داستانهای فرشته مولوی بر هستی اجتماعی مردمی استوارند که همچنان محروم و در بند، میکوشند امروز را به فردا گره بزنند. اسد سیف، منتقد ادبی، نگاهی دارد به آثار این نویسنده ایرانی ساکن کانادا و تجربه سانسور کارهایش در ایران.
تبلیغات
نوشتن در کشور استبدادزدهای چون ایران خود داستانیست دردناک. چه بسیار کسان که شوق نوشتن را به تجربه درنیاورده و هیچگاه ننوشتهاند. یعنی شرایطی فراهم نشده تا بنویسند. آنان هم که دل به دریا زده و نوشتهاند، امکانی برای نشر و یا بحث و گفتوشنود درباره نوشته خویش نیافتهاند. دل به دریازدگانی هم هستند که آثار منتشرشدهشان امکان عرضه در جامعه را آنسان که شایسته باشد، نیافته است. خلاصه اینکه سانسور و خودسانسوری، ترس از نوشتن و یا خواندن باعث شده تا جامعه کتابخوان کشور در این عرصه نیز به قهقرا برود.
نوشتن و سانسور
اثر که در زمان خود منتشر نشود، باروری را در نویسنده و به همراه آن از جامعه سلب خواهد کرد و رکود و جمود فکر را دامن خواهد زد؛ چیزی که مردم ایران بدان گرفتار آمدهاند. مشکل بتوان نویسندهای خارج از مدار حکومتی در ایران امروز یافت که حداقل کتابی توقیفشده در اداره سانسور نداشته باشد و این تازه در شرایطیست که نویسنده و یا ناشر، خودسانسوریها را پشتسر گذاشته، اثر را برای مجوز نشر به اداره نگارش وزارت ارشاد فرستاده باشد. چه بسیار نویسندگان که ترجیح میدهند ننویسند و یا اگر مینویسند، نوشتههای خویش را در خانه به امید نشر در فردایی آزاد بایگانی کنند.
در سال ۱۳۷۰، یعنی زمانی که جامعه یورشهای سیاسی و کشتار دگراندیشان و همچنین دوران جنگ را پشت سر گذاشته، سر در لاک خود داشت، دو کتاب از فرشته مولوی با نامهای "پری آفتابی" (مجموعه داستان) و "خانهی ابر و باد" (رمان) منتشر شد. "سگها و آدمها" مجموعه ده داستان از او که چند سال بعدتر منتشر شد، به تاریخی پانزده ساله در نوشتن تعلق دارد. اگر چند سال حضور این اثر را در اداره ممیزی به آن بیفزاییم، باید به این نتیجه برسیم که به دلایلی گوناگون، نابهنگام منتشر شدهاند.
فرشته مولوی پس از چاپ این دو اثر به ترجمه روی آورد. پس از آن از کشور خارج شد و اکنون ساکن کانادا است. او از جمله نویسندگانیست که در ادامه کار داستاننویسی در خارج از کشور، کوشیده و میکوشد از موقعیتهای نویسندگان در رابطه با سانسور و خودسانسوری بنویسد و برای نمونه از خود و کارهای خویش بگوید که چگونه در این روند ضربه خوردهاند.
مولوی در جبران همین ضربه به بازچاپ آثارش، اینبار بدون سانسور، اقدام کرده است. "پنجاه و چیزی کم" عنوان کتابیست شامل ۴۳ داستان کوتاه از پنج مجموعه داستان. میگوید: «روزگار فرصت نداد تا داستانهای کوتاهم بهگاه و بهجا و به ترتیبی درست و دلخواه در مجموعههایی گرد هم آیند. گاه جنگ و گاه سانسور و گاه کوچ و همیشه نابرخورداری از بخت خوش به این انجامید که چند کتابی اینجا و آنجا درآمدند، بیآنکه در دیدرس و دسترس خواننده باشند، یا شیوه درآمدنشان مایهی خشنودی نویسنده باشد.» و حال در یک مجموعه بازنشر شدهاند تا نشانی باشد از اینکه «دستکم در گستره داستاننویسی از خطر و خطاکردن در تجربهورزی نهراسیدم.»
