معاون وزیر خارجه: در جریان اعتراضات ۸۸ تا ۱۰۰هزار نفر ایران را ترک کردند
DK۱۳۹۲ دی ۸, یکشنبه
حسن قشقاوی، معاون وزارت امور خارجه در امور "کنسولی، حقوقی و پارلمانی" میگوید که در جریان اعتراضات سال ۸۸ تا ۱۰۰هزار نفر کشور را ترک کردند. در این سال دهها نفر کشته، صدها نفر زخمی شدند و هزاران تن به زندان افتادند.
تبلیغات
معاون وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی در گفتوگویی با روزنامه شرق که روز یکشنبه (۸ دی/۲۹ دسامبر) انتشار یافت میگوید که در پی اعتراضات مردم به نتایج رسمی انتخابات ریاستجمهوری تا ۱۰۰هزار نفر ایران را ترک کردهاند.
حسن قشقاوی در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: «از مجموع پنج میلیونایرانی خارج از کشور، ۵۰ هزار یا ۱۰۰هزار نفر بهدلایل سیاسی رفتند اما فعالان اقتصادی یا فرهنگی نبودند، البته من آمار رسمی و قاطعی در این زمینه ندارم.»
وی میگوید، اگر در چند ماه اول اوجگیری اعتراضات "میزان مهاجرت افزایش یافته بود، تا آخر اینطور نماند، یک عده رفتند و ماندند، ۵۰ یا حداکثر ۱۰۰هزار نفر بودند، بیشتر از این هم نبودند، برخی بعد از چند ماه برگشتند".
"این تعداد از مهاجرت قابلاعتنا نیست"
معاون وزیر امور خارجه ایران میگوید «در طول ۱۰ یا ۱۵سال اخیر، روند ورود هموطنان بیشتر از خروج بوده، منتها تاکید میکنم در همه این ۱۵سال، اینطور نبوده، ممکن بود در یک مقطعی میزان مهاجرت بیشتر شود.»
به گفته قشقاوی "از مجموع پنجمیلیون ایرانی، این آمار ۵۰ یا ۱۰۰هزارنفر مگر چقدر زیاد است"؛ و میافزاید که "این تعداد نسبت به کلیت آمار ایرانیان در خارج از کشور، آمار بالایی نیست که از لحاظ آماری قابل اعتنا باشد".
در سال ۸۸ در پی اعلام نتایج انتخابات ریاستجمهوری صدها هزار نفر در سراسر ایران در اعتراض به اعلام پیروزی محمود احمدینژاد با شعار "رأی من کجاست؟" به خیابانها آمدند.
معترضان میگفتند که تقلب انتخاباتی صورت گرفته است و پیروز واقعی انتخابات میرحسین موسوی بوده است. در پی این اعتراضات دهها نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی از رهبران مخالفان دولت، کمیتهای تشکیل دادند. برخی از خانوادههای کشتهشدگان، در همان روزهای نخست با مراجعه به این کمیته در مورد وضعیت کشتهشدگان اطلاع رسانی کردند.
کمیته مذکور پس از جمعآوری این اطلاعات، نام ۷۲ نفر از کسانی که گفته شده بود در جریان اعتراضات جان باختند را در تاریخ ۱۳ شهریور ماه ۸۸ منتشر کرد.
در پی انتشار این لیست ۷۲ نفره، در بعد از ظهر روز دوشنبه شانزدهم شهریور سال ۱۳۸۸، ماموران امنیتی به دفتر کمیته پیگیری آسیبدیدگان رفته و ضمن جمعآوری تمامی اسناد، اعضای این کمیته، از جمله مرتضی الویری و علیرضا حسینی بهشتی را بازداشت کردند.
به دنبال موج دستگیریهای گسترده، هزاران نفر به طرق قانونی و غیرقانونی برای حفظ جان خود کشور را ترک کردند.
