مرگ ببر وارداتی: آمدند ابرو را درست کنند، چشم هم کور شد
۱۳۸۹ دی ۱۴, سهشنبههشت ماه پیش بود که سازمان محیط زیست ایران، دوقلاده ببر- یکی نر و دیگری ماده- را از سیبری وارد کشور کرد. سازمان محیط زیست علت این واردات را احیای نسل ببر مازندرانی ایران که حیاتش رو به انقراض است اعلام کرد. همانوقت بسیاری از کارشناسان و فعالان محیطزیست ایران شگفتزده پرسیدند که ببر«سیبری» چگونه میخواهد نسل رو به انقراض ببر« مازندرانی» را احیا کند؟ مسولان محیط زیست ایران جواب قانعکننده و درستی به این سوال نداشتند و ببرهای سیبری علیرغم انتقادهای فعالان و کارشناسان مبنی براینکه این نوع ببر برای زندگی در قفس مناسب نیست، وارد ایران شده و در «باغوحش ارم» اسکان داده شدند.
مسئولان محیط زیست کشور سروصدای تبلیغاتی بسیاری درباره این واردات برپا کردند و سعی کردند این اقدام سازمان محیط زیست به عنوان یکی از تلاشهای مثبت برای حفظ محیط زیست ثبت شود. هوشنگ ضیائی، مشاور محیط طبیعی سازمان محیط زیست کشور در کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرده بود که این ببرها تا دوسال آینده تولیدمثل خواهند کرد. با اینحال ببر نر، روز پنجشنبه، نهم دی ماه، در سکونتگاه این جفت در «باغوحش ارم» شهر تهران جان داد.
مرگ یکی از این دو ببر که با سروصدای تبلیغاتی بسیار و صرف هزینه گزاف وارد کشور شده بودند، سروصدای بسیاری چه در میان رسانههای رسمی و چه درمیان فعالان محیطزیستی و کارشناسان برپا کرد. وبلاگهای فارسی نیز به خبر مرگ یکی از این ببرها واکنشهای بسیاری نشان دادند.
عدم رعایت اقدامات دامپزشکی لازم
بعد از مرگ ببر نر وارداتی از سیبری، امیر الهامی، مدیر باغوحش ارم در گفتوگو با رسانهها گفت که در هنگام تحویل این دو ببر به باغوحش، سازمان محیط زیست هیچ شناسنامه سلامتی را تحویل مقامات باغوحش نداده و تنها به تحویل برگه واکسیناسیون ببرها کفایت کردهاند. او تاکید کرد که «تمام اقدامات مربوط به سلامت و دامپزشکی این دوببر برعهده سازمان محیط زیست بوده و ما هیچ مسئولیتی نداشتیم.»
نویسنده وبلاگ «سرباز زمین» که از وبلاگهای تخصصی محیط زیست است در وبلاگ خود مینویسند:«خوب به یاد دارم روزی را که رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست در چشمهای من نگاه کرد و گفت روسها هر دو ببر را از طبیعت زندهگیری کردهاند و هیچکدام باغوحشی نیستند. او حتی گفت که ببر ماده چهارماهه آبستن است و کمتر از یک ماه دیگر تولهببر خواهیم داشت؛ و البته این هم بماند که طول مدت آبستنی ببرها فقط ۱۰۰ روز است!»
معاون سازمان حفاظت از محیط زیست گفته است که ببرها به نوعی بیماری به نام «مشمشه» مبتلا شدهاند که بیماری شایعی میان گربهسانان و سگسانان است. نویسنده وبلاگ «سرباز زمین» در ادامه مطلب خود دربارهی عدم رعایت مراقبتهای دامپزشکی لازم دربارهی ببرها مینویسد:«آنهایی که از نزدیک ببرها را دیدهاند میگفتند که دامپزشکان سازمان محیط زیست هیچیک جرات نمیکردند تا برای درمان ببر اقدام کنند و حتا از وسایل دامپزشکی و داروهایی که با هزینه بسیار زیاد برای این ببرها خریداری شده بود، استفاده نمیکردند و به همان روشهای سنتی و نادرست خودشان عمل میکردند. نر بیچاره را در زمانی که ماده تمایلی به جفتگیری ندارد در قفس ببر ماده انداختهاند و ببر ماده آن را زخمی کردهاست. یکبار که حال خوشی نداشته به ببر نر کورتون تزریق کردهاند و سیستم دفاعی بدن حیوان به کلی بهم ریخته و حالا هم که نتوانسته در برابر بیماری تاب بیاورد و مردهاست.»
