لبنان و اختلافات قومى – مذهبى
۱۳۸۵ اسفند ۱, سهشنبهلبنان يكى از كوچك ترين كشورهاى خاورميانه در غرب آسياست با جمعيتى حدود چهار ميليون نفر و خاكى بسيار حاصلخيز. اين كشور در گذشته سرزمين فِنيقىها بوده، كه حدود سه هزار سال پيش از ميلاد، وارد آن شدند. لبنان در ۵۳۸ پيش از ميلاد به تصرف ايرانيان در آمد و ضميمهى خاك امپراطورى هخامنشى گرديد و بعد با حملهى اسكندر از دست ايرانيان نيز خارج شد. بعدها پومپيوس امپراطور رم بر اين سرزمين دست يافت و در سدهى چهارم ميلادى لبنان به كشورى مسيحى تبديل گشت. در قرن هفتم ميلادى اين كشور به تصرف اعراب مسلمان در آمد. در پايان جنگ جهانى اول نيروهاى متفقين لبنان را اشغال كردند و آن را تحت الحمايه فرانسه قرار دادند. لبنان در بيست و دوم نومبر سال ۱۹۴۳ مستقل شد.
در بيروت، پايتخت لبنان اذان موذن و زنگ كليسا هر دو بخشى از زندگى روزمرهى مردم است. در اين كشور ۱۸ گروه مذهبى كه رسما مورد قبول دولت اين كشوراند، در كنار هم زندگى میكنند. اين فشردگى گروه هاى مذهبى مختلف در كنار هم، البته در پايتخت بيشتر از نواحى ديگر لبنان است. گروه هاى مختلف مسيحى مثل مارونىها، سنيان و شيعيان، هواداران علوی، دروزیها و طرفداران ديگر مذاهب همه در كنار هم به سر مىبرند. لبنان را بايد نمونهى برجستهى يك جامعهى چندفرهنگى دانست با تمام خصوصيان مثبت و منفى آن.
برطبق قانون بايد همهى ۱۸ گروه مذهبى لبنان، كه رسما مورد قبول دولت اين كشور قرار دارند، در ارگانهاى تصميم گيرندهى كشور سهيم باشند. پارلمان لبنان به همهى اين گروه ها تعلق دارد.۵۰ درصد اعضاى آن به گروه هايى كه به گونهاى به اسلام وابسته اند و ۵۰ درصد بقيه نيز به گروه هايى كه به شاخههاى گوناگون مسيحى تعلق دارند. اگرچه جمعيت مسيحى لبنان از شهروندان مسلمان اين كشور بيبشتر است، اما آنان نگران افزايش نفوذ هر چه بيشتر گروههاى مسلمان در كشورشان هستند.
هر چند يك بار اختلافات فرهنگى در لبنان به زد و خوردهاى مسلحانه ميان گروههاى مختلف مىانجامد. در پايان ماه ژانويه سال ۲۰۰۷ برخوردهاى مسلحانه ميان گروههاى طرفدار دولت و مخالفان آن بيروت را به شدت به لرزه درآورد. در اثر اين برخوردها ۷ نفر كشته و ۲۰۰ نفر زخمى شدند. مردم با وحشت به ياد جنگ داخلى سالهاى ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ افتادند كه به كشته شدن صدها هزار مسيحى و مسلمان انجاميد و بلبشو كشور را فرا گرفت و گروههاى شبه نظامى مسلح تنها حاكمان شهرها و روستاهاى اين كشور شده بودند.
آيا امروز هم لبنان در خطر جنگ داخلى ست؟ شيعيان لبنان به رهبرى حزب الله از دسامبر سال ۲۰۰۶ ميلادى خواستار بركنارى دولت فواد سينيوره، نخست وزير اين كشور گشتهاند. آنها بر اين نظرند كه سينيوره، نخست وزير سنى مذهب ِ لبنان طرفدار غرب است. برخوردهاى نظامى روزهاى پايانى ژانويه بخشى از همين مبارزه ى شيعيان لبنان است براى سرنگونى دولت كنونی.
اما مرزهاى مذهبى تنها نشانگر اختلافات مسلمانان لبنان نيستند و در ميان مسيحيان نيز گروههاى متخاصم بسيارند و به عنوان نمونه دروزنها نيز در ميان خود اختلافات فراوانى دارند و همگون نيستند. گفتنىست كه سنيان لبنان، هم نظر با عربستان سعودی، ايالات متحدهى آمريكا و اتحاديهى اروپا از دولت فواد سينيوره، نخست وزير لبنان، پشتيبانى مىكنند. اين در حالى ست كه شيعيان اين كشور كه مدتهاى مديد جزو اقشار محروم جامعه به شمار مىرفتند، با پشتيبانى ايران و سوريه، مخالف سينيوره و دولت اويند.
اين اختلافات كار را به جايى كشيده كه بسيارى از شهرزندان لبنان بر اين نظرند كه كشورشان تبديل به عراقى دوم خواهد شد و محلى ديگر خواهد گشت براى درگيرى و كشتار ميان سنيان و شيعيان. و در اين ميان بسيارند كسانى كه هدفى جز آتش افروزى ندارند.
عباس الحلبى، يكى از مسئولان اقليت دروزن در لبنان است و عضو كميته ى گفتگوى فرهنگى ميان مسيحيان و مسلمانان. اين كميته با برپايى كنفرانس ها و نشست هايى سعى بر هموار كردن و همگون ساختن خواست هاى گروه هاى مختلف فرهنگى مى كند.
