1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

فیلم "ماندو"؛ مهاجرت دوباره به وطن• گالری نماهای فیلم

۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

فیلم "ماندو"، از ابراهیم سعیدی، به داستان زندگی یک خانواده‌ی کرد ایرانی می‌پردازد که پس از انقلاب، ناگزیر ایران را به قصد عراق ترک کرده است. این فیلم با بودجه‌ی "وزارت روشنبیری کردستان عراق" تهیه شده است.

پوستر فیلم "ماندو"عکس: E. Saeedi

"ماندو"، واژه‌ای است کُردی معادل "مانده"، به معنای خسته و کوفته. نخستین فیلم بلند ابراهیم سعیدی، با این عنوان، فرسودگی و خستگی چند تن از اعضای یک خانواده‌ی کرد ایرانی را که در سال‌های جنگ ایران و عراق، به عراق مهاجرت کرده‌اند، به تصویر می‌کشد.

داستان فیلم از دیدگاه دختر این خانواده که پس از سال‌ها زندگی در اردوگاهی در جنوب عراق، به مهاجرت دوم دست زده و به کانادا رفته است، بازگو می‌شود: شیلان، در فیلم، دکتر جوانی است که به خواهش پدر، به کردستان عراق سفر می‌کند تا خانواده‌ی عمو و پدربزرگش را به مهاجرت به کانادا تشویق کند. ابراهیم سعیدی، در رابطه با دلایل انتخاب این دستمایه می‌گوید:

«جرقه‌ی اولیه‌ی فیلم‌نامه اصلاً از یک موضوع واقعی گرفته شده. در سال ۲۰۰۲ یک سری خبر در اینترنت منتشر شد که اردوگاه‌هایی در جنوب عراق وجود دارند که در آن‌ها ایرانی‌ها و به خصوص کردهایی نگاهداری می‌شوند که به صورت دسته‌جمعی از ایران کوچ کرده و وارد خاک عراق شده بودند. یعنی کسانی که تقریباً از اوایل دهه هشتاد در عراق به سر می‌بردند و کسی از این‌ها خبر نداشت. تا این‌که در جریانات جنگ آمریکا و نیروهای حکومت بعثی، این مسئله هم خبرساز می‌شود و ما متوجه می‌شویم که عده بسیار زیادی، قریب به ۴۰ هزار نفر از کردهای ایرانی و حتی ایرانی‌های دیگر، از مناطق دیگر عراق، (...) در این اردوگاه‌ها زندگی می‌کردند که شاخص‌ترین آن‌ها، اردوگاه آلتاش بوده که شاید کسانی که پیگیر مسائل عراق باشند، این اسم برایشان آشنا است و تا حدی هم یادآور گذشته‌ی بسیار تلخی برای ساکنان آن‌جاست.»

ساختار فیلم

ابراهیم سعیدی، در فیلم خود، روی "تلخی" زندگی مهاجران ایرانی در دوره‌ی استبداد صدامی در این اردوگاه، مکث نمی‌کند و آن را به‌‌گونه‌ای گذرا به نمایش درمی‌آورد؛ بیماری پدر و این واقعیت که خانواده‌ی "شیلان" ناگزیر به مهاجرت به کانادا ‌شده، خود گواه گویایی بر دشواری زندگی در اردوگاه عنوان می‌شود. این که عموی شیلان، با وجود پذیرش تقاضای پناهندگیش از سوی مقامات کانادایی، آنان را همراهی نمی‌کند و به زندگی در اردوگاه ادامه می‌دهد، خط دوم داستان "ماندو" ست که موازی با خط اول تا پایان این "فیلم جاده‌ای" دنبال می‌شود. خط سوم داستان، به شرایط پرآشوب زمان حال و دشواری‌های زندگی در کردستان عراق می‌پردازد که نسبت به منطقه‌های دیگر این کشور، از "آرامشی نسبی‌" برخوردار است.

وضعیت سیاسی ـ اجتماعی در این استان، با این حال، به‌قدر کافی پرتنش و تشنج هست که سعیدی، چرخش‌های دراماتیک داستان را بر پایه‌ی آن‌ها استوار کند: از جمله عدم امنیت را‌ه‌ها، منطقه‌های مین‌گذاری‌شده، درگیری‌های نظامی محلی... عموی شیلان که با مینی‌بوسی با خانواده‌ی خود راهی ایران است، هرازگاهی، ناخواسته و نادانسته، با این شرایط ناهنجار روبرو می‌شود؛ از جمله در نمایی‌که مینی‌بوس را، در حال گریز از پیگرد باندهای تبهکار، به محوطه‌‌ای مین‌گذاری‌شده می‌راند.

