قديمی‌ترين تروريست
۱۳۹۹ خرداد ۲۹, پنجشنبه
فداييان او به خوابگاه شاهان هم نفوذ كرده بودند.
حسن صباح در سال ۴۳۷ هجری خورشیدی در قم زاده شد.
مادرش ايرانی و پدرش عرب شيعی ۱۲ امامی بود.
كودك بود كه پدرش او را به ری برد و به آموزگاران آن شهر بزرگ سپرد:
«از ايام هفت سالگی خواستمی كه عالمی متدين باشم و تا ۱۷ سالگی جويان و پويان دانش بودم و مذهب آبای خويش اثنی‌عشری داشتم».
از آنجا كه خود او هم زندگی خویشتن را با افسانه و اسطوره آميخته، در زمانبندی زندگی و كارهايش تردید و گمانه‌زنی كم نيست.
در خاطراتش ادامه می‌دهد كه نخست آموزگارش امير ضراب و سپس ابونجم سراج درباره مذهب اسماعيليان به او آگاهی دادند و او آرام آرام به ايشان گرويد.
در آن زمان بخش آفريقايی امپراتوری اسلامی زير فرمان اسماعيليان يا همان فاطميان بود.
۲۲ ساله بود كه برای ديدار با رهبر اسماعيليان مستنصر به قاهره رفت و پس از يك سال و نيم به عنوان "نايب امام" يا "حجت اكبر" به خوزستان، يزد، كرمان و اراك سفر كرد، بی‌پرده به مخالفت با خليفه وقت و حكومت سلجوقيان كه هوادار سرسخت اهل تسنن بودند پرداخت و مردم را به گرايش به مذهب اسماعيلان فراخواند و سپاه بزرگی از هواداران خود گرد آورد. اما هواداران او بيش از آنكه با مخالفان جنگ رویارو كنند به سوء‌قصد عليه فرمانداران و دانشمندان و بلندپايگان ديگر دست می‌يازيدند.
۳۲ ساله بود كه دژ الموت در نزديكی قزوين را خريد و ديگر جز دو نوبت از خانه بيرون نيامد و دو بار هم بر بام خانه رفت.
او ۳۴ سال در آن دژ زيست و هوادارانش را به اطاعت محض از خود و پيروی نزار فرزند مستنصر امام اسماعيليان فرا خواند و دو پسرش را كه از فرمان او و شرع سر پيچيدند كشت.
او همچنين هوادارانش را به سراسر سرزمين‌های اسلامی فرستاد تا با كشتن افراد و نهادن نشانه‌های قهر و آدمکشی مانند جنگ‌افزار در خوابگاه افراد بلندپایه، در ميان هواداران حكومت وقت و خليفه عباسی، بيم و هراس بيندازند.
نوشته‌اند كه او در پاسخ ملكشاه سلجوقی كه نامه تهديدآميزی با فرستاده‌ای همراه كرد كه او را از كشتن باز دارد به يكی از فداييانش اشاره كرد تا به بالای برج رود و با اشاره انگشت به او فرمان داد و آن فدايی خود را از برج پايين انداخت. پس به فرستاده گفت: "برو به شاه بگو من ۲۰ هزار از اين فداييان دارم".
حسن صباح در ۶۶ سالگی در نزديكی قزوين درگذشت.