مهاجران و پناهجویان؛ دیروز و امروز
گروه پرشماری از مهاجران و پناهندگان ایرانی در آلمان زندگی میکنند که سرنوشت هر یک از آنها دستکم در فرار به کمک قاچاقچی یا شروع از نقطه صفر به یکدیگر گره خورده است. تصاویری از چند چهره با مروری بر گذشته و حال آنها.
عکس: dapd
گروه پرشماری از مهاجران و پناهندگان ایرانی در آلمان زندگی میکنند که سرنوشت هر یک از آنها دستکم در فرار به کمک قاچاقچی یا شروع از نقطه صفر به یکدیگر گره خورده است. تصاویری از چند چهره با مروری بر گذشته و حال آنها.
عکس: dapd
یار هنری پناهجویان...
عارف ابراهیمپور، آهنگساز و نوازنده ویلون و پیانو، ایران را در سال ۱۹۸۸ به دلیل آزارهای سیاسی ترک کرد. او را به خاطر داشتن استودیوی موسیقی و انتشار سرودهای اعتراضی، مدتی زندانی کردند و انگشتهایش را برای تنبیه و تادیب با چاقو زخم زدند. ابراهیمپور که در پنج سالگی نابینا شده، با تدریس موسیقی، آهنگسازی و اجرای کنسرت گذران زندگی میکند. او از همراهان فرهنگی مهاجران و پناهجویان در آلمان است.
عکس: privat
گذر از رنجها...
ناهید نصرت یکی از هزاران قربانی انقلاب فرهنگی و پیگردهای سیاسی در دهه شصت است. او ایران را پس از مدتی زندگی مخفی، در سال ۱۹۸۳و در گریزی پرمخاطره از کوهستان ترک کرد. ناهید نصرت که در آغاز برداشت مثبتی از غرب نداشت، بازتر شدن جهان درونی خود و آشنایی با مبارزات انسانی در دورانها و جوامع مختلف را از دستاوردهای مهاجرت میداند. او کارشناس اینفورماتیک و فعال حقوق زنان در شهر کلن است.
عکس: Nahid Nosrat
تماشای دنیا از پشت شیشه...
جلال سرفراز، روزنامهنگار و شاعر، در سال ۱۹۸۳ از چنگ دستگاه سرکوب گریخت، اما کتابها، آرشیو عکس ومصاحبههایش در یورش ماموران امنیتی یه یغما رفت. سرفراز پس از چند سال زندگی با هویت مستعار در شوروی و آلمان شرقی سابق، از سال ۱۹۸۹ در شهر برلین ساکن است. این روزنامهنگار قدیمی که نخواسته با رسانههای خارج از کشور کار کند، خلاء رانده شدن از متن جامعه فعال فرهنگی در ایران را با نقاشی و شعر پر میکند.
عکس: privat
میهمانی که میزبان شد...
علی محجوبی در سال ۱۹۹۰ به آلمان آمد و عزم کرد فعالیت سیاسی را در بطن جامعه جدید ادامه دهد. او دو سال در خوابگاهی ۲۲ نفره ماند و انتظار پذیرش پناهندگی را با خودآموزی زبان گذراند. محجوبی از سرایداری یک مدرسه شروع کرد و در نهایت کارمند وزارت امور خارجه شد. او اینک رئیس دفتر کلودیا روت، رئیس حزب سبزهای آلمان است و مهاجرت را وقتی قابل قبول میداند که فرد در محیط جدید، حالت صاحبخانه به خود بگیرد.
عکس: DW/M.Mesbah
همیشه از اول ....
بهرخ حسینبابایی، بازیگر تئاتر و خواننده سرودهای انقلابی فداییان خلق، در سال ۱۹۸۹ به آلمان آمد و دو ماه بعد به عنوان پناهنده پذیرفته شد. شاگرد رکنالدین خسروی و همکار ناصر رحمانینژاد در دانشکده هنرهای دراماتیک، با پسری هفتساله و دستی خالی وارد آلمان شد و برای بار چندم در زندگی همه چیز را از نو شروع کرد. او و همسرش از ۲۰ سال پیش تاکنون، جشنواره تئاتر ایرانی در کلن را برگزار میکنند.
