مراسم داغ افتتاحیهی برلیناله
۱۳۸۸ بهمن ۲۳, جمعهمراسم افتتاحیه جشنواره در کاخ برلیناله با شرکت صدها مهمان داخلی و خارجی از عرصه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در روز پنجشنبه ۱۱ فوریه برگزار شد. "آنکه انگلکه" بازیگر زن نقشهای کمدی، مجری برنامه بود و "ماکس رابه" خواننده سرشناس آلمان به همراه گروه موسیقی خود خاطرهی خوش سالهای دهههای بیست و سی در آلمان را در مراسم افتتاحیه احیا کرد.
جشنوارهای برای امید
شصتمین سالگرد برلیناله به هرحال فرصتی برای بازنگری به گذشته جشنواره بود. در اظهارات هر سه سخنران یعنی برند نویمان، وزیر فرهنگ آلمان، کلاوس ووورایت، شهردار برلین و دیتر کاسلیک، رئیس جشنواره، نقش سیاسی برلیناله در کشور آلمان یادآوری شد. این "نقش سیاسی" به معنای سیاسی دیدن هنر به طور کلی و یا سینما به طور اخص نیست، بلکه متوجه سیاستی فرهنگی است، که با برپایی چنین جشنوارهای در شرایط سخت پس از جنگ به «زندگی آری میگوید.» به گفته شهردار پایتخت، برپایی برلیناله در دهههای پیشین تنها یک رویداد سینمایی نبود، بلکه «پرتویی از امید» برای ایجاد جامعهای آزاد و دمکراتیک به شمار میآمد.
بیشک مشکلات دههای گذشته و عوارض ناشی از جنگ دیگر موضوع برلیناله در سالهای اخیر نیست، اما خصلت آزاد و دمکراتیک آن، به عنوان فضایی مناسب برای ابراز عقاید مختلف وبرخورد اندیشه و سلیقهها گوناگون همچنان محور اصلی جشنواره برلین به شمار میآید. برلیناله میکوشد هرچه بیشتر و بهتر امکاناتی را برای سینماگران گمنام جهان فراهم کند، تا نگرش هنری و فرهنگی خود را آزادانه و بدون هرگونه محدودیتی به تماشاگران عرضه کنند.
در مراسم افتتاحیه، داوران بخش اصلی مسابقات، به ریاست ورنر هرتسوگ، به طور جداگانه معرفی شدند و سپس با نمایش فیلم "جدا باهم" با حضور کارگردان و برخی از بازیگران آن، برلیناله رسماَ کار خود را آغاز کرد.
نگاهی به فیلم "جدا با هم"
"جدا باهم" ساختهی "وانگ کوان آن" یکی از کارگردانان شناخته شده "سینمای مولف" چین است. در برلیناله سال ۲۰۰۷ نیز این کارگردان با فیلم "عروسی تویا" خرس طلایی جشنواره را از آن خود ساخته بود.
بیش از نیم قرن پس از شکلگیری جمهوری خلق چین و جدایی تایوان از سرزمین اصلی، "لیو یانشنگ" سرباز قدیمی ارتش کومینتانگ دوباره به دیدار خانواده خود به شانگهای باز میگردد. "لیو" تنها در پی بازسازی خاطرات جوانی خود به شانگهای سفر نکرده است، زیرا که تحولات اقتصادی و اجتماعی دههای گذشته در چین، و به خصوص در کلانشهر شانگهای، ارتباط عاطفی او را با "مکان جغرافیایی" به حداقل رسانده است. لیو در پی یافتن عشق دوران جوانی خود، زنی به نام "یوئه"، است. یوئه از لیو صاحب پسری نیز هست، که برای نخستین بار پدر خود را ملاقات میکند. اما پس از فرار لیو به تایوان، یوئه با کودکش، تن به ازدواج با سربازی از حزب کمونیست میدهد و خانوادهای تشکیل میدهد.
دو پیرمرد و یک پیرزن مثلثی عشقی را میسازنند، که با یکدیگر برخوری به غایت محترمانه دارند. بیشتر گفتوگوها ضمن خوردن و نوشیدن رخ میدهد. غذا و شراب به طور کلی نشانههایی در فیلم هستند، که همراه آن شخصیتها نیز ترسیم میشوند. لیو درصد است، که یوئه، عشق جوانی خود را به تایوان برد، پس از بروز مخالفتهایی از سوی فرزندان، با کمال تعجب همسر کنونی یوئه میپذیرد که از وی جدا شود و امکان خوشبختی یوئه را فراهم کند.
گفتوگوهای دو نفره، سه نفره و گروهی یادآور صحنههای تئاتر است. پلانهایی در فیلم تضادهای موجود در شانگهای را به بهترین شکلی نمایش میدهند. حرکت آرام و تند دوربین خبر از دو سرعت متفاوت در شهر دارد. رشد سریع آسمانخراشها و نابودی بخش سنتی شهر بیانگر شکلگیری روابط اجتماعی جدید است.
از سوی دیگر هوای آلوده شانگهای افق دیدها را در معنایی واقعی و مجازی بسیار محدود میکند. این فیلم با توجه به حساسیت ویژه حاکمان چین بر موضوعی بسیار پیچیده و مهم در رابطه میان تایوان و چین کمونیست انگشت میگذارد. دو سرباز قدیمی همدیگر را در فیلم "برادر" خطاب میکنند و هر دو به یک اندازه "یوئه" را دوست دارند. تو گویی که "یوئه" نمادی برای سرزمینی واحد است، که دشمنیهای گذشته تنها در میگساری و ترانهخوانی ارزش یادآوری مییابند.
باید با شکم سیر به تماشای این فیلم نشست. خرید مواد غذایی، پخت و پز خورکهای رنگین و سرانجام خوردن و آشامیدن، از آغاز تا پایان فیلم، همیشه بخشی از صحنهآرایی و یا حتا محور اصلی دیالوگها به شمار میآیند، تا جایی که در جایی گفته میشود: «کمتر حرف بزن، بیشتر بخور!»
شهرام اسلامی
تحریریه: یلدا کیانی