محمد زهرایی؛ نوآور صنعت کتاب درگذشت
۱۳۹۲ مرداد ۲۷, یکشنبه جامعه فرهنگی ایران یکی از خبرهها و نوآوران حوزه چاپ و نشر را از دست داد. محمد زهرایی پیش از ظهر یکشنبه (۲۷ مرداد/۱۸ اوت) به دنبال یک حمله ناگهانی قلبی پشت میز کار خود جان سپرد.
ماکان زهرایی صبح یکشنبه با اعلام مرگ پدرش گفت که او هیچ بیماری خاصی نداشته است.
محمد زهرایی بهعنوان مدیر "نشر کارنامه" و "شهر کتاب" نیاوران، چاپ و نشر آثار نویسندگان، شاعران و مترجمانی از جمله هوشنگ ابتهاج (ه.الف.سایه)، نجف دریابندری، محمدعلی موحد، ایرج افشار را در کارنامه خود دارد.
"حافظ به سعی سایه"، اثر هوشنگ ابتهاج، "خواب آشفتهی نفت"، نوشتهی محمدعلی موحد، و "کتاب مستطاب آشپزی"، نوشته نجف دریابندری و فهیمه راستکار را میتوان نمونهوار در میان آثار نفیسی دانست که توسط نشر کارنامه زیر نظر محمد زهرایی انتشار یافتند.
دقت و وسواس در زمینه صفحهآرایی و حروفچینی کتاب، نکتهسنجی و نگاه زیباییشناختی به اثری که به همت او انتشار مییافت، از ویژگیهای بارز و زبانزد محمد زهرایی بود. کتاب، حروفچینی و زیبایی در طراحی صفحه از دغدغههای او بود.
محمد زهرایی در مصاحبه مرداد ۱۳۹۱ خود با ماهنامه "صنعت چاپ" میگوید: «ما دنبال ساده کردن حروفچینی با حفظ ملاحظات زیباییشناسی آن هستیم. برای من مهم است که خوانندهی کتاب هنگام مطالعه سکندری نخورد، به خاطر فواصل نادرست بین کلمهها سردرگم نشود و خواندن او هر چه آسانتر و بدون ابهام ادامه پیدا کند. مثلاً من از روی تجربه دریافتهام که «را»ی مفعولی را بهتر است ته سطر نگه دارم، چون وقتی اول سطر قرار میگیرد ممکن است با کلمهی پس از خود ترکیب ناموزونی بسازد. علاوه بر این، حواس خواننده را پرت میکند. برعکس، «به» اضافه را ته سطر نگه نمیدارم، زیرا از کلمهی بعد دور میافتد.»
زهرایی که متولد ۱۳۲۷ در مشهد است، فعالیت خود در حوزه صنعت چاپ و نشر را در اواسط دهه ۵۰ با انتشارات نیل آغاز کرد. او پس از انقلاب انتشارات "چشم وچراغ" را بنیان گذارد و سپس آن را واگذارد و "نشر کارنامه" را تأسیس کرد.
امیر حسینزادگان، مدیر انتشارات ققنوس که محمد زهرایی را از زمان مدیریتاش بر انتشارات نیل میشناسد، در باره او به خبرگزاری ایلنا میگوید: «سابقهی آشنایی من با جناب زهرایی به سال ۵۶ برمیگردد، زمانی که ایشان مدیریت نشر نیل را عهدهدار بودند. در آن دوره از نزدیک با دقتنظر و ریزبینیشان آشنا شدم و همیشه بر این باور بودهام که در حوزهی نشر، هیچ ناشری نمیتواند به اندازهی ایشان دقیق و منضبط باشد.»
این ناشر نوآور که به نشر آثار فاخر شهرت داشت، میکوشید با یاری گرفتن از آخرین نرمافزارهای کامپیوتری و الهام از قلمهای لاتین، به قلمهای فارسی غنای بیشتری ببخشد: «در واقع من به دنبال راه چارهای هستم که نیازهای متنوع ناشران به زبانی قابلفهم به برنامهنویسان و متخصصان نرمافزار منتقل شود تا آنها با ابداعات خود و تکمیل نرمافزارهای حروفچینی و صفحهآرایی ابزار قویتر و امکانات کارآمدتری را در اختیار ناشران و مطبوعات بگذارند. در این صورت، هر ناشر و نشریهای به نرمافزارهای قدرتمند کارآمد حروفچینی و صفحهآرایی دسترسی خواهند داشت. حروفچینی و کتابآرایی، دغدغهای همیشگیست. من غالباً با مراجعه به قلمهای لاتین الهام میگیرم. به تازگی کتاب هزار فونت را پیدا کردهام، میبینم که چه طیف گستردهای از حروف در اختیار طراحان و ناشران خارجی قرار دارد و چه مهندسی تحسینبرانگیزی در آنها به کار گرفته شده است و چه مایه امکانات ایجاد میکند.»
علاقه محمد زهرایی فقط منحصر به کتاب و ویژگیهای خاص آن نبود. نقاشی و موسیقی ایرانی نیز او را مسحور خود ساخته بود: «کتابی که هماکنون در دست دارم (فرهنگ گوشههای آواز ایرانی) که پر است از نت و ریزهکاریهای خاص هر اثر موسیقایی. غالبا درمیمانم که چه بکنم.»
زهرایی کتاب را "امری قدسی" میخواند که پس از ۵۰ سال تلاش در حفظ و بالندگی وجود آن، هر روز به او انگیزهی تازهای میبخشید: «من هر کتابی را که دست میگیرم، انگیزهی تازهای برایم ایجاد میکند که با آن چه بکنم و چهطور آن را متفاوت از کارهای قبلی ارایه دهم. این انگیزه مرا به شور میآورد. همین شور و شوق باعث شده که من پس از چند دهه هنوز هم حوصلهی خواندن و آرایش فرمهای کتاب را داشته باشم. هیچوقت از خواندن نمونههای حروفچینی خسته نشدهام. هر شب به امید اینکه فردا سر کار بروم و پشت میزم به کتابهایی که در دست دارم بپردازم، میخوابم.»
مدیر انتشارات ققنوس از تجربهی "نمونهخوانی برعکس" با محمد زهرایی میگوید: «به این ترتیب که ایشان متن کتاب را از سمت چپ (در هر خط) میخواندند تا اگر اشکالی وجود دارد، آن را تصحیح کنند. این نوع از نمونهخوانی البته بسیار زمانبر و پر هزینه است ولی با دقتنظر و حساسیتی که از ایشان سراغ داشتیم، این کار را پیش از انتشار کتاب انجام میداد.»
زهرایی در گفتوگو با دوستان خود، با احساسی که در کمتر کسی میتوان یافت، از "قداست" کتاب و عشقی که به آن میورزید سخن میگفت. وی همین حس خود را در گفتوگو با "صنعت چاپ" بازگو کرده است: «این احساس، از وقتی که با کتاب آشنا شدهام، با من بوده. کتاب امری قدسیست و همیشه باید آن را عزیز و محترم بشمارم. وقتی کتاب را اینطور ببینی در واقع کتاب را عزیز شمردهای و عزتش بخشیدهای؛ کتاب هم تو را عزیز میدارد، تو را برمیکشد و نمیافتد گوشه انبار خاک بخورد.»