قارهی آسیا از نگاه هنرمندان
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۷, جمعهقارهی آسیا، آسیاییها و هنرمندان کشورهای آسیایی، امروزه بیش از هر زمان دیگری در گسترهی جهانی هنر و علم و ادب مطرح میشوند. اگر تا چندی پیش، این قاره و فرهنگهای گونهگون آن، موضوع پژوهشهای جامعهشناسانه و علمی پژوهشگران غرب قرار میگرفت یا دستمایهی آثار هنری هنرمندان غیرآسیایی بود، امروزه اغلب، محققان و هنرمندان برخاسته از این قاره نیز پا به میدان گذاشتهاند و میکوشند در آثارشان، دید و برداشت ویژهی خود را در مورد مسائل درگیر جوامع آسیایی مطرح کنند.
نمایشگاهی که با عنوان "Re-Imagining Asia " در "خانهی فرهنگهای جهان" در شهر برلین از سوم ماه مارس تا هجدهم ماه مه برپا شد، نمونهای از این تلاشها را در عرصهی هنر بهنمایش میگذارد. در این نمایشگاه، ۲۳ هنرمند آسیایی و غربی، تصاویری بس متفاوت از فرهنگهای این قاره با نشانههای ملی، جهانی، سنتی و مدرن ارائه میکنند. پرستو فروهر، هنرمند ۴۶ سالهی ایرانی ساکن فرانکفورت، یکی از هنرمندانی است که با چیدمانی با عنوان "شمارش معکوس"، (Count Down) در این نمایشگاه شرکت کرده است.
نشانههای فرهنگ عزاداری اسلامی
"شمارش معکوس" چیدمانیاست که پنج پشتی راحتی را با رویههایی به نمایش میگذارد که با الهام از نشانههای فرهنگ عزاداری اسلامی طرحریزی شدهاند. اشعاری که از جمله در مدح جانفشانی "سیدالشهدا" با خطی خوش نگاشتهشدهاند، زمینهی بخشی از رویهی این پشتیها را تزئین میکنند. این پشتیها برحسب نظم چیدمان، گاهی به زنی پوشیده در برقع با سری افکنده، شبیه میشوند و گاه نشستنگاهی نرم و گرم را تجسم میبخشند که بازدید کنندگان خستهی نمایشگاه را به استراحتی چند دقیقهای دعوت میکنند. برای این که با این هنرمند پرکار و شیوهی کارش آشنا شویم، با او به گفتوگو نشستهایم:
دویچه وله: شما در سال ۱۹۹۱ ایران را ترک کردید تا در آلمان (اوفنباخ) در رشتهی هنر تحصیل کنید. هفت سال بعد، پروانه و داریوش فروهر، مادر و پدر شما را در تهران به طرز فجیعی کشتند. تأثیر این قتل بر شکلگیری کار هنری شما چه بودهاست؟ آیا هنر شما اکنون با بار سیاسی آن معرفی شدنی است؟
پرستو فروهر: به اعتقاد و تجربه من ، تولید هنر در ارتباط با "تجربه های زیستشده" ی هنرمند شکل میگیرد. به یقین جنایتی که نقطهی پایانِ زندگی پدر و مادرم را رقم زد، روندِ زندگی و حساسیتهای ذهنی و کاری من را به گونهای بنیادین دگرگون کرده است. در گرداب چنین فاجعهای هیچ فضای امنی باقی نمیماند. آغوش پدر و مادر که امنترین تصویر زندگی من بوده است به شیارهای عمیق و کشندهی زخم بدل شد. این دو تصویر متضاد، کنار هم قرار میگیرند و انسان را در تضادی حل نشدنی با زندگی قرار میدهند. بار مسئولیت چنین سرنوشتی، تنگناهای انسانیای میسازد که گریزی از آن نیست، یا شاید من گریزی از آن نمیجویم .
اما آنچه که پیچیدگی و دشواری تولیدِ هنراست، شکستن چارچوبهای تجربهی فردی است، به گونهای که اثر بتواند برای مخاطب کار هنری تجربهای همگون بیافریند. و از این راه دریچهای از شناخت و رشد به رویش باز کند. باز کردنِ این راه برای مخاطب، از مسیر توأمانِ حس و تفکر امکان دارد. به اعتقادِ من آن کارِ هنری موفق است که بتواند این دو بستر را به هم بپیوندد، بی آنکه یکی را به نفع دیگری حذف کند.