عکس: privat
بنویس و بخوان...
پیگرد اعضای حزب توده ایران، فریدون تنکابنی، نویسنده و طنزپرداز را در سال ۱۹۸۴ وادار به ترک ایران از راه کردستان کرد. نزدیک یک سال طول کشید تا تنکابنی از ترکیه به برلین شرقی آمد. پناهندگی او اما به دلیل شهرتش بسیار سریع و پس از چند ماه پذیرفته شد. تنکابنی از سال ۱۹۸۵ ساکن شهر کلن است و به دلیل بازنماندن از نوشتن و خواندن، احساس گمگشتگی ندارد. او با سرمایه شخصی به انتشار کتابهایش سرگرم است.
عکس: DW/M.Mesbah
نگاه به جلو...
ناصر کلهری در سال هفتم پزشکی و در حال گذراندن دوره انترنی بود که ایران را ناخواسته و به دلیل خطرات امنیتی ترک کرد. او که در آلمان دوباره دپیلم گرفت و در سال اول دانشگاه نشست؛ حضور در جامعه جدید را فرصتی برای باز شدن افق دید افراد میداند. دکتر کلهر اینک یک کلینیک سرطانشناسی را اداره میکند و نسل جدید پناهجویان را به آموختن و بهرهمندی از امکانات جامعه پیشرفته و درجا نزدن فرا میخواند.
عکس: DW/M. Mesbah
کابوس جنگ و رویای تئاتر...
نیلوفر بیضایی، کارگردان و موسس گروه نمایشی دریچه، در سال ۱۹۸۵ و در ۱۸ سالگی به آلمان پناهنده شد. او یکبار در ۱۳ سالگی دستگیر شد و شب اول جنگ ایران و عراق را در کمیته عشرتآباد به صبح رساند. رفتار پاسدارها و صدای ضدهواییها در آن شب او را سالها از صدای ترقه و آتشبازی در شب سال نو ترسانده است. تئاتر کمک بزرگ او در عبور از این کابوس بوده اما هنوز فکر میکند اگر حق انتخاب داشت، از ایران خارج نمیشد.
عکس: privat
ماهی دور از آب...
عسگر آهنین، روزنامهنگار و شاعر، ایران را در سال ۱۹۸۳ و پس از موج سرکوب گروههای چپ ترک کرد. او کنده شدن از زبان مادری را برای کسی که اهل خواندن و نوشتن بوده، مانند دور افتادن ماهی از آب میداند. آهنین اما پس از فراگیری زبان آلمانی، نزدیک ۱۵ سال در مرکز پناهندگان شوالباخ در نزدیکی فرانکفورت، مترجم سایر پناهجویان شد و سه مجموعه شعر نیز منتشر کرد. او اینک همکار آزاد سایتهای خبری است.
عکس: privat
فرار در ۱۳ سالگی...
علی صمدی احدی، سازنده فیلمهای "سالامی علیکم" و "موج سبز"، در سال ۱۹۸۵ از ایران به خاطر جنگ و خطر اعزام به جبهه فرار کرد. در سیزده سالگی تقاضای پناهندگی داد و ۱۲ سال منتظر ماند تا سرانجام به دلایل انساندوستانه پذیرفته شد. این هنرمند خودساخته که نخستین فیلم خود را در ۱۷ سالگی درست کرده، آرزو دارد شرایط پناهجویان در آلمان بهبود یابد: «وضع فاجعهبار این هایمها با ثروت و امکانات این جامعه نمیخواند.»
عکس: privat
سفیران فرهنگی و ادبی...
مینو گلبهار و حمید مهدیپور موسسان نشر فروغ در شهر کلن، ایران را در ۱۹۸۷ پس از دو بار دستگیری و خطر پیگرد بیشتر ترک کردهاند. آنها خود را حلقههای رابط تولید و مصرف فرهنگ میدانند و هدف از گشایش کتابفروشی را "جبران کمبودهای نسل خود در مطالعه و پرورش ذهن" عنوان میکنند. حمید مهدیپور میگوید، بخش قابل توجهی از پژوهشگران و اهل قلم خارج از کشور را به این ترتیب بسیج و امیدوار کرده است.
