1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مدرسه آلمانی‌ها در تهران، پنجره‌ای به دنیایی متفاوت

۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

تنها یک دیوار دو دنیای متفاوت را از هم‌جدا می‌کند؛ در یک طرف مدارای دینی تدریس می‌شود، در طرف دیگر کناررفتن روسری جریمه دارد. زیبا شکیب،‌نویسنده ایرانی−آلمانی، مدتی را پشت این دیوار در مدرسه ‌آلمانی‌ها در تهران گذرانده.

به گفته‌ی زیبا شکیب رفتن به مدرسه آلمانی‌ها در تهران تأثیر زیادی بر زندگی وی داشته است
به گفته‌ی زیبا شکیب رفتن به مدرسه آلمانی‌ها در تهران تأثیر زیادی بر زندگی وی داشته استعکس: DBST

تحصیل در مدرسه سفارت آلمان در تهران برای بسیاری از دانش‌آموزان ایرانی به دلیل هزینه‌ی سالانه‌ی آن بیشتر شبیه به رؤیایی دست‌نیافتنی است. طبق اطلاعاتی که در وبسایت این مدرسه آمده است،‌ برای سال تحصیلی ۲۰۱۰/۲۰۱۱ هزینه‌ای بالغ بر ۷ ‌هزار یورو برای هر دانش‌آموز در مقطع دبستان و راهنمایی در نظر گرفته شده است؛ مبلغی که هر کسی در ایران از عهده پرداخت آن برنمی‌آید.

بچه‌های ایرانی که به این مدرسه می‌روند، عموما پیوندی با کشور و فرهنگ آلمان دارند؛ یا یکی از والدین‌شان آلمانی است یا پدر و مادرشان، یا یکی از آنان زمانی در یکی از دانشگاه‌های این کشور تحصیل کرده‌اند.

زیبا شکیب، خبرنگار و نویسنده رمان، که فرزند پدری ایرانی و مادری آلمانی است، در تهران دهه‌ی ۱۹۷۰ میلادی، پیش از انقلاب دانش‌آموز چنین مدرسه‌ای بود. در آن زمان مدرسه‌‌‌ای که آلمانی‌ها در تهران اداره می‌کردند، نه با اسم "مدرسه سفارت آلمان" که به نام "مدرسه‌ی آلمان در تهران" خوانده می‌شد و زیبا شکیب هر روز صبح در کلاس درس این مدرسه می‌نشست.

زیبا شکیب در حال خواندن بخشی از رمانش با نام "اسکندر"عکس: Janine Albrecht

مادر او اهل برلین بود و پدرش یک ایرانی تحصیلکرده در آلمان. خانواده‌‌ی شکیب بچه‌هایشان را به مدرسه آلمانی‌ها در تهران می‌فرستادند که در آن زمان هم هزینه‌ی آن راهی را برای ورود بچه‌های طبقه متوسط جامعه‌ی ایران باز نمی‌گذاشت.

وقتی زیبا شکیب دوران مدرسه‌ خود را در تهران آن زمان به یاد می‌آورد‌، از اتوبوس‌های زرد رنگی می‌گوید که بچه‌ها با آن راهی مدرسه می‌شدند و روی آن نوشته ‌شده بود "مدرسه آلمانی‌ها در تهران": «در تمام تهران این اتوبوس‌ها را می‌شناختند و می‌گفتند توی این‌ها بچه ‌پولدارها نشسته‌اند. وقتی ما توی این اتوبوس‌ها بودیم، یک جورهایی احساس تافته‌ی جدا بافته را داشتیم.»

دو انسان متفاوت

بچه‌های ایرانی برای ورود به مدرسه آلمانی‌ها در تهران بایستی در یک امتحان ورودی شرکت می‌کردند که به گفته‌ی زیبا شکیب چندان هم راحت نبود. بسیاری از خانواده‌ها بچه‌هایشان را به بهانه‌ی امکانات تحصیلی بهتر روانه‌ی این مدرسه می‌کردند تا شاید به این ترتیب آینده‌ی بهتری را پیش روی آنها بگذارند و موفقیت‌ شغلی‌شان را تضمین کنند. برای زیبا شکیب اما این مدرسه دریچه‌ای به دنیایی بود که در آن دوره در تهران کم‌تر می‌شد نشانه‌های آن را یافت.