عباس الحلبى در مورد ديدگاه هاى تفرقه افكنانهى بعضى سياست مداران لبنان مىگويد: ”اگه اوضاع لبنان رو بررسى كنيم متوجه مىشيم كه بعضى سياست مدارا هدفى جز تخريب روابط گروههاى مختلف فرهنگى ندارن. در گذشته ، اختلافات ميون مسلمونا و مسيحيا بود، ولى حالا اختلاف ميون شيعيان و سنيا شده.”
حزبالله لبنان به رهبرى حسن نصرالله، بخشهاى وسيعى از جنوب لبنان را در كنترل خود دارد. جنوب بيروت نيز در دست اين سازمان شيعه مذهب است. اين حزب در مناطق تحت نفوذ خود، اقدام به احداث مدرسه هاى فراوان و تاسيس بسيارى نهادهاى اجتماعى ديگر كرده است و حتا در بخش امور نقليه نيز فعال است. اين حزب بعد از پايان جنگ با اسرائيل در تابستان ۲۰۰۶ ، مسئوليت امور بىخانمانان را به عهده گرفت و پيوندهاى خود را با شيعيان لبنان محكم تر ساخت. ديگر حزبالله در لبنان، دولتى ست خودمختار در درون دولت قانونى اين كشور. حزبالله بعد از پايان جنگ با اسرائيل، از دولت مركزى لبنان خواستار پستهاى دولتى بيشتر و نفوذ وسيع تر در اداره ى امور كشور گشته است.
خانم يوديت پالمر–هاريك (Judith Palmer-Harik) كارشناس سياسى لبنانى – آمريكايی، كه بيست سال است در لبنان زندگى مىكند و كتابى نيز در مورد شبه نظاميان شيعه در اين كشور نوشته، در اين مورد مىگويد: ”حزب الله به خاطر مبارزات ساليان دراز خود عليه اسرائيل و به خاطر موسسات خيريهى فراوانى كه براى شيعيان ستم ديدهى كشور تاسيس كرده، پيوندى محكم با آنها دارد. ديگر تصور جدايى حزب الله از شيعيان لبنان غيرممكن به نظر مىرسد. حزب الله تبلور خواستهاى شيعيان لبنان گشته است.”
از نوامبر سال گذشتهى ميلادى حزب الله همهى وزراى خود در كابينه ى لبنان را فراخواند تا از پستهاى خود كناره گيرى كنند. در همين راستا سازمان شيعى امل نيز به نيروهاى مخالف دولت پيوست. اما تنها گروه هاى شيعه نيستند كه با دولت قانونى لبنان مخالفت مىورزند، جنبش پرنفوذ مسيحى ميهن پرستان آزاد لبنان نيز به جمع مخالفان دولت پيوسته است. در مقابل احزاب ديگر مسيحى با دولت لبنان، به رهبرى سنيان اين كشور، همكارى مى كنند.
حزبالله دولت لبنان را متهم مى كند كه بازيچه ى دست آمريكا گشته و سنيان نيز حزب الله را متهم میكنند كه با تحقيقات دادگاههاى جهانى براى يافتن قاتل رفيق حريری، نخستوزير سابق لبنان مخالفت مىورزد و همچنين در لبنان تنها علايق ايران و سوريه را دنبال مىكند، سوريهاى كه سالها خاك كشور را در اشغال خود داشته است.
حزب الله لبنان تنها گروه در اين كشور است كه سلاحهاى سنگين در اختيار دارد و سلاحهايش را به دولت مركزى تحويل نداده. حزب الله دليل مىآورد كه اين سلاحها براى مبارزه با دشمن مشترك لبنان، يعنى اسرائيل است. ابراهيم موسوى، سخنگوى حزبالله هم مثل حسن نصرالله، رهبر اين گروه شيعه، در مورد سلاح هاى سنگين چنين مىگويد: ”همه مىدانند كه هيچ دليلى براى ترس از سلاحهاى حزب الله وجود ندارد. اين سلاحها هميشه عليه دشمن مشترك ما اسرائيل استفاده شده، دشمنى كه هنوز هم بخشى از خاك كشورمان را در اشغال خود دارد. ما از اين سلاحها براى آزادى زندانيان فلسطينى از زندانهاى اسرائيل استفاده كردهايم. اين سلاح ها هيچ گاه به سوى مخالفان داخلى نشانه نرفتهاند و نشانه نخواهند رفت.”
اين زمينه هاى اختلاف در شرايطى ست كه بسيارند شهروندان جوان لبنانى اى كه از اختلاف دورى مى جويند و خواهان زندگى مسالمت آميز گروه هاى قومى و مذهبى در كنار هم اند. نايلا خوري، روزنامه نگارى ۳۲ ساله است كه پدرى ارتدكس و مادرى دروزى دارد. او در ميان سنيان، شيعيان و دروزى ها و علوى ها دوستان فراوانى دارد. براى نايلا و دوستش مايدا ابوجاوده كه دخترى مسيحى ست مرزهاى مذهبى بى معنى اند . آنها اين تقسيم بندى هاى مذهبى را قبول نمى كنند. ابوجا در مورد اين اختلافات قومى مى گويد: ”در لبنان سنى ها، شيعيان، مسيحيان و دروزى ها در كنار هم زندگى مى كنند. هيچ گروهى نبايد كنترل بقيه رو به دست بگيره. همه گروه ها بايد آزادانه در كنار هم زندگى كنند و هيچ مهم نيست كه آيا گروهى بزرگتره يا كوچكتر. همه با هم برابرند.”