”شمش طلا و ديگ مسى”؟!
۱۳۸۴ دی ۴, یکشنبهآيا طرفدار رابطه آزاد ميان دخترها و پسرها هستيد؟ اگر نه، فكر میكنيد كه به نيازهاى عاطفى و جسمى آنها چگونه بايد پاسخ داده شود؟ ازدواج كه در شرايط گرانى و بيكارى امروز ايران عملىترين راه حل نيست.
اگر موافقيد، آيا عميقا به اين آزادى اعتقاد داريد و آيا براى دخترها و پسرها حقوقى مساوى قائل هستيد يا فكر میكنيد بايد بين اين دو فرق گذاشت؟
پسرها میگويند دخترها همه كارى میكنند و دست آخر هم با دروغ به خانه شوهر میروند. دخترها هم معتقدند كه پسرها ظرفيت شنيدن حقيقت را ندارند. به سخن ديگر اين بازى است كه دوطرف به قواعد آن آشنايى كامل دارند و در كمال مهارت هم اجرايش میكنند، تا هم پسرها دلشان خوش باشد، هم دخترها و هم خانوادهها!
اما آيا اين بازى برندهاى هم دارد يا همه نهايتا بازنده از آب درمیآيند؟
ببينيم خود آنها چه میگويند:
نظر پسر جوانى را كه بيست سال دارد راجع به رابطه آزاد میپرسم.
"سكس آزاد، خدمتتان عرض كنم كه خوب كلا بايد مورد بررسى بيشتر قرار بگيره! چون درهرصورت بخواهيم نگاه كنيم هر چيزى يك فوايدى داره يك مضراتى هم دارد."
فوايدش كجاست و ضررهايش چيست؟
"فوايدش اين است كه اين همه فساد كه بوجود میاد و بيماریهاى مقاربتى كه هست كمتر میشود از مضراتش هم بالاخره اين است كه با فرهنگ ما نمیخورد. فرهنگ ما يك جورى است كه اگر كه يك دخترى بخواهد ازدواج كند حتما بايد باكره باشد."
ولى اگر قرار باشد همه پسرها دوست دختر داشته باشند و با او هم رابطه آزاد برقرار كنند پس آن دخترهاى مورد نظر را كه دست كسى بهشان نرسيده كجا بايد جستجو كرد؟ و چه سرنوشتى در انتظار دخترى است كه تن به رابطه آزاد داده.
دخترى میگويد:
"يعنى يا بايد اين پسر عاشق اين دختر باشد كه از سكس او درگذشته بگذرد، يا بايد خيلى خيلى روشنفكر باشد، مثلا، كه اين قضيه روشنفكرى در بيان آدمها وجود دارد، در ذاتشان نيست. يعنى ذات پسرهاى فعلى ما همان ذات پسرهاى بيست سال پيش ماست. منتهى بعضى از آنها تظاهر میكنند كه اين مسئله برايشان حل شده."
به نظر يك پسر دانشجو:
"همه اينها به سطح فرهنگ فرد و به نحوه زندگى كردنش، بزرگ شدنش، مربوط میشود. ممكنه كه براى يك نفر خيلى مهم باشد، ممكن است كه براى يك نفر اصلا مهم نباشد. و شرايطى پيش بيايد كه نفر اين موضوع را اصلا اهميت برايش قائل نباشد."
میپرسم آيا براى او عادى شده؟ پاسخ میدهد كه هنوز خيلى جوان است و به ازدواج فكر نمیكند اما شايد تا ده سال ديگر كه وقت ازدواجش برسد يك چيز خيلى عادى باشد "ولى الان كه دارم باشما صحبت میكنم اين موضوع چيز عادى نيست."
آيا اين ادعا كه پسرها فقط تظاهر به روشنفكر بودن میكنند و رابطه آزاد براى دخترها را قبول ندارند صحت دارد؟ پسر ديگرى میگويد:
"اين يك چيز خيلى طبيعى، يعنى سكس يك چيز خيلى طبيعى هست. يعنى همانطور كه ما غذا میخوريم، میخوابيم، بدنمان نياز به غذا خوردن و خوابيدن دارد، اين هم يك نياز روحى است. يك چيز طبيعى هست ولى بايد فرهنگ سازى شود، كه يك چيز خيلى غولى نكنند. الان خيلى بهتر از قبل شده ولى به نظر من بايد يك چيز خيلى طبيعى باشد."
پسر ديگرى از اينكه میتواند با دوست دخترش رابطه آزاد داشته باشد با رضايت حرف میزند و میگويد كه آنرا قبول دارد و از آن لذت میبرد.
از او میپرسم كه دوست دختر دارد؟ جواب مثبت است. سوال میكنم كه آيا خواهر هم دارد؟ میگويد دارد. سوال بعديم اين است كه آيا اين آزادى را براى خواهرش هم طبيعى میداند؟ جواب میدهد:
"ما ايرانىها كلا يك خانواده سنتى هستيم كه بين دختر و پسر فرق میگذاريم. شايد مثلا اسمش غيرت باشد. ولى من تا يك حدودى میتوانم قبول كنم كه خواهرم چيز كند وگرنه بيشتر از آن نمیشود، نمیتوانم آن را بپذيرم."
ولى اگر دوست دختر اين پسر هم برادرى داشته باشد كه اوهم مثل خود اين جوان فكر كند تكليف چيست؟
به نظر میرسد اين رشته سر دراز دارد و زنجيرهاى است كه ههمه را بهم وصل میكند. برخى دخترها مدعىاند كه ديگر حاضر نيستند از پاسخگويى به نيازهاى خود حتى به ضرب تهديد و زور و غيرت دست بردارند. يكى از آنها میگويد:
"در پنج، شش سال اخير نود درصد دخترها شايد هم بيشتر فكر میكنند كه حق مسلمشان است كه با پسرى كه ازش خوششان میآيد سكس داشته باشند. ولى چون در فرهنگ ما اصلا اين هيچ جايى ندارد، مجبورند كه به صورت پنهان اين كار را انجام دهند.”
