مصطفی شعاعیان؛ تجسم شور و شورشگری
۱۳۸۹ خرداد ۷, جمعه«مصطفی شعاعیان و رمانتیسم انقلابی» یکی از تازهترین کتابهایی است که نشر باران در سال ۲۰۱۰ میلادی در سوئد منتشر کرده است. انوش صالحی مولف این کتاب، پیشتر «راوی بهاران» (سرگذشت کرامتالله دانشیان، نشر قطره، تهران) را نیز منتشر کرده بود و وعده داده جلد نخست کتابی در «بررسی جنبش فداییان خلق ایران» را با عنوان «آفتابکاران جنگل» به زودی منتشر کند. کتاب صالحی مفصلترین و جامعترین کتابی است که تا کنون در مورد زندگی و اثار مصطفی شعاعیان تالیف و منتشر شده است. این اثر که نوشتن آن در سال ۸۳ به پایان رسید، پس از چند سال معطلی، موفق به دریافت مجوز انتشار از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نشد.
آثار ناشناختهی شعاعیان
انوش صالحی کتاب ۴۸۰ صفحهای خود را به دو بخش اصلی تقسیم کرده است؛ کتاب اول، با عنوان «مسگرآباد» در برگیرندهی شش فصل است، که بخش نخست آن به بازخوانی و روایت کشته شدن شعاعیان در یک درگیری مسلحانه در بهمن ماه ۱۳۵۴ اختصاص دارد. نویسنده در بخشهای بعدی به مرور زندگی و شکل گیری افکار و فعالیتهای سیاسی، ادبی و نوشتن آثار تئوریک شعاعیان تا سال ۱۳۴۹ میپردازد.
کتاب دوم «موسم باران و باروت» نام دارد و دارای هشت فصل است. این بخش به سالهای پایانی عمر کوتاه شعاعیان اختصاص دارد. پایانبخش کتاب صالحی فهرستی از آثار منتشر شدهی شعاعیان، چند عکس و تعدادی سند است. شعاعیان ۳۸ سال بیشتر عمر نکرد که بخش بزرگی از آن نیز در گریز و خفا و جابهجا شدن از خانهای به خانهی دیگر گذشت. با این همه از او بیش از سی مقاله و کتاب منتشر شده. راوی سرگذشت مصطفی شعاعیان که توانسته به برخی از آثار منتشر نشدهی او دست یابد و آنها را در کتاب خود نقل کند، احتمال میدهد هنوز آثار ناشناختهای از شعاعیان وجود داشته باشد.
تحسین مصدق پیر
اواخر دههی سی و اوایل دههی چهل خورشیدی گروههای سیاسی دوران یاسآور و ناامیدکنندهی پس از کودتای سال ۳۲ را رفته رفته پشت سر میگذارند و خود را برای دخالت در حیات سیاسی و اجتماعی کشور آماده میکنند. در همین دوران است که شعاعیان نوشتن مطالب تئوریک خود را آغاز میکند. او بدون عضویت در تشکلهای موجود در نقش روشنفکری واقعبین و عملگرا ظاهر میشود که با اغلب جریانهایی که "مترقی و انقلابی" خوانده میشوند رابطه برقرار میکند و میکوشد سهمی در تدوین راهکارهای مبارزه با حکومت وقت داشته باشد.
«نسل جوان و جبههی ملی» از نوشتههای این دورهی شعاعیان است که در آن با اشاره به موقعیت تاریخی ایران، مشکلات جبهه ملی در جذب جوانان به مبارزه بررسی شده است. جبهه ملی مشغول تدارک کنگرهای بود که سال ۱۳۴۱ برگزار شد تا پس از دورهی خفقان و فشارهای پس از کودتا، در حیات سیاسی کشور نقشی فعالتر بازی کند. شعاعیان نسخهای از نوشتهی صد صفحهای خود را همراه نامهای برای محمد مصدق که در تبعید بود فرستاد که بسیار مورد توجه او قرار گرفت.
