مرگ در گردنه یخزده، جان در برابر نان
۱۳۹۸ آذر ۳۰, شنبهجان باختن دو کولبر ۱۴ و ۱۷ ساله از یک خانواده محروم مریوانی در کوهستانهای اورامانات وجدان عمومی را خراشید. دو برادری که در ارتفاعات "تهته" گرفتار بهمن شدند، از سه سال قبل نانآور پدر و مادر پیر و فقیرشان بودند.
جسد آزاد خسروی، برادر بزرگتر را روز ۲۶ آذر یافتند. سه روز بعد، با کمک صدها نفر از مردم محلی، جنازه فرهاد خسروی در نزدیکی جاده اصلی پیدا شد. مردم با تکههای نان به بدرقه پیکر فرهاد رفتند و در خاک سپاری او شعارهای ضد حکومتی از جمله "مرگ بر دیکتاتور" سر دادند.
تصویر کولبر جوانمرگ شده، با دهان نیمه باز و مشت گره کرده، با عنوان جان برای نان دست به دست میشود.
هر دو برادر مردهاند و کسی نمیداند چه بر آنها گذشته اما رویت شاهدان در بسیاری خطوط شبیه هم است. از جمله روایت حسین کوششی، همسایه آنها که به "اعتماد آنلاین" گفته است: «...آن روز پنج نفر راهی گردنه تهته شدند. وقتی بار را به آنها تحویل دادند، سه نفر از ادامه کار منصرف شدند اما این دو برادر که شرایط زندگی شان سخت و نیاز مالی شان شدید بود تصمیم گرفتند بار را تحویل بگیرند. در میانه راه شدت کولاک و برف و سرما آنقدر شدید شد که نتوانستند ادامه دهند. برادر بزرگتر متوقف شد و برادر کوچکتر ساعتها کنارش ماند. چند ساعت بعد سه کولبر دیگر در مسیر آنها را دیدند اما آنقدر وضعیت جوی وخیم بود که هیچ کس توان نجات دیگری را نداشت... همانجا از آزاد خواستند با آنها برود. او ابتدا پذیرفت اما بعد از چند قدم دلش نیامد و دوباره برگشت...»
این کشاورز مریوانی ادامه داده که وقتی سه کولبر دیگر به پایین گردنه رسیدند و توانستند آنتن پیدا کنند با مردم روستا تماس گرفتند اما دیگر کار از کار گذشته بود: «چند ساعت طول کشید تا مردم و کوهنوردان روستا به گردنه برسند. ۲۷ آذر یعنی یک روز بعد جسد آزاد را پیدا کردند. برادر کوچک وقتی دیگر از زنده ماندن برادر بزرگتر ناامید شد، کت و چپیه خودش را روی بدن برادر گذاشت و به سمت کلبه بین مسیر رفت. با دست شیشهاش را شکاند و توانست وارد شود اما در نهایت از شدت سرما، خستگی و گرسنگی جان داد. کوهنوردان ابتدا او را پیدا کردند. جسد فرهاد هم سه روز بعد در گشتزنیها پیدا شد.»
بسیاری از کاربران توییتر در واکنش به مرگ این دو برادر، شعر شیرکو بیکهس شاعر کرد را همرسانی کردهاند: «مگر من از وطنم چه میخواستم، به غیر از نانی، و گوشهای امن...»
مرد همسایه میگوید یک برادرشان چوپانی میکرد و این دو تنها امید خانه بودند: «شاید برخی بپرسند که چرا سراغ این کار رفتند، بالاخره از گرسنگی نمیمردند، اما من میگویم چرا از گرسنگی میمردند؛ آن قدر که وضع مردم اینجا بد است. بعد از ۱۲ سال که روستای ما گازکشی شده، تازه امروز با چند ساکن دیگر روستا جمع شدیم و برای این خانواده بخاری خریدیم. یعنی این همه سال حتی نمیتوانستند یک بخاری برای خانه خودشان بخرند.»
از ابتدای سال ۹۸ تا کنون، مرگ ۱۱ کولبر در رسانههای رسمی بازتاب داشته و این شامل همه مرگها نیست. ماموران مرزی به کولبرها شلیک میکنند و آنها را قاچاقچی مینامند. جلال محمودزاده، نماینده مهاباد، سال ۹۷ در تذکری کتبی به وزیر کشور گفته بود: «راه برخورد با قاچاق، کشتن و زخمی کردن کولبران نیست که برای یک لقمه نان و معیشت خانواده در تلاشند.»
طرحهای دولت نظیر ساماندهی تعاونیهای مرزنشینان، صدور کارت تردد و تعیین سقف و سهمیهی مجازِ ترخیص کالا، برای نظاممند و قانونی کردن کولبری هیچیک تا کنون نتیجه ندادهاند و همچنان بسیاری از جوانان منطقه ناچارند در قبال دستمزدی ناچیز، خارج از ضوابط تعیین شده به این کار پرمخاطره بپردازند؛ کاری که همانند به دوش کشیدن جانشان است.