همزمان با انتشار این اثر، کتابی دیگر نیز با عنوان "از دیگرها" از او انتشار یافته که مجموعهایست از "ناداستان"های نویسندهای «رانده از وطن و مانده در غربتی فراجغرافیایی که به ناگزیر بیرون از ایران درآمده.» نوشتههای این کتاب که "زبان فارسی"، "ادبیات"، "سانسور" و "جامعه" را در بر میگیرند، «در واقع به سبب سر جای خود نبودن و پذیرش غرامت تن ندادن به سانسور، دستاورد نوشتاری-کتابی من در ادبیات ناداستانی، همچون ادبیات داستانی، به ناگزیر پراکنده و ناپیگیر و دور از دیدرس و دسترس در آمده است... میخواهد گواهی باشد بر پهنا و ژرفای مُهر و نشان دغدغههای فرهنگی و فرهنگ ایران بر ذهن و زبان من.»
زندگی در دوزخ
در این نوشته بر چند داستان از مجموعه "سگها و آدمها" متمرکز میشوم، با این توضیح که نویسنده به چگونگی سانسور آن در کتاب "از دیگرها" پرداخته است که خود میتواند نمونهای باشد از تاریخ سانسور در ادبیات معاصر ایران.
داستانهای "سگها و آدمها" عموماً به زندگی اجتماعی زنان شهری نظر دارند. صدای اعتراض آنان است به زندگی و کوشش بیپایان در واکاوی زندگی خویش. داستانها نگاهی انتقادی به جامعه و زندگی مردم در آن دارند. مکان داستانها از دهلی نو و ترکیه تا ساری و قصرشیرین و تهران امتداد دارد. زنان در تمامی مکانها رنجی مشابه را متحمل میشوند.
در داستان "همه بهارها" از مردمی سخن به میان میآید که همچنان غرق خرافات هستند. در این داستان سرگذشت سه زن بیان میشود. مادر از کار خویش احساس گناه میکند و زهراجان، دخترش، بار گناه مادر را که "آبجی حرامزاده" خویش باشد، بر دوش میکشد. خواهر "لمس و علیل" است و زهراجان همچون مادر بیوه. او در نوجوانی عروس و در جوانی بیوه شده است. "همه بهارها" داستان مادریست که ادامه زندگی را برای خویش لازم نمیبیند. میگویند دیوانه شده. سرانجام خود را به زیر چرخهای قطار انداخته، بر زندگی خود نقطه پایان میگذارد. از آن پس "آبجی همیشه به پشتِ زهراجان چسبیده است."
"خاله مومی" روایت زن بیوهای است که در ادارهای به عنوان تایپیست کار میکند. همکاران مرد هر یک به شکلی انتظاراتی از او دارند. زن در جنگی مُدام با خود و همکاران کار میکند.
در داستان "خداداد خوش است" با زندگی مهاجران افغان در ایران آشنا میشویم که در رنج و محرومیت روزگار میگذرانند. راوی در سفر خویش به ایتالیا، در "ترانزیت" فرودگاه شهر رُم با دیدن انسانهایی با ملیتهای گوناگون، به یاد خداداد، کارگر افغان میافتد که "بیسقف و سرپناه و بیسر و همسر هم خوش و خوشدل است." و حال میان "خنده آسان او و ملال مشکل من هفت آسمان فاصله افتاده است." راوی نمیداند که خداداد "طعمه طالبان یا خوراک خاک شده است." او اگرچه دیگر خندهاش را نمیشنود، یاد او را با خود دارد، یاد کسی را که انگار اصلاً نبوده و یا اگر بوده "خداداد نبوده است."