با این مقدمه میتوان گفت که کار من برای مخاطب، بار سیاسی به همراه دارد. اما به اعتقاد من تفاوت ریشهای بین بار سیاسی یک اعلامیه و یک اثر هنری وجود دارد. اثر هنری میتواند تفکر اجتماعی- سیاسی بیافریند، ولی وظیفهی چارهجویی برای تنگناهایِ سیاسی را ندارد. هنر میتواند بستری بسازد برای شناخت موقعیت خویش در چنگال این تنگناها، برای تفکر به پیچیدگیها و تضادهایی که به رهنمونهای صریح نمیرسد . هنر میتواند جایی باشد برای دریافت حس توقعی که جستجوی پاسخها ایجاد میکند، برای دریافت ناتوانی از یافتن. حرکت از این جایگاه بهسوی تلاش برای یافتن و یا ماندن در سرخوردگی و ماتم نیافتن، انتخاب فردی مخاطب باقی میماند . کارکرد هنر، روبرو کردن مخاطب با بار این انتخاب است و نه تعیین تکلیف برای او.
خلاصه اینکه برای من بار سیاسی هنر، به معنای دادن شعار سیاسی در قالب تصویر نیست، دادن پاسخ به پرسشها و تنگناهای سیاسی نیست، بلکه قرار دادن مخاطب در شرایط تضاد انتخاب است و ایجاد فضای تفکر و تجربه شخصی این تضاد برای او ست.
نویسندهی متعهد هند، آروندهاتی روی (Arundhati Roy) معتقد است که اگر هنرمند نتواند، زیبایی بیافریند، پس برای چه مبارزه میکند؟ شما از چه تز زیباییشناسانهای پیروی میکنید؟ رابطهی پیام اجتماعی یا به سخن دیگر بیان سیاسی با زیبایی چیست؟
زیبایی مبحث پیچیده و گاه گمشدهایست که برای من در ارتباط با حضور آزاد انسان در جهان تعریف میشود. اگر زیبایی مثل یک برگ کاغذ کادو، روکشی باشد بر بسته سنگین سرنوشت تلخ انسان امروز، بدون ارتباط با تفکر به تنگناهایی که ما گرفتارش هستیم، فریبی بیشتر نیست، تنها زینتی است کشیده بر روی واقعیت. برای من تولید هنری ارتباطی با تزیین ندارد. بلکه برعکس، وظیفه رسوا کردن لایههای تزیینی – کلیشهای زیبایی را بر دوش میکشد.
اما اگر تلاش انسان برای دستیابی به حضور آزاد خویش در جهان را بخشی از واقعیت بالقوهی زندگی بدانیم، زیبایی بهگونه یک آرمان، حضور واقعی و دایمی دارد و در پیوندِ با این تلاش، قابل روئیت است. زیبایی در تفکر و تخیل آزاد آفریده میشود و در مقایسه با جبرهاست که حضور واقعی مییابد. این به معنای نفی زیبایی نیست، بلکه به معنای شک کردن به لایههای سطحی زیبایی و شک کردن به عادتهای دریافت زیبایی است.
شما از سمبلهای به اصطلاح شرقی ـ ایرانی در چند سری از آثارتان استفاده کردهاید؛ خوشنویسی، نقش و نگارهای سنتی، چادر و ... با این نشانهها چه پیامی را میخواهید منتقل کنید؟
برای من این نشانههای بصری فرهنگ شرقی ـ اسلامی ـ ایرانی پلی است برای بردن مخاطب به این حوزه فرهنگی - سیاسی. حوزهای که نگاه به آن امروزه اغلب از دریچه کلیشهها میگذرد. تلاش من این است که با استفاده از این کلیشهها، ناتوانیها و محدودیتهای این نوع از دریافت را آشکار کنم و امکان بازبینی بسازم. بیننده با این پیش فرض که وارد محدوده شناخته و طبقه بندی شدهای میشود، به اثر نزدیک میشود. ولی در "نگاه دوم"، وادار به زیر سوال بردن پیشفرضهای خویش میگردد . در این "نگاه دوم" است که فروپاشی درونی کلیشهها نمایان و راه برای شک به پیش فرضها و عادتها باز میشود. اینجا محدوده کار، تنها حوزه فرهنگ شرقی نیست، بلکه ساختار دریافت و بازنمایی "بیگانه" در چارچوب "فرهنگ خودی" در محور توجه قرار میگیرد .
اینجاست که محدودیتهای فکری و حسی که به "بیگانه سازی" انجامیدهاند و توازن قدرت اجتماعی - سیاسی را به نفع "خودی" وضع کردهاند، زیر سوال برده میشوند و نقد پذیری مییابند .