مصدق در پاسخ به نویسنده که نام مستعار «سرباز» را برای خود انتخاب کرده بود مینویسد از خواندن این اثر «بسیار محظوظ و خوشوقت شدم و شاکرم از این که وطن عزیز ما ایران رجالی دارد که میتوانند خوب قضایا را تجزیه و تحلیل کنند و افکار عمومی را روشن نمایند...» نویسندهی این رساله که مصدق او را از «رجال» میخواند آن زمان ۲۵ سال بیشتر نداشت.
منتقد «بیماری دهشتناک» روشنفکران ایرانی
شعاعیان خیلی زود به اندیشه چپ و تفکر مارکسیستی تمایل پیدا کرد اما میدانست که بهرغم مطالعهی گستردهاش کمبود منابع دست اول، از موانع اصلی درک عمیق و اصیل نحلههای گوناگون فکری است. او در نامهی سرگشادهای به انتشارات مزدک مینویسد «راستی را که مارکسیست شدن ما هم از آن حرفها بود و هست! چه پرشکوه است فروتنی همه ما که حتا بدون خواندن یکی از آثار مارکس مارکسیست میشویم...» (ص. ۴۵)
به نوشتهی صالحی بخش کوچکی از کتابهای بهجا ماندهی شعاعیان که سال ۱۳۸۰ توسط خواهرش پروین به کتابخانه ملی اهدا شد موضوعهای بسیار متنوعی را شامل میشوند و حاشیهنویسیهای فراوان بر این کتابها حکایت از آن دارند که با دقت مطالعه شدهاند. مصطفی شعاعیان با بسیاری از روشنفکران، نویسندگان و فعالان سیاسی همدورهی خود روابط نزدیک و گستردهای داشت. انوش صالحی مینویسد با این همه «آنچه در اندیشه شعاعیان شکل میگرفت و در نوشتههای او جاری میشد، هیچ شباهتی به انتقادهای محافظهکارانهی محافل روشنفکری [آن زمان] نداشت.» (ص ۹۷)
شعاعیان در مقدمهی مقالهای زیر عنوان «پردهدری» که سال ۴۵ نوشته شده مینویسد «روشنفکران مخالف و شبه مخالف در ایران نمونهای از زبونترین و ناآگاهترین و هوچیترین و سرگشتهترین و غیرمنطقیترین انواع روشنفکران مخالف و شبه مخالف جهانی است.» او در مقدمه کتاب «شورش» خود که بعدها با نام انقلاب منتشر شد، با انتقادهای شدید از روشنفکران ایرانی، آنها را از جمله به "مطلقنگری" و "نداشتن تفکر مستقل" متهم میکند و آن را «بیماری دهشتناک» روشنفکران میخواند. (ص ۲۴۷) شعاعیان در مناسبتهای مختلف کسانی را که برای اثبات نظر خود پشت اظهارات بزرگان پنهان میشوند تحقیر میکند.
دور شدن از لنینیسم
کتاب «نگاهی به روابط شوروی و نهضت انقلابی جنگل» یکی از نوشتههای شعاعیان است که تیزبینی او و تمایل شدیدش به استقلال فکری را آشکار میکند. این کتاب در زمانی نوشته شد که چپگرایان ایران، اگر از حزب توده متاثر نبودند، و حتا کسانی که به سیاستهای شوروی به ویژه در دوران استالین انتقاد داشتند، خردهگیری از لنین را گناهی نابخشودنی و عبور از خطوط قرمز تفکر مارکسیستی میدانستند. شعاعیان خود مینویسد در جریان نگارش این کتاب دیدگاههای سیاسیاش نیز دچار تحول شده و به این نتیجه رسیده که اندیشهها و تئوریهای لنین انحرافی از تفکر مارکسیستی است. ابراهیم فخرایی پژوهشگر و نویسندهی کتاب «سردار جنگل» کتاب شعاعیان را "اثری کمنظیر" خوانده است.