در "کلاغ هندی" راوی از سفر خویش به هند میگوید و شادی مردم آنجا را در جشنی که با رنگپاشی شروع میشود با نوروز در ایران مقایسه میکند. در "طبل نیمهشب" زندگی زنی روایت میشود که آمدن همسرش را انتظار میکشد و در این میان دامنه خیالش به کوچهباغهای استانبول کشیده میشود.
"در دنیایی که کیفر برهان قاطع است، مجرم نبودن با مجرم بودن مساوی است." در "سگها و آدمها" با استفاده از عنصر تقارن و تمثیل، راوی زنیست که از فرزند مریض خویش، یوسف، میگوید، از رنج و دردی که تمامی ندارد و یوسفی که همیشه در این دنیا یافت میشود تا در چاهی افکنده شود. "همیشه تولهای باقی میماند"، "نه برای زندگی، برای تحقیر چیز مقدس." زن کارمند کتابخانه است. پسرش که یوسف باشد، مریض است و خانهنشین. همکاری دارد که در غم مرگ پسرش اسماعیل به سوگ نشسته. اسماعیل از قرار معلوم در جبهه جنگ کشته شده، بیآنکه جسدش یافت شود. داستان یوسف و اسماعیل حکایت تولهسگهای ولگردیست که با صدای تیری زندگیشان پایان مییابد. انگار "همه ابرهای آسمان پایین میآیند تا زمین را تاریک کنند." اگرچه "یوسف را عاقبت از چاه بیرون میآورند و اسماعیل را به ابراهیم برمیگردانند"، اما در واقعیت زندگی "ماچهسگ به تقدیر پشت میکند. نمیکند؟"
فرشته مولوی در این داستانها گاه به زبان شعر نزدیک میشود: «به آواز کلاغی بر شاخه بیدی، به رقص نور بر سایه رؤیا، به بوی صبح گرمسیری در دهلی از خواب پریدم.»
"سگها و آدمها" بازتاب زندگی زنان است در ایران، دنیای تیره و تاری که نمیخواهد رنگ شادی به خود بگیرد. معضلات اجتماعی و اقتصادی چون کنهای به جان مردم، به ویژه زنان جامعه افتاده و زندگی را بر آنها تلخ کرده است. این مجموعه به موقعیت زنان در گذر از تاریخ، بر رنجهای بیپایان زندگی توجه دارد. پنداری همه به تقدیر گرفتار آمدهاند. هر از گاه نوری از امید چشم را مینوازد، ولی ماندگار نیست.
از سیزده داستانی که قرار بود در این مجموعه گنجانده شوند، سه داستان مجوز نشر دریافت نکردهاند. از ده داستانی که منتشر شده، شش داستان با "اصلاحات" اجازه نشر گرفتهاند. در داستان "وهن" زنی یک روز از زندگی خویش را روایت میکند. او در "فروشگاه قدس" در دست زنها "چیز" را میبیند. تصمیم میگیرد از آن نیز بخرد. پس در صف میایستد. سبب بر زبان نراندن نام اصلی "چیز" در داستان همچنان برای خواننده معما میماند تا اینکه معلوم میشود، اداره سانسور به حذف واژه "نوار بهداشتی" نظر داده است: «روکش موهن بود یا موحش؟ وهن را میپوشاند یا توحش را؟...»
* مطالب منتشر شده در صفحه "دیدگاه" الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
نگاهی به تاریخچه جنبش زنان ایران؛ از کنج اندرونی تا صندلی وزارت
جنبش زنان ایران عمری دستکم صدساله دارد و به عنوان جنبشی درونزا دستاوردهایی داشته است که به نظر بازگشتناپذیر میرسد. زمانی زنان در انزوا میزیستند، اما سختکوشیها و مبارزاتشان آنان را به بالاترین مقامهای کشور رساند.
