شانسهای دریافت نخل طلایی جشنوارهی کن
۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه شصت و پنحمین دورهی جشنوارهی بینالمللی فیلم کن به پایان خود نزدیک میشود. در بخش مسابقهی این فستیوال، ۲۲ فیلم از کارگردانان مرد جهان برای دریافت نخل طلایی به رقابت با یکدیگر پرداختهاند.
در میان این آثار، دو فیلم در کنار دیگر بختهای این جشنواره، توجه اغلب منقدان و روزنامهنگاران حاضر در کن را به خود جلب کردهاند: "کاسموپولیس ـ جهان شهری"، ساختهی دیوید کراننبرگ، فیلمساز پرآوازهی کانادایی و "موتورهای مقدس" از سینماگر بنام فرانسوی، لئو کاراکس.
لیموزینهای شیک
دلیل این جلب توجه، نه به این خاطر است که مثلاً دیوید کراننبرگ فیلم ۱۲ میلیون دلاری خود را بر اساس رمان پرفروش نویسندهی مشهور آمریکایی دون دلیلو ساخته است یا "موتورهای مقدس"، دومین فیلم لئو کاراکس، پس از بازگشت او در سال ۱۹۹۹ به عالم سینماست (سومین فیلم کاراکس با عنوان "عشاق پون نوف" یا "عشاق روی پل" با عدم استقبال همگانی روبرو شد و به همین دلیل کارگردان، برای ۸ سال گوشهی عزلت گزید!)
تنها دلیل توجه چشمگیر سینمادوستان به این دو فیلم، وجود لیموزینهای شیکی است که قهرمانان فیلم با آنها خیابانهای پاریس و نیویورک را زیر پا میگذارند. این لیموزینهای بیبدیل، کنجکاوی شخصیتهای فیلم را هم برمیانگیزند. به عنوان مثال قهرمان اصلی فیلم کراننبرگ، اریک پاکر (با بازی رابرت پاتینسون) در ابتدای آن میپرسد: «این لیموزینها را شبها کجا پارک میکنند؟» پاسخ این سوال، وقتی لیموزین فیلم "موتورهای مقدس" در پایان آن به راهرویی زیرزمینی میراند و در تاریکی کورکنندهی آن فرو میرود، خود بهخود مشخص میشود: در یک گاراژ.
لیموزین، نماد سرمایهداری
این که شخصیتهای اصلی این دو فیلم، که از نظر موضوع و شیوهی بیان تصویری با یکدیگر تفاوت دارند، هر دو وابستهی این خودروی گرانبهاست، کاملاً تصادفی است. ولی قصد کارگردانان آنها برای نمایش آن به عنوان نماد کاپیتالیسم، حساب شده و هدفمند است. این دو خودروی پرابهت در فیلمهای کراننبرگ و کاراکس، نشانهی نظم اقتصادی بحرانزدهی کنونی است که در حال حاضر به مرحلهی خودویرانی رسیده است.
رمان "کاسموپولیس"، ماجرای یک روز طولانی مدیر میلیاردری (اریک پاکر) را روایت میکند که با لیموزین شیکش عازم منهتن است. در طول راه ولی حوادثی رخ میدهد که سرانجام به فنای ثروت و مکنت او منتهی میشود. دون دلیلو، این رمان را در سال ۲۰۰۳ منتشر کرده است. ولی چاپ آن، به دلیل استقبال بینظیر علاقمندان آن بارها تجدید شده است.
شخصیت اصلی اثر لئو کاراکس نیز که در ابتدا مردی ثروتمند و مرموز است، در طول فیلم بارها هویت و موقعیت اجتماعی خود را تغییر میدهد و از مدیر موفق یک شرکت، به قاتل و سپس به پدری بیبضاعت بدل میشود.
دیوید کراننبرگ در کنفرانس رسانهای پس از نمایش فیلم در بارهی هدف ساختن این فیلم میگوید: «نشان دادن این که ما تازه داریم میفهمیم کاپیتالیسم راهحل تمام مسائل نیست.»
بختهای دیگر
در کنار این دو فیلم، تازهترین اثر کارگردان فیلم "روبان سفید"، میشل هانکه با عنوان "عشق"، نیز شانس دریافت نخل طلایی کن را دارد. این فیلم داستان رابطهی عاطفی زن و مرد مسنی را بازگو میکند که با عشق به موسیقی زندگی هنرمندانهای را با یکدیگر تقسیم کردهاند. دوران آرام بازنشستگی این دو که در آستانهی هشتاد سالگی قرار دارند، با بیماری مرد دستخوش دگرگونی میشود.
هانکه در این فیلم نیز نشان داده است که استاد تصویر کردن دنیای درونی انسانها و روابط ژرف انسانی است.
کریستین مونجیو با فیلم "ورای تپهها"، ژاک اودیار با فیلم "زنگار و استخوان" و آلن رنه با فیلم "تو هنوز چیزی ندیدهای"، نیز از بختهای دیگر دریافت نخل طلایی این دورهی جشنواره است.
یک ایرانی در دهکدهی جهانی کن
شهرام علیدی، کارگردان جوان ایرانی که در سال ۲۰۰۹ با فیلم "زمزمه با باد" در بخش "هفته منتقدان" جشنوارهی کن شرکت داشت، امسال هم با طرحی با عنوان "گورستانی که هر بامداد انگور میدهد"، در برنامهی کارگاههای فیلمنامهنویسی بخش "سینماهای جهان" فستیوال پذیرفته شده است. نهادهای سینمایی و دولتی فرانسه، ادارهی این بخش را که در چارچوب "گفتوگوی فرهنگها" تنظیم شده، به عهده دارند. هر سال ۱۰ سینماگر جوان از کشورهای آفریقا، آسیا، امریکای لاتین، اروپای مرکزی و شرقی، خاور نزدیک و میانه، برای شرکت در این بخش به فستیوال دعوت میشوند.
اسامی برندگان نخلهای طلایی و نقرهای این جشنواره، در روز پایانی این فستیوال (۲۷ مه) اعلام میشود.