فیلم "ماندو"، نخستین فیلم بلند ابراهیم سعیدی استعکس: E. Saeedi

با انفجار چند مین و ‌آتش‌‌گرفتن خودروی تبهکاران، مسئله‌ی فرار از چنگ راهزنان حل می‌شود، ولی بلافاصله "مشکل" دیگری سر راه او قرار می‌گیرد: چگونه باید خود و خانواده‌اش را از مهلکه‌ی مین‌ها نجات دهد...

پیامی "متعهدانه و اخلاقی"

فیلم جاده‌ای "ماندو"، به‌طور عمده در کردستان عراق فیلم‌برداری شده است. مسیر مینی‌بوس عموی شیلان، برای رسیدن به مناطق مرزی بین ایران و عراق که نقطه‌ی پایانی فیلم است، از جمله از شهرهای اربیل، کرکوک و چمچمال می‌گذرد. این امر به دوربین فرصت می‌دهد، دقایق تلخ و شیرین زندگی روزمره‌ی مردم این منطقه را نیز به تصویر بکشد؛ صحنه‌های عروسی و عزا و شرایط درمان و درمانگاه‌ها از جمله‌ی این دقایق شکارشده است.

در رویارویی با یکی از همین صحنه‌های اسف‌انگیز اردوگاهی در میانه‌ی راه است که شیلان تصمیم می‌گیرد، به جای بازگشت به کانادا، در آن‌جا بماند و به عنوان پزشک، سهم خود را به جامعه ادا کند: «ما خودمان سال‌ها در این اردوگاه‌ها زندگی کرده‌ایم، می‌دانیم که زندگی در این‌جاها یعنی چه... جای من این‌جاست. من همین‌جا می‌مانم.»

این‌گونه دیالوگ‌های مستقیم و شعاری فیلم و پیام "متعهدانه و اخلاقی" آن، شاید برای تماشاگران عراقی ـ کُردی در حال حاضر از جاذبه‌ی خاصی برخوردار باشد، ولی یکی از نقاط ضعف این فیلم هم هست؛ فیلمی که از زبان تصویری بسیار قوی، داستانی گیرا و پرکشش و بازی‌هایی خوب بهره‌مند است.

ابراهیم سعیدی، فیلم "ماندو" را برای "وزارت روشنبیری کردستان عراق" تهیه کرده است. این فیلم تا کنون در جشنواره‌های لوکارنو، تورنتو و دبی، به عنوان فیلمی از عراق به نمایش در آمده است. از آن‌جا که کارهای فنی و لابراتواری، مونتاژ، صداگذاری و هم‌چنین نسخه‌های زیرنویس‌دار فیلم "ماندو" در ایران و با کمک وزارت ارشاد صورت گرفته، امکان این که به‌زودی در سینماهای ایران به نمایش درآید، منتفی نیست.

برای پی بردن به داستان فیلم و دیدن نماهای آن، روی نشانه‌ی » کلیک کنید:

 

شیلان، به عنوان فرزند یک خانواده‌ی کُرد ایرانی، ‌دوران کودکی و نوجوانی خود را در اردوگاهی در عراق گذرانده است. او در آستانه‌ی سرنگونی رژیم صدام حسین به عراق برمی‌گردد تا پدربزرگ، عمو و خانواده‌ی او را متقاعد کند، به کانادا مهاجرت کنند و در آن‌جا به بقیه‌ی خانواده بپیوندند. شیلان در این فاصله، دانشکده‌ی پزشکی را به‌پایان رسانده و مدتی به عنوان پزشک در "میهن دوم" خود تجربه اندوخته است.عکس: E. Saeedi

عموی شیلان، برخلاف برادر، همه‌ی‌عمر خود را در اردوگاهی در عراق زندگی کرده است. او با وجود پذیرش تقاضای پناهندگیش از سوی مقامات کانادایی، نزد خانواده و پدر خود در عراق مانده و در واقع زندگی و آینده‌ی خود را فدای "حفظ مصالح خانواده" کرده است. در حال حاضر هم، او تنها کسی است که از پدر بیمارش پرستاری می‌کند...عکس: E. Saeedi

عموی شیلان حاضر نیست به "دعوت" برادر برای رفتن به کانادا پاسخ مثبت دهد و در صدد برمی‌آید، تنها آرزوی پدر بیمار خود را برآورده کند؛ بازگشت به ایران و بوسه‌زدن بر خاک وطن!عکس: E. Saeedi

عموی شیلان، همراه خانواده‌ی خود با مینی‌بوسی راهی ایران می‌شود. شیلان، به امید آن که در میانه‌ی راه، تصمیم عمو را تغییر دهد، آنان را در این سفر همراهی می‌کند. عمو در طول راه، هرازگاهی، باید با شرایطی دشوار مقابله کند؛ از جمله در نمایی‌که مینی‌بوس، در حال گریز از پیگرد باندهای تبهکار، به محوطه‌‌ای مین‌گذاری‌شده ‌رانده می‌شود...عکس: E. Saeedi

FF/MDM

پرش از قسمت در همین زمینه

در همین زمینه