عکس: Sanati/Najmabadi
"آغاز جنبش مستقل زنان در ایران"
برخی از تاریخدانان انتشار نخستین مجله زنان در سال ۱۲۸۹ در تهران را تاریخ آغاز جنبش مستقل زنان در ایران دانستهاند. "دانش" هفتهنامهای بود که توسط "خانم دکتر کحال" منتشر میشد. او همسر دکتر حسین کحالزاده چشمپزشک و دختر محمد حکیمباشی از اقلیتهای مذهبی همدان بود. پس از تحصیل در مدرسههای میسیونری طبابت را نزد پدر و همسرش آموخته بود. "دانش" هدف اصلیاش را تشویق زنان به علمآموزی قرار داده بود.
عکس: donya-e-eqtesad
محرومیت زنان از آموزش
در دوره قاجار تحصیل علم برای دختران بیهوده و حتی خطرناک دانسته میشد و شرکت در زندگی سیاسی و اجتماعی از امتیازهای مردان بود. همچون بسیاری از جوامع دیگر خانه و آشپزخانه مکان "طبیعی" برای زن شمرده میشد.
عکس: Farhangnews
جدایی فضای زن و مرد
درحالیکه حجاب کامل مانع کار زنان کارگر و فروشنده بود، روبنده و چادر سیاه یا سرمهای زنان طبقه مرفه را از دیگران متمایز میساخت. اندرونی و بیرونی در خانههای شهری دنیای زن و مرد را از هم جدا میکرد. حتی در تهران زنان از یک سو و مردان از سوی دیگر پیادهرو حرکت میکردند.
عکس: asrpress
دو کودک با سرنوشتهای متفاوت
رهبران مذهبی با غیراسلامی دانستن آموزش دختران محرومیت زنان از آموزش را تقویت میکردند. با این همه برخی خانوادهها در خانه یا مکتب اقدام به آموزش دخترانشان میکردند. با این حال چه بسا نوشتن را به دختران نمیآموختند. مردان حق چندهمسری و طلاق داشتند و با این حال بسیاری از آنان به دلیل معذورات اجتماعی تکهمسر میماندند. دختران در ۹ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی میتوانستند ازدواج کنند.
عکس: psri.ir
قرة العین؛ "پیشاهنگ مبارزه با حجاب"
آغاز جنبش زنان ایران متأثر از جنبشهای نوین اجتماعی، سیاسی و مذهبی عصر خود بود. فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی مشهور به طاهره قرةالعین شاعر و عالم مذهبی و از نخستین پیروان آیین باب بود که در سال ۱۲۳۱ در تهران اعدام شد. او حجاب را باعث نادانی و نماد سرکوب زنان میدانست. روایت شده که او با کنار زدن روبندهاش باعث غوغا در میان پیروان باب شد. او را نخستین زنی میدانند که به حجاب اعتراض کرد.
عکس: parvizeftekhari.ir
میرزا آقا خان کرمانی
میرزا آقا خان کرمانی از روشنفکران عصر مشروطیت و متاثر از جنبش باب بود که در نوشتههای خود به موضوع زنان هم میپرداخت. او در "صد خطابه" از چندهمسری، صیغه و بدرفتاری با زنان و حجاب و انزوای آنان به عنوان دلایل رواج فساد در جامعه نام برده است. او مینویسد که زنان وقت و نیرویشان را به جای آموختن علوم و ترقی اجتماعی صرف حسادت و رقابت با زنان دیگر میکنند و از تربیت فرزندانشان هم باز میمانند.
عکس: shahrvand
میرزا فتحعلی آخوندزاده
میرزا فتحعلی آخوندزاده آشنا با افکار روشنفکران اروپا و روسیه بود. او اعتقاد داشت که ترقی شرق تنها در صورت تربیت ملت امکانپذیر است. اندیشههای او درباره زنان در نمایشنامههایش و نیز در "مکتوبات کمالالدوله" بیان شده است. او بیش از هر چیز بر لزوم آموزش اجباری برای همه تاکید میکرد. درباره حجاب مینویسد: «با نزول آیه حجاب نصف بنی نوع بشر را، که طایفه اناث است، الی مرور دهور به حبس ابدی انداخت.»