عکس: DW/M.Mesbah
ارتقای هویت بومی...
فرج سرکوهی، نویسنده و روزنامهنگار، از سال ۱۹۹۸ در آلمان زندگی میکند و مسئول حقوق بشر انجمن جهانی "پن" است. او که داوطلبانه به آلمان نیامده، زیستن اهل زبان و قلم در کشوری دیگر را رانده شدن به حاشیه و نوعی مرگ میداند: «مجله آدینه هر ماه یک موج در ایران به راه میانداخت. اینجا چه موجی میتوان ایجاد کرد؟» سرکوهی اما از تبدیل خود از روشنفکری بومی به غیربومی و تنفس در محیطی چندفرهنگی راضی است.
عکس: privat
شادی بیکران آزادی...
منیره برادران پس از ۹ سال زندان در ۱۹۹۱ به آلمان آمد تا به کسی بپیوندد که دوستش میداشت. او برای ثبت تجربیات و خاطرات زندان، بازگشت دردناک و فرسایندهای به گذشته کرد اما در دو کتاب بعدی، "روانشناسی شکنجه" و "علیه فراموشی" رو به آینده داشت: «تجربه زندان به امثال من درک عمیقتری از زیباییهای طبیعت، آزادی و شادمانی بخشیده است.» او فرهنگ بررسی و بازبینی گذشته نزد آلمانیها را میستاید.
قشقاوی در مصاحبه خود میگوید که مبنای آماری وزارت خارجه "صدور شناسنامه، ثبت ازدواج، صدور گذرنامه و ویزای دانشجویی" است. او از "پروندههای دانشجویی"، بهعنوان علت مهاجرت دانشجویان از داخل به خارج، نام میبرد و میگوید "البته این موضوع خوب نیست، همانقدر که صدور گذرنامه نشانه ورود به کشور است، پروندههای دانشجویی نیز نشانه خروج از کشور است".
قشقاوی از حدود ۸۰ هزار دانشجوی ایرانی در خارج خبر میدهد و میگوید "با فضای مثبت پس از انتخابات و با رویکارآمدن دولت آقای روحانی، به وضوح شاهد افزایش حضور ایرانیان بودیم".
وی در مورد ورود ایرانیان به کشور میگوید "در ۱۵سال اخیر منحنی ورود، بالا و پایین داشته، مثلا سال ۸۸ ممکن بود این آمار پایین بیاید".
معاون وزارت خارجه در امور کنسولی حقوقی میگوید "غیر از مواردی که تحت تعقیب قضایی هستند و دارای پرونده قضایی هستند، بقیه همه آزادند که به سرزمین مادری رفتوآمد داشته باشند".
از نظر وی، ۹۵ درصد افرادی که به خارج از کشور رفتهاند، هیچ مشکل حقوقی و قضایی برای ورود به کشور ندارند.
قشقاوی ایرانیان را تشویق به بازگشت به کشور خود کرد و گفت مهاجرانی که مایل به بازگشت هستند میتوانند از ایمیل معاونت کنسولی وزارت خارجه وضعیت حقوقی خود را استعلام کنند.
قشقاوی میگوید: «ما به افراد دروغ نمیگوییم چون اگر در یک مورد هم دروغ بگوییم اعتبار وزارتخارجه زیر سوال میرود.» وی از کمیتهای برای دعوت از "هموطنان در خارج از کشور" خبر میدهد که به دستور حسن روحانی تشکیل شده است.
معاون وزیر امور خارجه افزود: «ما چیزی بهعنوان ممنوعالورود در قانون کیفری نداریم، اما اگر فرد مجرم یا متهم عمل مجرمانهای انجام داده باشد، معلوم است که وقتی نهادهای ذیربط به او دسترسی پیدا کنند، مثل داخل کشور مورد تعقیب قضایی قرار میگیرد.» قشقاوی از احتمال ممنوعالخروج شدن پس از ورود به کشور سخنی نگفت.