته. باید تیغ انتقاد منصفانه را همیشه بالای سر روحانی نگه داشت؛ بیرحمانه نقدش کرد و مشفقانه کمکش تا از این بزنگاه سخت تاریخی بگذریم.»
حفظ "امید" در دوران سخت
بسیاری از وبلاگنویسها و کاربران شبکهی مجازی نوشتند که امید از دست رفته از سرکوب جنبش سبز را دوباره پیدا کردند. نویسنده وبلاگ "ناتور" نوشت: « و یک روز دربارهی ما خواهند گفت، که کم نبودند، رویایی داشتند و پای رویایشان ایستادند ...»
دنیا، کاربر فیسبوک، هم نوشت که وقتی بعد از اعلام نتایج به خیابان رفت، هنوز خاطرهی روزهای سرکوب تظاهراتهای بعد از انتخابات سال ۸۸ بسیار پررنگ بود: «اولش که رفتم تو خیابون، اگر صدای موتور میاومد یا یکی یه دادی میکشید یا یکی یه حرکت ناگهانی میکرد ناخودآگاه دلم هری میریخت پایین و پاهام آمادهی دویدن و فرارکردن میشد. یک کم طول کشید تا تونستم با خیال راحت راه برم و از خوشحالی داد بزنم.»
نویسنده وبلاگ "سورمه" هم میگوید: «شانزده ساله بودم که به خاتمی رای دادم. گوشم پر بود از نصایح عاقل اندر سفیه بزرگترهای به اصطلاح دنیادیده و "چند پیرهن بیشتر پاره کرده"، از "هرگز نمیگذارند انتخاب شود" تا "این هم یکی از خودشان" و "سوپاپ اطمینان نظام". من؟ رای دادم و یک لحظه هم در تمام شانزده سال گذشته حس نکردم رایی که به آن تغییر دادم اشتباه بوده است.»
این وبلاگنویس نوشت: «شانزده سال بعد تمام خوشحالیام این است که یکی از آن بزرگترهای "چند پیرهن بیشتر پاره کرده"ی منفیباف نشدم و به موج بلند رایاولیهای زندهی روشن پیوستم. خوشحالم که در سی و دو سالگی هنوز میتوانم به اندازهی شانزده سالگی به روزنههای اندک امید دل ببندم و نور هدیه بگیرم.»
تاکید بر "آشتی" و حفظ کشور
در میان هیاهوی خوشحالی دیروز، برخی کاربران هم بر این تاکید داشتند که نباید رفتاری مشابه حامیان اصولگرایان را در پیش گرفت و سیاست "حذف" مخالف را در پی گرفت.
نویسنده وبلاگ "خجسته" نوشت: « کشور آدم مثل خانوادهی آدم میماند. شاید خودت بهتر از هر کس ایرادهای رفتاری خانوادهات را بدانی، شاید بیشتر از هر کس دیگری از این رفتارها شاکی شوی، شاید اصلا بروی یک جای دوری و تنها زندگی کنی... اما دستکم همیشه از نظر ژنتیکی به آن خانواده متصلی. یادمان نرود این کشور مال همه ما از موافق و مخالف است.»
خداداد، کاربری در فیسبوک، هم با تاکید بر اینکه خودش در این انتخابات شرکت نکرد، نوشت: «راى نداديم، ندادم، نه براى اينكه خودم رو از ملت و سرنوشتش جدا كنم. ما هم ملتيم، عقيده متفاوتى داريم و داشتيم و خواهيم داشت. از كسى "بيشتر و بهتر" نمىدونيم و نمىفهميم، و كسى هم از ما بيشتر نمىدونه و نمىفهمه. از روش ناراضى هستيم و درش شركت نمىكنيم، معنيش اين نيست كه كسانى كه به هر دليلى روش رو انتخاب كردند، مايه سرافكندگى ما هستند.»
این کاربر خطاب به افرادی که با این موج شادی کاربران مخالفند نوشت: «فرض بر اينكه شادى زودرس به اميد چيزى باشه كه فعلا دليل قاطعى براى به حقيقت پيوستنش نداريم. اما خود شادى هم به تنهايى نكنيم؟ جوانيمون گذشت و رفت به اميد شادى، حالا اگر مىشه شاد بود، به جاش از اضطراب، سر غم بر زانو بگذاريم؟»