شعر همچون هنر كاربرد «كلمه»
۱۳۸۳ دی ۸, سهشنبهمعناى اين حرف اين است كه زبان همگان يعنى زبان هيچكس، و شاعر، تنها تا آنجا خود را از ديگر شاعران متمايز مىكند و بدين اعتبار مىتواند عنوان شاعر را بر خود داشته باشد كه زبان او يا به ديگرسخن زبان شعرش با ديگران متفاوت باشد. شاعر جهان زبانى خود را خلق مىكند و اين يعنى، در جهان به تعداد شاعران واقعى زبان شعر و نيز «تعريف شعر» وجود دارد.
خوانندگان شعر بهكرات، مفاهيمى مانند شعر تغزلى، شعر حماسى، شعر انديشهورزانه و چيزهايى از اين دست را شنيدهاند. اما به ندرت بتوان شاعرى واقعى را يافت كه خود را داوطلبانه در يكى از اين دستهبندىها جاى داده باشد. اينها عمدتا مفاهيمى هستند كه منتقدان و پژوهشگران ادبيات ساختهاند تا بتوانند روند تحقيق خود را در مورد شاعران و نويسندگان سادهتر كنند.
يك چيز مسلم است: شاعر برخلاف فيلسوف و متفكر به دنبال حقيقت مشخص است و مىخواهد اشيا و پديدهها را ملموس و مجسم كند. سر و كار شاعر در شعر، نه با احساسات صرف يا ايدههاى فلسفى يا اجتماعى، بلكه خيلى ساده، با واژههاست. و شعر چيزى نيست جز هنرى كه در نهايت، سازنده اصلىاش كلمهها هستند و تركيب آنها در كنار يكديگر.
حال با هم شعرى از اوجنيو مونتاله شاعر بزرگ ايتاليايى كه در سال ۱۸۹۶ متولد شده و در سال ۱۹۸۱ درگذشته را مىخوانيم با عنوان «شعر» تا ببينيم كه شاعرى كه آوازهاش از مرزهاى كشورش گذشته و يكى از چهرههاى شاخص ادبيات جهان محسوب مىشود، در شعر خود و با زبان شعر، چگونه به شعر مىنگرد:
«شعر»اين سؤالِ نفسگير
كه آيا الهام از گرما زاييده مىشود يا سرما،
به نظريهى حرارت مربوط نمىشود.
خشم ناگهان نمىسازد، خلاء هدايت نمىكند،
شعرِ بر نيزه وجود ندارد، يا كه چون شربت.
برعكس، موضوع كلمهها هستند
كه بسيار بىموقع،
شتاب دارند، از اجاق
يا يخدان بهدرآيند.
اتفاق بىمعناست.
بيرون
بهندرت
خود را
ورانداز مىكنند و بهنظر مىگويند:
اينجا چه مىكنم؟
مونتاله خود در جايى ديگر، اينبار با زبان نثر، از شعر و بهنوعى در تعريف آن چنين مىگويد: «نه، من به شعرى فلسفى نمىانديشم كه ايدههايى را توسعه مىدهد. مگر چه كسى به اين امر مىانديشد؟ نياز شاعر جستجوى يك حقيقت مشخص است، نه يك حقيقت كلي. حقيقت شاعر مشخص كه حقيقت انسان مشخص و تجربى را انكار نمىكند. آوازش او را با انسانهاى ديگر مرتبط مىكند، بىآنكه آنچه كه او را از آنها جدا مىكند و منحصربهفرد و تكرارناپذيرش مىسازد، نفى كند».
همانگونه كه مىبينيم شعر براى اوجنيو مونتاله، پديدهاىست كه همهنگام با اينكه ارتباطى ميان شاعر و خواننده ايجاد مىكند، در عين حال از شاعر چهرهاى تكرارناپذير و منحصربهفرد مىسازد. شايد اين نوع نگاه به شعر، تعريفى باشد از شعر همچون پديدهاى كه همزمان هم گفتگوى شاعر است با ديگران و هم گفتگوى او با خود. شاعرى ديگر قطعا شعر را بهگونهاى ديگر مىنگرد.
بهنام باوندپور