در مدرسه‌ی آلمانی‌ها در تهران جدایی دختر و پسر آنگونه که در دیگر مدارس ایران معمول است، وجود نداردعکس: DBST

با آنکه پدر و مادر زیبا شکیب سال‌های زیادی را در آلمان گذرانده بودند، اما به گفته این نویسنده، در خانه آنان قوانین سنتی ایرانی حکمفرما بود: «وقتی هوا تاریک بود، من اجازه نداشتم بیرون بروم، نمی‌توانستم دوستان پسرم را به خانه دعوت کنم و تنها اجازه داشتم دوستان دخترم را به خانه بیاورم. نمی‌توانستم مثل دوستان دختر آلمانی که در مدرسه داشتم، لباس بپوشم. البته من کلک می‌زدم، در خانه یک لباس تنم می‌کردم و در مدرسه لباسی دیگر می‌پوشیدم.»

در مدرسه‌ی آلمانی‌ها در تهران جدایی دختر و پسر آنگونه که در دیگر مدارس ایران معمول است، وجود ندارد. بچه‌ها بدون در نظر گرفتن جنسیت‌شان در کنار هم پشت نیمکت‌ها می‌نشینند و در زنگ ورزش دختربچه‌ها و پسربچه‌ها در یک استخر شنا کردن را می‌آموزند؛ ویژگی‌هایی که برای مدارس ایرانی غیرقابل تصورند.

آن‌طور که زیبا شکیب می‌گوید، رفتن به مدرسه آلمانی‌ها در تهران تأثیر زیادی بر او داشته است: «دیدن اینکه بچه‌ها می‌توانند با والدین‌شان مخالفت کنند، اجازه دارند در صحبت با پدر و مادرشان راحت از لفظ "تو" استفاده کنند، اینکه می‌توانند به عنوان یک انسان جوان زندگی خودشان را داشته باشند و به جای آنکه تمام وقت‌شان را در کنار پدر و مادرشان بگذرانند، می‌توانند با دوستانشان وقت بگذرانند، همه این‌ها من را خیلی تحت تأثیر قرار دادند. می‌توانم بگویم واقعا رفتن به این مدرسه از من آدم دیگری ساخت.»

تناقض‌ها به فاصله یک دیوار

در مجموع ۱۴۰ مدرسه‌ی آلمانی در جهان وجود دارد که در آنها ۸۱ هزار دانش‌آموز مطابق سیستم تحصیلی آلمان درس می‌خوانند. شاید بتوان گفت که در هیچ‌کدام از این جوامع تناقض‌ها میان آنچه داخل مدرسه می‌گذرد در مقایسه با آن چه در پشت دیوارهای آن در جریان است، به اندازه تهران نیست.

یوآخیم اشنایدر پنج سال را به عنوان معاون مدرسه سفارت آلمان در تهران گذرانده و زبان آلمانی و علم اخلاق به دانش‌آموزان یاد داده است. کلاس‌های درس او با بررسی ادبیات عصر روشنگری در آلمان و اندیشه‌های گوتهولد افرایم لسینگ، متفکر بنام آلمانی، در مورد مدارای دینی می‌گذشتند، در حالی که به گفته‌ی این آموزگار، چند قدم آن طرف‌تر مدرسه بچه‌ها به خاطر کنار رفتن گوشه‌ای از روسری و بیرون آمدن مقداری از موهایشان جوابگو بودند و حتی به پرداخت جریمه تهدید می‌شدند: «دانش‌‌آموزان ما خیلی از جو ترور و ترسی که در جامعه حکمفرما بود، تأثیر می‌گیرند و بایستی درون خودشان این تناقض‌ها را به اعتدال برسانند. آنها حتی در برخی موارد با حملات خشونت‌آمیز سرخود تا تهدید به زندان رفتن مواجه می‌شوند.»

دوره تدریس یوآخیم اشنایدر در تهران به پایان رسیده و از این پس معلم دیگری جای او را در مدرسه ‌آلمانی‌ها در تهران خواهد گرفت؛ معلمی که برنامه ‌درسی‌اش مطابق با سیستم مدارس آلمان است؛ سیستمی که تنها تا آستانه در مدرسه همراه دانش‌آموزان است و از آن به بعد بچه‌ها وارد دنیایی دیگر می‌شوند.

SN/KG

پرش از قسمت گزارش روز

گزارش روز

پرش از قسمت تازه‌ترین گزارش‌های دویچه وله