مركز حمايت از كودكان برلين
۱۳۸۲ دی ۴, پنجشنبهدر موارد حاد كودكان تا سن ۱۴ سال مى توانند در گروه كودكانى به نام برلين–اشتگليتز Berlin-Steglitz پذيرفته شوند و براى مدتى در خانه اى اقامت كنند. به طور متوسط هر روزحدود ۷ كودك به اين مركز مراجعه مى كنند، اينها كودكانى هستند كه در پايتخت آلمان زندگى مى كنند، مشكلهاى بسيارى دارند و براى همين محتاج كمك اند.
در راهروى مركز تابلوهاى رنگارنگ به چشم مىخورد، بالاى تابلوها چند بادكنك آويزاناست. پسربچهاى با نخ بادكنكى بازى مىكند. پسرك با نگرانى به اطراف خود مى نگرد. شايد هم در انتظار است، مثل بسيارى از كودكان و پدر و مادرهايى كه به اينجا مراجعه مى كنند چون راههاى ديگر را به روى خود بسته مى بينند.
روى بادكنكها نوشته شده ”مركز حمايت از كودكان“. زير نوشته شماره تلفنى ديده مى شود. چه خوب است كه تلفن زدن به اين مركز مجانى است، چون دائما به آن زنگ مى زنند. سالى حدود ۲۵۰۰ تلفن به اين مركز مى شود. كسانى كه به تلفنها پاسخ مى گويند آموزش روانشناسى ديدهاند، بسيارى از آنان اين كار را به طور افتخارى انجام مى دهند. برخى از تلفنها تنها آزمايشى هستند. چون كودكان پيش از آنكه واقعا به مركز مراجعه كنند، مىخواهند ببينند با چه كسانى سر و كار دارند. از خود مى پرسند: ”آيا رفتار كسانى كه در مركزند دوستانه است؟ مى فهمند اصلا من چه مى خواهم؟ يا آنجا هم مثل پدر و مادرم مرا فقط نصيحت مى كنند؟“
مى توان گفت كودكان و نوجوانانى كه به مركز حمايت از كودكان مراجعه مى كنند، بيچاره اند: كودكان و نوجوانانى كه از مادرشان كتك مى خورند يا پدرخوانده شان از آنان سو استفاده جنسى مى كند. اما گاه پدر و مادرها هم از اين مركز كمك مى خواهند: كسانى كه با فرزندانشان مشكل دارند و نمى توانند مشكل خود را حل كنند.
يكى از دفترهاى مشاوره مركز حمايت از كودكان در محله نوى كلن Neukölln برلين است. دفتر مشاورهاى ديگر در هوئن شونهاوزن Hohenschönhausen است. و در برلين اشتگليتز Berlin-Steglitz هم خانه ا است براى كودكانى كه در خانه پدر و مادريشان مشكلهاى فراوان دارند و براى همين نمى توانند در آن زندگى كنند.
برخى از كودكانى كه در مركزند را پدر و مادرشان آورده اند، برخى ديگر از خانه فرار كردهاند. بعضى از اين كودكان تا سرحد مرگ كتك خورده اند. بعضى ديگر به سختى گرسنگى كشيدهاند. بر روى بدنهاى بسيارى از اين كودكان لكههاى آبى رنگ ديده مىشود. برخى از آنها با وجود مخالفت پدر و مادرشان در اينجايند. روانشناسان و مددكاران اجتماعى بيست و چهار ساعت شبانه روز از اين كودكان محافظت مىكنند، به ويژه شبها كودكان مى ترسند. براى همين هميشه طرف صحبتى هست كه به وى مراجعه كنند.
بسيارى از كودكان مدت زمان زيادى را لازم دارند تا به مسئولان مركز اعتماد كنند. آن گونه كه گئورگ كوهاپت Georg Kohaupt، مشاور امور خانواده در مركز حمايت ازكودكان مىگويد از آن دشوارتر اين است كه برخى از كودكان نخست بايد اعتماد به نفس خود را به دست آورند. گئورگ كوهاپت مى گويد:
”به نظر من كودكان تنها وقتى مى توانند آنچه بر ايشان رفته و رنجى را كه كشيدهاند، واقعا درك كنند و بفهمند كه اعتماد به نفس خودشان را به دست آوردند. كارى كه ما مى توانيم بكنيم اين است كه آنها را به راهى درست هدايت كنيم و به آنها كمك كنيم كه بخواهند اين راه را بروند.“
به گفته كوهاپت مهم آن است كه بتوان در كنار حمايت از كودكان رابطه با پدر و مادر را نيز حفظ كرد.
”بخش بسيار مهمى از كار ما گفتگو با پدر و مادرهاست. ما به پدر و مادرها احتياج داريم تا با همفكرى آنها و كودكان ببينيم چه كار بايد بكنيم؟ چه چيزى بايد در خانه تغيير كند تا كودكان بتوانند دوباره به خانه شان برگردند؟ و طبيعتا در آخر كار گفتگويى نهايى انجام مىگيرد.“
وقتى كودكان نزد پدر و مادرشان بازمى گردند، مى خواهند زندگى جديدى را شروع كنند. برخى از آنان پس از بازگشت به خانه شان نيز ارتباط خود را با مددكاران حفظ مى كنند. مددكاران آرزو دارند دست كم براى مدتى كوتاه هم كه شده مامنى را به كودكان تقديم كرده باشند.