به نظر دختر ديگرى:
"اينجا يك جور بدى شده. مثلا جامعه اين چيزى را كه میتواند خيلى خوب باشد، خيلى قشنگ باشد، يك احساس خيلى خوب باشد، بعضىها به گند میكشانند. طورى كه يك جنبه حيوانى پيدا میكند. برم با اون برم با اين، و اين بيشتر در پسرها به اين شكل هست. نود درصدشان بخاطر سوءاستفاده از دخترها شايد بخواهند دوست شوند و يك مدت باهاش باشند و يك استفادهاى بكنند، بعد ديگر همه چيز تمام شود.”
آنچه دخترها از آن به عنوان سوءاستفاده ياد میكنند، براى بعضى از پسرها مايه افتخار است. يكى از پسرها:
"اين هفته مثلا ريحانه را میبرم، فردا فرناز را میبرم، پس فردا يكى ديگر را میبرم. هيچ دخترى نمیتواند يك پسر را خيلى راحت ببرد خانهاش، ولى من خيلى راحت اين كار را میكنم."
دختر جوان ديگرى شكوه میكند كه:
"براى پسر اينجا همه چيز جا افتاده هست. میگويند پسرها هركارى كه بكنند عيبى ندارد. ولى اگر يك دختر اين كار را بكند، و خانوادهاش قبل از ازدواج بفهمند، خوب خيلى برايش بد میشود و ممكن است اصلا بگويند كه آن دختر خراب است. ولى براى پسره هيچ چيز نيست."
دختر ديگرى تاكيد میكند كه شايد اين شامل حال خيلى از پسرها شود. ولى قطعا شامل حال همه نمیشود:
"من خودم به شخصه دوست پسرهايى داشتم، يا مردهايى وارد زندگى من شدهاند كه میدانند من در گذشته سكس داشتهام و برايشان مهم نيست. و من را دوست دارند به عنوان همسر خودشون اختيار كنند."
و پسرى در توضيح اينكه چرا برايش مسئلهاى نيست میگويد:
"چون بالاخره او هم يك احتياجى داشته يك زمانى ممكن است غير از من يك نفر را خيلى دوست داشته باشد، با او در يك رختواب خوابيده باشد. اصلا مهم نيست."
با اين حال كم نيستند دخترهايى كه تجربه بسيارى تلخى داشتهاند. دخترى به رابطهاى كه يكى از دوستانش با يك پسر داشته اشاره میكند.
"پسرى بود با يكى از دوستهاى من دوست بود، بعد روزى كه باهم دعوايشان شد میدانيد دوست پسرش به او چى گفت؟ برگشت به او گفت كه تو ديگه دل من را زدى. من از بچگى بهم ياد دادن كه شمش طلايم را تو هر ديگ مسى فرو نكنم."
و دختر ديگرى هنوز هم از تجربه سنگينى كه داشته با اندوهى عميق حرف میزند:
"يعنى اون آدم كه من با همه وجود خودم را به او متعلق میدانستم خيلى راحت برگشت به من گفت كه تو خيلى ارزانى اگر ارزان نبودى از چهار بارى كه من میخواستم، سه بار خودت را دريغ میكردى."
همين دختر علت را چنين توضيح میدهد:
"در ايران آقايان به منظور سكس با دختر ارتباط برقرار میكنند. تا اينكه حالا به مرور زمان اين ارتباط منجر شود به يك رابطه عاطفى يا منجر نشود. يعنى اولين قدمشان ارضاء اين رابطه هست. و اولين ديگاهشان براى سنجش و انتخاب مسئله سكس است. نقطه مقابلش خانمها در ايران اين جورى نيستند. خانمها مسائل جانبى مثلا وضعيت مالی، وضعيت اخلاقى، وضعيت اجتماعى، وضعيت خانوادگى يا حتى شغلى پسر را در نظر میگيرند. و بعد اگر در اين مسائل پسر مورد تاييد بود باهاش رابطه سكس را برقرار میكنند."
به عقيده دختر ديگرى:
"اين طرز تفكر مال دوران انقلاب و اين موقعها نيست. اين طرز تفكر فكر میكنم از خيلى وقت پيش است كه در ايران وجود دارد. تازه قديمها كه فكر میكنم خيلى بدتر بوده. دخترها مینشستند تا يك خواستگار برايشان بيايد. اين قدر محدوديت برايشان وجود داشته."
به نظر يكى ديگر از دخترها باوجود اينكه سختگيرى مسئولان و خانوادهها به مراتب بيشتر از سابق است اما درحال حاضر وضع نسبت به قبل بهتر شده. اين دختر اما در مقابل اين سوال كه چرا دخترها حقيقت را پنهان میكنند جواب میدهد:
"پسرهاى ايرانى لياقتشان اين است كه هميشه دروغ بهشان بگويى. و هميشه گولشان بزنى. هميشه پسرهاى ايرانى عادت دارند كه دوست دخترهاى دوستهايشان را بگيرند. نه دوست دخترهاى خودشان را. براى اينكه هميشه فكر میكنند كه يك دخترى را میگيرند كه رنگ آفتاب و مهتاب را نديده."
اما آيا پسرهاى ايرانى واقعا لايق فريب دادن هستند و آيا دخترها با اين فريب عملا بر محدوديتهايى كه خود قبولش ندارند مهر تاييد نمیزنند و به ادامه حيات چنين فرهنگى كمك نمیكنند؟