ماجرای ملوانان دستگیرشده انگلیسی و معادلات قدرت
۱۳۸۶ فروردین ۱۵, چهارشنبهدویچه وله: آقاى فرهنگ پارهاى صاحبنظران ايرانى بخصوص در خارج از كشور اين عمل را گروگانگيرى دوم ناميدهاند. آيا مختصات بازداشت ۱۵ ملوان بريتانيايى با گروگانگيرى ۲۸ سال پيش آمريكايىها واقعا قابل مقايسه است؟
منصورفرهنگ: خير! اين به طور كلى پديدهاىست كه هم از جهت حقوقى و هم از جهت سياسى با گروگانگيرى سال ۱۹۷۹ فرق مىكند. از جهت حقوقى اين مناقشه يا اختلافى كه بين انگلستان و ايران هست، مربوط به اختلافاتىست كه ايران و عراق در رابطه با اروندرود يا در رابطه با شطالعرب بطور كلى و خط مرزى دو كشور داشتند و اگر قايقهاى انگليسى وارد آبهاى ايران شدند حداقل ايران از نظر تكنيكى و حقوقى اين حق را دارد كه آنها را مواخذه بكند يا اعتراض بكند. ولى اينكه چرا اين عمل را كردند، الزاما توضيح حقوقى برايش كافى نيست و مسايل سياسى هم وارد ماجرا شدند.
واقعا چرا؟ ايران آيا برد سياسى يا تبليغاتى در اين رابطه مىتوانست داشته باشد يا كسب كرده، مثلا در انحراف توجه از مسئلهى پرونده اتمى؟
من فكر مىكنم عكسالعمل ايران به فشارهايى است كه از طرف آمريكا و شوراى امنيت و اروپا به كشور وارد مىشود، آنها خصوصا روى دولتهاى كشورهاى عربى كار كرده اند كه يك اتحادى در برابر ايران ايجاد بكنند. آمريكايى ها براى مهار ايران تلاش زيادى مىكنند تا بتوانند كشورهايى مثل عربستان سعودى، مصر، اردن و كويت و غيره را عليه ايران بسيج بكنند. عكسالعمل ايران به اين تلاش آمريكا اين بوده كه به تودههاى مردم عرب از طريق تبليغات، از طريق كسب مواضع راديكال و حمايتهاى وسيع از فلسطينىها و شيعيان لبنان نزديك شود واين كار را براى دولتهاى عرب مشكل بكند و در اين مورد هم موفق شده. يعنى احمدىنژاد كه امروز در داخل كشور مورد انتقاد شديد نه تنها مخالفين رژيم، بلكه بعضى از اعضاى داخل رژيم است، در سراسر منطقه بعنوان عنصرى كه در برابر اسراييل و آمريكا مقاومت مىكند مقبوليتى كسب كرده است.
ايران از اين ماجرا استفاده كرد كه يك بار ديگر در برابر اين موضعى كه عليه آمريكا در كشورهاى عربى گرفته، استفادهى تبليغاتى بكند. ضمناهمهى ما مىدانيم كه تصوير دولت انگلستان در ذهنيت مردم عرب و تا حدود زيادى در ذهنيت مردم خودمان كشورىست كه در گذشتهها از راه زور و اجحاف و بطور كلى كنترل سياست در اين كشورها، دنبال منافع خودش بوده و لطمات زيادى به نهضتهاى ملى و آزاديخواهى در اين منطقه زده است. باز ما اگر برگرديم به دوران مصدق خودمان، دوران بسيار تلخى داريم. بنابراين اگرچه در رابطه با قدرت انگلستان اغراقگويى زياد مىشود، ولى تصوير انگلستان در ذهنيت مردم منطقه بسيار منفىست و استفادهى ايران از اين ماجرا براى نشاندادن اينكه در برابر انگلستان ايستاده و اجازه نمىدهد كه به حريم آبهاى ايران تجاوز بكند، يك دستاورد سياسى بوده. بهرحال ماجرا با اين دستاورد تمام شده و الان دنبال راه حل آبرومندانهاى براى پاياندادن به ماجرا هستند.