شما سالهاست که در آلمان زندگی میکنید، زاویهی برخورد شما با این جامعه چیست و چگونه از نگاه یک هنرمند ایرانی ساکن آلمان با این فرهنگ یا محیط پیرامونتان برخورد کردهاید؟
من سعی میکنم که نگاه معمول جامعه غربی به خودم، بهعنوان یک ایرانی ـ یک هنرمند ایرانی ـ را درک و نقد کنم: بهطور نمونه، مکانیزمهای کلیشهواری که در طبقه بندی و بازنمایی شرق و شرقیان و حتی بهطور عام ، خارجیان بهکار برده میشود و یا خلاصه کردنهایی که به محدودیت شناخت میانجامد، کلیشههایی که نگاه بیواسطه را سد میکنند و سر انجام راه ارتباط را میبندند.
با روبرو کردن مخاطب با این محدودیتها ، پیشفرضها و عادتها ست که من تلاش میکنم تا شرایط نقد پدید بیاورم و امکان کوچکی برای گفتوگو بسازم.
شما برای طرح ایدههایتان از اشکال و ابزار هنری متفاوتی استفاده کردهاید؛ خط نگاری، عکاسی، فیلم ویدئویی، چیدمان، طراحی، نقاشی و ... از این همه تنوع برای تجربهاندوزی استفاده کردید یا مضمون کارهایتان چنین گونهگونی را ایجاب میکنند؟
برای من شاید هر دوی این انگیزه ها توأم بوده. تجربه زبانهای گوناگون هنری، از طراحی تا چیدمان، جذابیت روند کاررا برایم افزایش میدهد. اما این تنها انگیزهام نیست. برای من محتوا و زبان کار هنری از هم جدا نیستند و در ارتباط با یکدیگر شکل میگیرند. استفاده از زبانهای گوناگون هنری امکانات بیان را گسترش میدهد. برای مثال، مفهوم سکون در تصویر ثابت قابل ارائه است، اما همین مفهوم در زبان تصویر متحرک، در حرکتهایی که در دور بستهی تکرار گرفتار ماندهاند ، بهنوع دیگری قابل بیان است. این گوناگونیها، دریچههای متفاوتی به درک مفاهیم پیچیده و چند بعدی باز میکنند .
شما در کشورهای غربی در نمایشگاههای زیادی شرکت کردهاید. تا بهحال کوشیدهاید کارهایتان را در ایران هم به نمایش بگذارید؟
تا سال ۱۳۸۱ موفق شدم، کارهایم در چند نمایشگاه کوچک در تهران به نمایش بگذارم. اما در این سال آخرین نمایشگاهی که قصد برگزاری آنرا در گالری گلستان تهران داشتم، ممنوع اعلام شد. در تماس تلفنی مسئولان با خانم لیلی گلستان، یک روز قبل از گشایش نمایشگاه به ایشان "توصیه" شد که از افتتاح این نمایشگاه خودداری کنند. تا آنجا که بهیاد دارم، تماس گیرنده حاضر به توضیح در باره چرایی این "توصیه" نشد. در این نمایشگاه قصد داشتم مجموعه عکسهای "نقطه کور" را نمایش بدهم . خانم گلستان و من در مشورت باهم تصمیم گرفتیم که عکسها را از قابها درآوریم و قابهای خالی را بههمراه فهرست کارهای غایب به نمایش بگذاریم. قابهای خالی اینگونه تداعی کنندهی "نقطه کور" شدند. این قابهای خالی از تصویر آخرین نمایشگاه من در ایران بود، اما امیدوارم که بتوانم در آینده نزدیک، نه قاب ها که کارهایم را در ایران به نمایش بگذارم .
پرستو فروهر در سال ۱۹۶۲ در تهران به دنیا آمده است و پس از اخذ دیپلم در رشتهی هنر دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. او در سال ۱۹۹۱ به آلمان آمد و پس از پذیرفته شدن در مدرسهی عالی هنر در شهر اوفن باخ، در سال ۱۹۴۴فارغالتحصیل شد. فروهر تا کنون در شمار زیادی از نمایشگاههای فردی و جمعی در سراسر جهان (نیویورک، سانفرانسیسکو، اتریش، آلمان، دانمارک، ترکیه ...) شرکت داشته است. او در برخی از آثار خود، موضوع قتل مادر و پدرش، پروانه و داریوش فروهر را نیز دستمایه قرار داده است. برای دیدن آثار متنوع فروهر میتوانید به آدرس زیر مراجعه کنید:
ب. الف