عکس: donya-e-eqtesad
بی بی خانم استرآبادی
"معایب الرجال" کتابی طنزآمیز در پاسخ به اندرزنامههایی به اسم "تادیب النسوان" بود که مردان برای "آموزش زنان" مینوشتند. در این نوشتهها که منعکسکننده دید جامعه مردسالار نسبت به زنان بود زنان ضعیف و توطئهگر توصیف میشدند. به آنان گفته میشد چگونه رفتار کنند. به عقیده بی بی خانم هدف مردان از تالیف اندرزنامه تقویت جایگاه خودشان است وگرنه به نظر او اگر آموزش لازم است، برای همه لازم است.
عکس: nosakh.sellfile.ir
نقش روزنامهها
روزنامهها نقش مهمی در تنویر افکار عمومی داشتند چون بیشتر پخش میشدند، دست به دست میگشتند و آگاهی میدادند. روزنامههایی چون اختر، قانون، حبل المتین، حکمت، ثریا، عدالت، صور اسرافیل و ایران نو درباره وضعیت زنان کشورهای دیگر و تاثیر تعلیم و تربیت بر آنان و بر جامعه مینوشتند. در این روزنامهها بیش از هر چیز بر حق آموزش زنان تاکید میشد. تصویر میرزا ملکم خان، ناشر "قانون" در لندن را نشان میدهد.
عکس: tarikhirani.ir
تاج السلطنه
عدهای از دختران و همسران فعالان انقلاب مشروطیت با این جنبش همراهی کردند. اما قانون زنان را در کنار دیوانگان و کودکان از حق رای محروم کرد. تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه، در خاطراتش پس از انقلاب نوشت: «افسوس که زنان ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند… زندگی زنهای ایرانی از دو چیز ترکیب شده: در موقع بیرون آمدن و گردش کردن: هیاکل موحش سیاه عزا، و در موقع مرگ: کفنهای سفید.»
عکس: jamejamonline
علی اکبر دهخدا
پس از اعلام فرمان مشروطه و محدود شدن قدرت شاه با آن هم بیشتر روشنفکران بیسوادی زنان را از دلایل مهم مشکلات ایران میدانستند. علی اکبر دهخدا، مؤلف شهیر لغتنامه دهخدا، از جمله نویسندگان آن دوره بود که بر لزوم آموزش زنان تاکید میکرد و میگفت که زنان نادان کودکان نادان به بار میآورند. بیشترین تلاش انجمنهای زنان که پس از مشروطیت به پا شدند هم مصروف به درخواست حق تحصیل برای دختران بود.
عکس: jamejam
مریم عمید مزین السلطنه
در بررسی سیر آگاهی و فعالیتهای زنان ایران تاسیس مدارس دخترانه و نشریات زنان دو نقطه عطف مهم هستند. مریم عمید سمنانی مزین السلطنه از پیشگامان هر دو عرصه محسوب میشود. او "شکوفه" را در سال ۱۲۹۲ منتشر کرد و مؤسس دو مدرسه بود. او همچنین عضو "انجمن همت خواتین" بود. بیشتر منابع از طوبی آزموده به عنوان مؤسس ناموس، نخستین مدرسه برای دختران مسلمان، نام میبرند.
عکس: hamshahrionline.ir
اعتراض به محرومیت زنان از حق رای
آموزش دختران تا سالها پس از مشروطه و جنگ جهانی اول مسئله اصلی جنبش زنان بود. صدیقه دولتآبادی در سال ۱۲۹۸ "زبان زنان" را در اصفهان منتشر کرد و در آن بخصوص به دفاع از آموزش و حق رای زنان پرداخت. در سال ۱۲۹۹ "نامه بانوان" در تهران توسط شهناز آزاد و "جهان زنان" توسط فخرآفاق پارسا در مشهد منتشر شدند. فخرآفاق پارسا بخاطر انتشار مطالب انتقادی درباره نابرابری زنان و مردان از مشهد تبعید شد.
