قتلهاى ناموسى در عراق
۱۳۸۵ شهریور ۱۷, جمعهاصطلاح قتل ناموسی به معنای کشتن زن و دختر خانواده به دست پدر، برادر و یا مردان فامیل به دلیل حفظ آبرو و شرف خانواده است و علیرغم ممنوعیت قانونی آن در برخی از کشورها، بهدلیل سلطه سنت هاى پدرسالارنه و دستوپاگیر هنوز هم اتفاق میافتد. در برخی از موارد زنان و دختران قربانی بدگمانی اعضای خانواده خود قرار میگیرند و خانه، محل امن و پناه آنان، به قتلگاهشان تبدیل میگردد و نزدیکترین افراد خانواده تبدیل به قاتلان آنان میگردند.
علیرغم اینکه در قانون اساسی عراق نکات بسیار مثبتی برای توجه به حقوق زنان درنظر گرفته شده، ولی عملا در این کشور جنگزده خشونت است که حکم میراند. در هفته گذشته بود که جسد ۵ زن عراقی در میان اجساد کشتهشدگان گمنام ديگر یافت شدند. در منطقه کردنشین عراق در شمال این کشور آرامش نسبى برقرار است، اما زنان در این منطقه نیز همچنان تحت فشارهاى اجتماعى و خانوادگى قرار دارند. براى نمونه گزارشی در اينباره از زندان زنان در سلیمانیه عراق:
لیدیا مانتو بلندی را به تن دارد، با روسری رنگی به سر، رنگپریده به نظر میرسد و با چهرهای محجوب گوشه سلول نشسته است. ۶ هفته از زمانی میگذرد که او را به این سلول آوردهاند. عکسی از ۳ فرزندش را در دستش میفشارد. او حاضر نیست خودش مستقیما جلوی میکروفون صحبت کند. مددکار اجتماعی قصه زندگی او را برای ما تعریف میکند:
”لیدیا ۲۹سال دارد. ۱۴ساله بوده که او را به عقد مرد کر و لالی که بسیار از او مسنتر بوده درمیآورند. بعدها او با مردی آشنا میشود که ۵سال از او جوانتر بود و همکار شوهرش محسوب میشد و به خانهی آنها رفت و آمد میکرد. همسرش به رابطه آنها مظنون میگردد و ادعا میکند که عبداله، همکارش، با زنش رابطه دارد و از آنها شکایت میکنند و در پی آن لیدیا دستگیر میشود.“
کارزان، وکیل دعاوی در سليمانيه، با انتقاد از دخالت پلیس در مسئله زنا میگوید:
”در جامعه شرقی ما زنا جرم محسوب میشود، اما مسئله این است که ما میخواهیم فقط همسر زن باشد که حق شکایت از وی را داشته باشد و ماموران پلیس در این مورد اجازه دخالت نداشته باشند. در قانون ما هم این مسئله قید شده، ولی در عمل موضوع به شکل دیگریست. همسایهها، افراد فامیل و غیره بخود حق میدهند که در مسئله دخالت کنند. اگر زنی یکبار به این دلیل زندانی شد، راحت نیست که بتوان او را از زندان خلاص کرد.“
در مورد لیدیا وضع بهگونه دیگری درآمده. مددکار اجتماعی او دراین مورد میگوید:
”تمام اعضاى خانواده، لیدیا را تهدید به مرگ کردهاند و میگویند زنا کرده، و حقش است که کشته شود. ما بارها با پدر او گفت و گو کردیم. گفتیم که از اول اشتباه بوده که او را به چنین پیرمردی شوهر دادهاند، گفتيم، این دخترتان هست، چطور میخواهید او را بکشید.“
مرکز زنان سليمانيه توانسته بعد از گفتو گوهای طولانی با برادر لیدیا، او را راضی کند که ضمانت خواهرش را بکند، ولی او هم از اعضای خانواده خود میترسد. اگرچه لیدیا در حال حاضر میتواند از زندان مرخص بشود، ترجیح میدهد در آنجا بماند. زندان بزرگتر جامعه و تهدید به مرگ از طرف نزدیکترین افراد خانوادهاش او را از زندگی در بیرون از زندان میترساند.