آيا فكر مىكنيد كه قرار بر چيز ديگرى بود كه الان بقول شما دنبال پاياندادن آبرومندانه هستند، يعنى عقبنشينى كردهاند يا از اول هم قصد همين بوده؟
به نظر من قصد همين بوده، چون برخلاف تبليغاتى كه در دنياى غرب مىكنند رژيم ايران خيلى ماكياوليستى و بر مبناى معادلات قدرت و منافع خودش عمل مىكند. يعنى هدف رژيم ايران در مرحلهى نهايى تثبيت موجوديت خودش و افزايش نفوذش در منطقه است. اينكه زبان اسلامى و ايدئولوژيك اسلامى را استفاده مىكنند، ارتباطى با واقعيات معادلات قدرت ندارد و ملاهاى حاكم بر ايران در سهم قدرت دستكمى از آمريكايىها و فرانسوىها و انگليسها ندارند. بنابراين اينها به اندازهى كافى استفادهى لازم را در چارچوب منافع رژيم و خودشان از اين ماجرا كردهاند در منطقه، ولى اين شمشير دولب كه در برابر ايران قرار داشته در دنياى غرب، خصوصا در آمريكا و اروپا، پيامدهاى منفى هم داشته. براى اينكه آن تصويرى كه ايران كشورىست ياغى و در برابر مقررات قوانين بينالمللى احترام نمىگذارد، آن تصوير را تشديد كرده است. براى اينكه تبليغاتى كه در دنياى غرب وجود داشته اين است كه در واقع ايران نقض و نفى حقوق بينالملل كرده و توضيحى كه براى دستگيرى ملوانان انگليسى دارد، ارتباطى با واقعيت ندارد.
البته ترديد نيست كه ما نمىدانيم آن محل دقيق اين قايقهاى انگليسى كجا بوده و تازه اين هم معلوم شود، تعيين خط مرزى آبى خيلي دشوارست. چون بر مبناى عهدنامهى سال ۱۹۷۵ شطالعرب يا اروندرود عميقترين نقطهاش مرز است. عميق ترين هم هميشه وسط رودخانه نيست. عميقترين در جاهاى مختلف رودخانه تغيير مىكند. بنابراين اين اختلاف كه دقيقا آبهاى مرزى ايران در كجا شروع و در كجا تمام مىشود هنوز مورد تاييد نهايى دو كشور قرار نگرفته، ولى اگر جنگ و تهديد حضور نيروهاى خارجى در منطقه وجود نداشته باشد، اين نوع رفت و آمد در آبهاى يكديگر يك امر بسيار عادىست و خطرى براى هيچ كشورى نيست و هيچوقت هم كار به اين تقابلها كشيده نمىشود. بنابراين اين حضور آمريكايىها، تهديدها عليه ايران، نگرانى ايران، مشكلات ايران و تقابل ايران با شوراى امنيت، روانشناسى خاصى را در ايران ايجاد كرده كه بخواهند از اين ماجرا هم استفاده بكنند. آنها اين استفاده را كردهاند و امروز آمادهى پاياندادن به آن هستند.
خيلىها معتقدند كه قصد ايران مانور روى تمركز افكار عمومى در سياست بلر در منطقه و حضور نظامى بريتانيا در عراق بوده. چقدر ايران توانسته در اين زمينه موفق باشد؟ نه در رابطه با دولتها، بلكه در رابطه با افكار عمومى؟
اين موضوع جالبى است. در انگلستان مخالفين بلر از اين موضوع هم استفاده كردند براى انتقاد شديدتر از او. همانطور كه گروگانگيرى سال ۱۹۷۹ در ايران، بزرگترين خدمتى بود كه جمهورى اسلامى به دستراستىترين و نظامىترين جناح سياسى آمريكا، يعنى دستراستىهاى حزب جمهوريخواه كرد و رونالد ريگان را سر كار آورد و بدون گروگانگيرى در ايران آقاى رونالد ريگان رييس جمهور آمريكا نمىشد. امروز هم همين اقدام ايران به نفع تورىها يعنى دستراستىهاى انگلستان تمام شده كه امروز حتا در سنجش افكار آنها را جلوتر از حزب كارگر مىبينند براى انتخابات آينده. اگر مطبوعات انگليسى را با دقت بخوانيم، بهترين بهرهبردارى را در انگلستان دستراستىهاى مخالف بلر كردند واين به ضرر حزب كارگر انگلستان در افكار عمومى تمام شده است. در ضمن طبق آخرين سنجش افكار در انگلستان فقط ۷ درصد از مردم گفتهاند كه انگلستان بايد عكسالعمل خشن و نظامى نشان بدهد و بيش از ۶۷درصد گفتهاند كه موضوع بايد از طريق ديپلماتيك حل بشود. بنابراين بين رژيم ايران كه مايههاى ارتجاعى بسيار قوى دارد، خواسته يا ناخواسته اقدامش، عملش در خدمت دستراستىترين عناصر سياسى غرب قرار گرفته است.