عکس: Sanati/Najmabadi
محترم اسکندری
جنبش زنان ایران متاثر از ایدههای سوسیالیستی هم بود. از جمله "جمعیت پیک سعادت نسوان" (از ۱۳۰۰ در رشت) سازمانی با گرایش چپ بود که روز جهانی زن را در ۸ مارس جشن میگرفت. "جمعیت نسوان وطنخواه" (۱۳۰۱ تا ۱۳۱۲) نیز به اهتمام محترم اسکندری در تهران تشکیل شد. با سرکوب احزاب و نشریات در دوره رضا شاه این سازمان نیز نتوانست به کارش ادامه دهد. اتمام کار این سازمان را نقطه پایان جنبش مستقل زنان میدانند.
عکس: tavana
قمرالملوک وزیری
قمر خانم سید حسین خان نخستین خواننده زن ایران در دوران معاصر بود که در اولین کنسرت خود در تهران در سال ۱۳۰۳ بدون حجاب به روی صحنه رفت. حضور او فضای مردانه موسیقی آن دوران را دگرگون کرد و دیوار ترس را از پیش پای زنان هنرمند دیگر برداشت. شاعران تصنیفهای قمر شعرای منتقد و سیاسیای چون شیدا، عشقی، عارف، ایرج میرزا و بهار بودند.
عکس: learn-music.ir
پروین اعتصامی
در دوره پهلوی جنبش مستقل زنان به چند علت افول کرد. نخست اینکه بسیاری از نوگرایان ناسیونالیست از سیاستگذاران دوره پهلوی بودند. دوم اینکه پهلوی فعالیت مستقل گروهها را تحمل نمیکرد. "کانون بانوان ایران" در سال ۱۳۱۴ به دستور و با کمک مالی دولت تشکیل شد و صدیقه دولتآبادی از ۱۳۱۶ مدیر آن و پروین اعتصامی، شاعر معروف، عضو کمیته اجرایی آن بود. بیشتر جلسات در حضور شمس و اشرف دختران رضا شاه برگزار میشد.
عکس: public domain
کشف حجاب
رضا شاه متاثر از تغییراتی که در کشورهای همسایه ایران چون افغانستان و ترکیه صورت گرفته بود در ۱۷ دی ۱۳۱۴ زنان ایران را از داشتن حجاب منع کرد. در این روز همسر رضا شاه و دخترانشان شمس و اشرف با کلاه به دانشسرای مقدماتی رفتند. پس از آن این دستور با اجبار و خشونت پلیس اجرا شد و باعث گشت که زنان خانوادههای سنتی تا سالها از خانه خارج نشوند.
عکس: irooni
گسترش امکانات اجتماعی
در دوره رضا شاه با وجود محدود شدن قدرت علما اصلاحات قانونی زیادی در رابطه با زنان انجام نگرفت. تنها سن قانونی ازدواج برای زنان ۱۵ و برای مردان ۱۸ سال شد و در ضمن هر ازدواجی باید رسما ثبت میشد. با این همه امکانات آموزشی، اشتغال و حضور در جامعه برای زنان گسترش یافت.
عکس: ISNA
نخستین فارغالتحصیلان زن دانشگاه تهران
در سال ۱۲۸۹ شمار دانشآموزان دختر ۲۱۶۷ نفر بود. این تعداد در فاصله ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۵ به ۴۹ هزار نفر رسید. در سال ۱۹۳۶ دانشگاه تهران هم تاسیس شد و زنان نیز توانستند به تحصیلات عالی بپردازند.
عکس: badr ol-Moluk Bamdad
مریم فیروز؛ فعالیت در چارچوب احزاب سیاسی
سازمانهای زنانی که پس از برکناری رضا شاه از قدرت شکل گرفتند بیشتر تشکیلاتی درون احزاب سیاسی بودند. برنامههای احزاب سمت و سوی فعالیتهای زنان را هم تعیین میکرد. تشکیلات زنان حزب توده تا کودتای مرداد ۱۳۳۲ از فعالترین آنان بود که پایهگذار آن مریم فیروز فرمانفرما بود. حزب توده در سال ۱۳۲۶ طرح اعطای حق رای زنان را در مجلس ارائه کرد، اما درخواستش بیپاسخ ماند.