شعاعیان را از تئوریپردازان و متفکران جنبش چپ ایران، به ویژه معتقدان به مبارزه مسلحانه باید تلقی کرد. ظاهرا بسیاری از نزدیکانش نیز معتقد بودهاند حیف است او درگیر کار عملی مبارزه شود و هوش و دانش و قدرت تحلیلگریاش را به خطر اندازد. آنچنان که از کتاب انوش صالحی برمیآید شعاعیان پرداختن صرف به تئوری را کنار گود نشستن و بیعملی میدانسته است. او همچنین با نظرات تئوریپردازان بخشی از جنبش چپ از جمله مسعود احمدزاده و امیرپرویز پویان مخالفتهایی اساسی داشت و در نقد آرای آنها مطالبی نوشته بود.
جبههای فراگیر برای عملیاتی سراسری
مصطفی شعاعیان به همان اندازه که به کارهای تئوریک علاقه نشان میداد، لحظهای نیز از کار تشکیلاتی و تاثیرگذاری بر حرکتهای اعتراضی غافل نبود. او در تدارک سازمان دادن تشکیلاتی بود که بتواند در زمان مناسب عملیاتی نظامی را در سرتاسر ایران آغاز کند. از میان کسانی که او برای این تشکیلات انتخاب کرد مرضیه اسکویی و کرامتالله دانشیان را میتوان نام برد.
شعاعیان اواخر دههی چهل گروهی تشکیل داد که «جبهه دموکراتیک خلق» بر آن نام نهادند؛ جبههای که به نوشتهی صالحی «در دور اول فعالیت خود دو عضو مذهبی نیز داشت تا ماهیت جبههای بودن آن حفظ شود.» (ص ۲۴۲) یکی از این دو عضو بهزاد نبوی بود که پس از انقلاب سال ۵۷ از پایهگذاران و اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب بود. او که هفت سال را در زندانهای شاه گذرانده در جمهوری اسلامی نیز بارها بازداشت شده است. نبوی یک روز پس از انتخابات ریاست جمهوری، ۲۳ خرداد ۸۸ همراه با جمع بزرگی از سران اصلاحطلب دستگیر و روانهی زندان شد.
تولد «مارکسیستهای اسلامی»
اعتقاد شعاعیان به کار جبههای مدتی نیز به همکاری او با سازمان مجاهدین خلق منجر شد که با برخی از پایهگذاران و سران آن از قبل آشنایی داشت. ظاهرا طرح فرار رضا رضایی، از رهبران مجاهدین، در سال ۱۳۵۱ نیز توسط شعاعیان ریخته و اجرا شد. او در این دوران که حساسیت ساواک علیه گروههای انقلابی شدت گرفته بود با امکانات این تشکیلات مدتی مخفیانه به زندگی و فعالیت ادامه میدهد.
شعاعیان پس از دور اول فعالیت تشکیلاتی خود از سالهای ۴۹ و ۵۰ به فکر تجدید سازمان جبهه افتاد. او معتقد بود این جبهه باید چنان فراگیر باشد که تمام نیروهای مخالف رژیم شاه، به ویژه دو سازمان چریکی فداییان و مجاهدین را در برگیرد. شعاعیان با گردآوردن تعدادی از همرزمان، آشنایان قدیمی و جذب عدهای دیگر «جبههی آزادیبخش مردم ایران» را سازمان داد که اغلب اعضای آن پیش از آنکه دست به عملیاتی نظامی زده باشند دستگیر شدند.