پایان نمایش احیای ببر مازندران
اما چرا این دوببر که قرار بود برای اجرای «طرح احیای ببر منقرضشده مازندران» در پناهگاه حیات وحش میانکاله باشند، همهی این هشت ماه در قفسهای باغوحش تهران باقی ماندند؟ سازمان محیط زیست قرار بود از باغ وحش پارک ارم تنها به عنوان یک زیستگاه موقتی برای دوببر وارداتی برای حداکثر دوماه استفاده کند، با اینحال همهی هشتماه گذشته این دوببر در باغوحش ارم در شرایطی که با زیست آنها سازگار نبود به سربردند. ناصر کرمی، در وبلاگ شخصی خود مینویسد:« هشت ماه قبل در همین وبلاگ نوشتم که قرار است این دوبچه ببر بچهزایی کنند. بعد بچههای آنها در میانکاله با هم جفتگیری کنند و همینطور برو تا آخر، تا همینطور از پشت هر بوتهای در گلستان و مازندران و گیلان ببری نعره بکشد. تجربه میگوید گربهسانان بزرگ جثه اگر از شرایط خوششان نیاید، جفتگیری نمیکنند. ماجرای انقراض ببر مازندران لزوما این نیست که تا قلادهی آخر توسط شکارچیان به خاک افتاده باشد. محمتلتر آن است که نسل آخر آنها بهخاطر تخریب زیستگاه از بین رفتن حریم و ...جفتگیری نکرده و خودخواسته جنگلهای هیرکانی را به حال خود واگذاشته باشند.»
ناصر کرمی حالا هشتماه بعد در وبلاگ خود مینویسد:«ببر نگونبخت در ظهر یک روز سرد زیر آسمان خاکستری تهران جان داد. هرگز قدم به ماینکاله نگذاشت و نه فقط نتوانست ابزاری برای احیای ببر مازندران باشد، بلکه همچنان که همه حدس میزدند حتا یکبار هم با ببر ماده جفتگیری نکرد. نمایش تمام شد. همانطور که همه انتظار داشتند.»
مژگان جمشیدی نیز که از خبرنگارن حوزهی محیط زیست است، در وبلاگ خود با نام «دیدهبان محیط زیست ایران» درباره مرگ ببر نر و بیتوجهی مسئولان به انتقادها درباره واردات این ببرها مینویسد:«آقای محمدزاده! رئیس محترم سازمان محیط زیست!اون روزی که توی وبلاگم نوشتم و پیشنهاد دادم که به جای ببر درخواست چیز دیگری از روسها میکردید، مثلن هواپیمای آبپاش برای اطفای حریق در پارک ملی گلستانتان که هرساله میسوزد، برای همین بود. لااقل الان به جای یک ببر مرده که روی دستتان باد کرده، یک هواپیمای آبپاش داشتید که حداقل فایدهاش این بود که پارک ملی گلستان به جای اینکه یک ماه در آتش بسوزد، یک هفته میسوخت! شما که چندبار وعده دادید ببرها فقط یک ماه مهمان باغوحش هستند و بعد به میانکاله میروند، پس چه شد؟»
ببر مازندرانی احیا نشد، ببر سیبری هم از دست رفت
در گوشهوکنار وبلاگستان فارسی، مطالب طنز سیاسی نیز بعد از خبر جان دادن ببر نر وارداتی از سیبری منتشر شد. برای مثال نویسنده وبلاگ «همینها» در نوشتهی کوتاهی با تیتر «پیام ببر سیبری!» نوشت:«وقتی ببر سیبری، با اون عظمت و هیبت، بیشتر از هشت ماه تو این مملکت دووم نمیاره و بعد از دودره کردن یارانه و لابد در اثر بیماری مننژیت و آلودگی هوا سکته میزنه، پس ماها خیلی کارمون درسته، امیدوار باشیم به زندگی!»
از طرف دیگر، وبلاگ «حرفهای دهنی از انباشتههای ذهنی» در نوشته طنزی واکنش مسئولان و مقامات ایران به خبر مرگ ببر را پیشبینی کرده است و برای مثال نوشته است «احمدینژاد: دولت را تخریب میکنند، ما در ایران ببر نداریم!»
حسن ختام این بلاگ واچینگ هم نوشتهی یک خطی یکی از نویسندگان وبلاگ گروهی «مملکته داریم؟» باشد که نوشت:«اومدن ببر مازندران را حفظ کنن، زدن ببر سیبری رو هم منقرض کردن!مملکته داریم؟»
فرناز سیفی
تحریریه: یلدا کیانی