عکس: rahetudeh
مبارزات گسترده برای حق رای
ایران در دهه ۱۳۳۰ شاهد فعالیتهای گسترده و پرشور زنان برای کسب حق رای و شرکت در انتخابات بود. روحانیت و در رأس آن روح الله خمینی از زنان خواسته بود که در انتخابات شرکت نکنند.
عکس: Kayhan
اعطای حق رای به زنان
با وجود مخالفت مراجع و روحانیون دینی چون آیتالله خمینی و آیتالله فلسفی حق رای زنان یکی از اصول "انقلاب سفید" محمدرضا شاه پهلوی برای مدرنیزه کردن کشور بود. محمدرضا پهلوی در هشتم اسفند ۱۳۴۱ در سخنرانی خود اعلام کرد که زنان باید حق رای داشته باشند و این ننگ که زنان نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند از جامعه پاک شود. در روز ۱۲ اسفند ۱۳۴۱ طبق مصوبه دولت حق رای زنان به رسمیت شناخته شد.
حقوقدان تنظیمکننده قانون حمایت از خانواده
مهرانگیز منوچهریان یکی از نخستین فارغالتحصیلان زن در رشته حقوق دانشگاه تهران، نخستین زن وکیل و سناتور ایرانی بود. او در تنظیم قانون حمایت از خانواده که در سال ۱۳۴۶ تصویب شد نقش مهمی داشت. این قانون از جمله طلاق و چندهمسری را منوط به اجازه دادگاه کرد.
عکس: 30 sale
فروغ فرخزاد
فروغ شاعر و فیلمساز در طول ۳۲ سال عمر کوتاهش تاثیری بیمانند بر ادبیات ایران و نگاه به زن به عنوان موجودی دارای احساسات گذاشت. تا امروز هم برای جامعه سنتی ایران که زنان را خاموش میخواهد، پذیرش صداقت و جسارت او در بیان فردیت و احساسات عشقی دشوار است. از فروغ نقل شده که در نامهای گفته است: «به رنجهایی که زنان در این مملکت میبرند واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردهای آنان به کار میبرم.»
عکس: abanpress
نخستین وزیر زن در ایران
فرخ رو پارسا، دختر فخرآفاق پارسا فعال حقوق زنان، نخستین زنی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید. او وزیر آموزش و پرورش در دو کابینه امیرعباس هویدا بود. او را پس از انقلاب ۵۷ به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست صادق خلخالی به عنوان "مفسد فی الارض" اعدام کردند.
عکس: 7tir.ir
دومین وزیر زن در تاریخ ایران
مهناز افخمی دومین زن در تاریخ معاصر ایران است که به مقام وزارت رسیده است. او در سال ۱۳۵۵ وزیر مشاور در امور زنان شد. او به مدت پنج سال دبیرکل "سازمان زنان ایران" در دوره محمدرضا شاه پهلوی بود. این سازمان در سال ۱۳۳۸ با هدف اصلی دستیابی به حق رای برای زنان تشکیل شده بود.
عکس: Arsehsevom
انقلاب ۱۳۵۷
بسیاری از زنان و مردانی که در انقلاب بهمن ۵۷ شرکت کردند خواستار عدالت اجتماعی و آزادیهای سیاسی بیشتر بودند. اینکه چه سرنوشتی در انتظار مملکت است برای کسی روشن نبود. ضعف حافظه تاریخی و زندگی در جامعهای بدون آزادیهای سیاسی و تمرینهای دمکراتیک زمینهساز ورود به دورهای شد که در آن دستاوردهای جنبش زنان ایران را به شدت به زیر سوال بردند.