در خرداد سال ۵۲ که بسیاری از اعضای گروه لو رفته و دستگیر یا کشته شده بودند ماموران امنیتی از انهدام کامل گروه موسوم به «جبهه آزادیبخش مردم ایران» خبر دادند و آنها را «مارکسیستهای اسلامی» نامیدند. صالحی استفاده از این اصطلاح را ترفند حکومت برای بیاعتبار و مخدوش کردن ماهیت گروههای انقلابی ارزیابی میکند. شعاعیان پس از این ماجراها با اندک افراد باقیمانده گروهش به سازمان چریکهای فدایی خلق پیوست. این رابطهای سرشار از بدگمانی و تشنج بود که جزییات آن در فصل «خیزاب خانه بر دوش» کتاب مورد بحث (ص ۳۱۱ تا ۳۴۲) تشریح شده.
کتابی فراتر از یک زندگینامه
کتاب انوش صالحی ویژگیهای فراوانی دارد که آن را در میان کتابهای مشابه در جایگاهی ممتاز قرار میدهد؛ این کتاب ستایشنامهی رزمنده و تئوریپرداز از دست رفتهای نیست که فقط نقاط قوت او را برجسته کند و بر ضعفهایش چشم بپوشد. نویسنده تلاش کرده با پیگیری برخی از داوریهای شعاعیان یا قضاوتهایی که در مورد او شده، به خواننده فرصت دهد تا حد امکان به سنجش درستی یا نادرستی آنها بنشیند.
انوش صالحی برای تدوین کتاب خود با اغلب همرزمان شعاعیان، با همکلاسیهای او در دوران مختلف، با اعضای خانوادهاش و بسیاری از افرادی که به نوعی با او آشنا بودهاند به گفتگو پرداخته، و نامههای اداری و گزارشها ساواک و انبوهی از نوشتههای مربوط به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در چند دههی گذشته را بررسی کرده است.
از سوی دیگر مجموعهی اطلاعاتی که نویسنده در مورد فعالیت گروههای مسلح مخالف حکومت شاه گرد آورده این کتاب را به بررسی تاریخی یکی از مهمترین دورههای حیات سیاسی معاصر ایران تبدیل کرده است. در این ارتباط تنوع روابط شعاعیان که با اغلب چهرههای شاخص ادبی و سیاسی، با گرایشها و اعتقادهای مختلف، آشنایی و همکاری داشت زمینهساز گستردگی دامنهی مسائل مطرح در این اثر شده است.
رد پای سانسور و طنز تلخ تاریخ
شعاعیان با روشنفکران و نویسندگان هم عصر خود، چون جلال آلاجمد، غلامحسن ساعدی، محسن یلفانی، سعید سلطانپور، نعمت میرزازاده (م. آزرم) آشنایی و رابطه داشته و در فرصتهایی به نقد آثارشان پرداخته است. انوش صالحی در پینوشت کوتاهی بر این کتاب مینویسد «محدودیتهای زمانی و مکانی مرا از روایت برخی از نوشتههای [شعاعیان] بازداشته.» او میگوید گرچه این نوشتهها چندان هم پرتعداد نیست، «ابعاد دیگری از منش فردی و حضور سیاسی [شعاعیان] را هویدا میکرد».
بخشی از این نوشتهها میتواند به داوریهای شعاعیان در مورد فعالیت گروهها و شخصیتهای مذهبی، از جمله روحالله خمینی، و به ویژه در جریان حوادث خرداد سال ۴۲ مربوط باشد؛ گرچه کتاب انوش صالحی با تن دادن به آنچه او «محدودیتهای زمانی و مکانی» خوانده نیز در جمهوری اسلامی امکان انتشار نیافت.
شعاعیان که آثار خود را به صورت مخفی یا با نام مستعار منتشر میکرد، یک سال پیش از مرگش موفق شد کتاب «انقلاب» را، که از مهمترین آثار تئوریک او محسوب میشود، به یاری انتشارات مزدک در ایتالیا منتشر کند؛ شاید این نیز از طنزهای تلخ روزگار باشد که مفصلترین کتابی که درباره او تهیه شده نیز شش سال پس از پایان تالیف آن در ایران، اکنون در سوئد منتشر شده است.
بهزاد کشمیریپور
تحریریه: بهمن مهرداد