فرار دستهجمعی میانماریها از دست حکومت نظامی کودتاچیان
۱۳۹۹ اسفند ۲۹, جمعه
از زمان کودتا در میانمار ۲۲۴ نفر کشته شدهاند. در شهر یانگون حکومت نظامی اعلام شده است. بسیاری از ساکنان این شهر دستهجمعی در حال فرار هستند. کشور همسایه تایلند برای پذیرش دهها هزار مهاجر میانماری آماده میشود.
تبلیغات
یانگون، پایتخت پیشین میانمار آشفته است. این کلانشهر با پنج میلیون جمعیت در حال مقاومت در برابر کودتاگران نظامی میانمار است.
سرکوب رژیم نظامی در میانمار همچنان علیه تظاهرکنندگان به شکلی وحشیانه ادامه دارد. مردم دسته دسته از خشونت نظامیان به مناطق روستایی فرار میکنند. کشور همسایه تایلند نیز برای ورود تعداد زیادی از میانماریهای مهاجر آماده میشود.
میانمار پس از کودتای ارتش این کشور در اول فوریه ۲۰۲۰ روی آرامش به خود ندیده است.
کودتاچیان میکوشند اعتراضات دهها هزار نفری مردم میانمار را با استفاده از سلاح گرم درهم بشکنند. بیش از دو هزار و ۲۰۰ نفر دستگیر شده و ۲۲۴ نفر از معترضان تا کنون کشته شدهاند.
در شش منطقه از یانگون حکومت نظامی اعلام شد. با این حال اعتراضات سراسری در مقیاسی کوچکتر علیه ژنرالهای کودتاچی روز جمعه ۹ مارس (۲۹ اسفند) نیز ادامه داشت.
کشورهای همسایه میانمار نیز ابراز نگرانی کردهاند. رئیس جمهوری اندونزی روز جمعه خواستار پایان فوری خشونتهای میانمار شد و از دولتهای منطقه خواست تا اجلاس "اتحادیه کشورهای جنوب شرقی آسیا" (ASEAN) را برگزار کنند.
مقامات تایلندی گفتهاند در حال آمادهسازی پناهگاههای اضطراری برای پناهجویان در مناطق مرزی این کشور با میانمار هستند.
فرماندار استان مرزی تایلند گفته است تدابیر لازم و فوری برای پذیرش ۵۰ هزار میانماری اتخاذ شده است. تا کنون بیش از ۹۰ هزار نفر به مناطق مرزی میانمار با تایلند پناه بردهاند.
کودکان روهینگیا؛ قربانی تجاوز، آدمربایی و یتیمی
قساوتی که از سوی شبهنظامیان و ارتش میانمار بر اقلیت مسلمان روهینگیا روا شده و آنها را وادار به فرار کرده بهسختی قابل درک است. آسیبپذیرترین آنها کودکانی هستند که شاهد قتل خانواده خود بوده و اکنون تنها شدهاند.
عکس: DW/J. Owens
از ماه اوت بیش از ۶۰۰هزار روهینگیایی از میانمار به بنگلادش فرار کردهاند. محمد بلال پسرک ده ساله که توانسته از روستا فرار کند میگوید: «روزی که ارتشیان آمدند، روستا را به آتش کشیدند و مادرم که سعی میکرد فرار کند را با تیر زدند. پدرم نمیتوانست راه برود و آنها او را کتک زدند. من همه اینها را با چشمان خودم دیدم.»
عکس: DW/J. Owens
نور، خواهر محمد هم شاهد این کشتار بود. او و برادرش الان در اردوگاه کودکان بیسرپرست در بنگلادش زندگی میکنند. او میتواند در آنجا بازی کند و به طور منظم غذا بخورد، در حالی که در طول سفر از میانمار با برادرش تقریبا تمامی راه را گرسنگی کشیدند. با این حال ضربات روحی حوادث چند هفته گذشته هنوز او را رها نکرده است. او میگوید: «من دلم برای والدینم، خانه و وطنم تنگ شده است.»
عکس: DW/J. Owens
منازعهای که ۷۰ سال ادامه داشت و ریشههایش به پیش از جنگ جهانی دوم میرسد از سال ۲۰۱۶ بیش از ۲هزار نفر، از جمله مادر رحمان ۱۲ ساله که در تصویر مشاهده میشود را قربانی کرده است. او میگوید: «آنها خانهمان را آتش زدند. مادرم مریض بود و نتوانست خانه را ترک کند.»
عکس: DW/J. Owens
دیلوآرا با خواهرش روجینا که پدر و مادرشان به دست ارتش به قتل رسیده بودند به کمپ آمدند. او میگوید: «من تمام مدت گریه میکردم و گلولهها از بالای سرمان پرواز میکردند. من بالاخره فرار کردم.» سازمان بینالمللی "کودکان را نجات دهید" در تلاش است به کودکان بیسرپرستی که به کمپ آوارگان کاتاپالونگ در بنگلادش آمدهاند کمک کند. کودکان بیش از ۶۰درصد از پناهجویان روهینگیایی در بنگلادش را تشکیل میدهند.
عکس: DW/J. Owens
جدید عالم یکی از صدها کودک یتیمی است که به کاتاپالونگ آمده است. خوشبختانه عمهاش همراهش است و مراقب اوست. جدید در روستایی بزرگ شده به نام "ماندی پارا"؛ جایی که با لذت فوتبال بازی میکرد. اما وقتی ارتش حمله کرد همه چیز تغییر کرد. او میگوید: «آنها به ما گفتند خانهمان را ترک کنیم.» وقتی داشتم با پدر و مادرم میدویدم، آنها را به گلوله بستند و آنها درجا مردند.»
عکس: DW/J. Owens
همه خانوادهها از یکدیگر جدا نشدهاند. اما هستند کسانی مانند رحمان علی که کمپ پناهجویان را هفتههاست زیرورو میکند تا شاید از پسر ۱۰ سالهی خود رد و نشانی پیدا کند. خبر ربودن کودکان مدتهاست که در اطراف کمپ بر سر زبانهاست و رحمان از آن میترسد که پسرش به دست دلالان انسان افتاده باشد. او میگوید: «من نمیتوانم غذا بخورم و بخوابم. من خیلی ناراحتم. انگار دارم دیوانه میشوم.»
عکس: DW/J. Owens
سکینه خاتون وقتی تیراندازی شروع شد هرچه از دستش برمیآمد انجام داد تا از کودکان خود محافظت کند اما نتوانست یاسمین ۱۵ ساله و جامالیتای ۲۰ ساله را که در روستای مجاور بودند نجات دهد. او میگوید: «گلوشان را جلوی پدربزرگ و مادربزرگشان بریدند.» او ادامه میدهد: «من کرخت شده بودم، دیگر دردی را حس نمیکردم. حتی هنوز هم حالت طبیعی ندارم.»
عکس: DW/J. Owens
یاسمین فکر میکند باید ۱۵ ساله باشد، اما جوانتر به نظر میرسد. او در روستا تیلهبازی میکرد و دویدن را دوست داشت، اما الان خاطرات دیگری دنبالش میکند: حمله نیروهای میانمار، ضرب و شتم و قتل پدر و برادران مهربانش و کابوس سربازانی که او را ربودند و به او تجاوز کردند. او میگوید: «در تمام بدنم دردی طاقتفرسا داشتم.»