معجون شگفتانگیز دهه اول قرن ۲۱:<br>القاعده، ماسک دهان، کهریزک و تلفن همراه
۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبههر دورهی زمانی معمولاً با نمادها، رفتارها یا دستگاههایی تعریف و تمایز مییابد که بیانگر پیشرفتی کم و بیش غیرمتعارف در جامعه بشر هستند. دهه صفر قرن بیستویکم (۲۰۰۰-۲۰۰۹) که اینک به پایان میرسد، به لحاظ تنوع و پیچیدگی تحولات دههای تقریباً استثنایی در تاریخ بشر است. از همین رو نمادها، رفتارها و دستگاههای متمایزکنندهی این دهه هم شمار و گوناگونیبیسابقهای دارند.
نقطهی پایانی بر یک درک معین از جهانیشدن
جهان در ماههای آغازین این دهه، یعنی در مارس ۲۰۰۰ چهرههای درهمرفته و حیرتزده دستاندرکاران بازارهای بورس را به نظاره نشست، و در انتهای این دهه هم، باز چهرههای مشابهی را بر صفحه رسانهها مشاهده کرد. به عبارتی، این چهرهها یکی از شاخصهای اصلی این دهه بودند که به آغاز و پایان آن معنایی خاص بخشیدند.
البته سقوط بازار بورس در اواخر دهه جاری بسیار گستردهتر و عمیقتر بود و طبعاً قضاوت و ارزیابیهای متفاوت و بنیادیتری را هم به دنبال داشت.سقوط اخیر گرچه بیش از یک سال از اوجگرفتن آن میگذرد،اما پسلرزههای آن همچنان استوانههای اقتصاد بینالمللی را میلرزاند و پیامدها و تأثیراتی منفی بر کل فعل و انفعالات تولیدی و تجاری جهان دارد.
تآثیرات شدیدبینالمللی سقوط بازارهای مالی در پایان دهه جاری، بیش از پیش جهانیشدن اقتصاد را در معرض تماشا گذاشت. شماری از صاحبنظران این سقوط را ضربهای بر آن درک از جهانیشدن میدانند که در رشد اقتصادی و افزایش تولید ناخالص ملی قداست میدید، رشد و توسعه هماهنگ و مدیریتشده را کهنه و دستوپاگیر میدانست، برای خصوصیسازیها حد و مرزی نمیشناخت و دامنه نفوذ و اختیارات دولت را هرچه کمتر و محدودتر میخواست.
هنوز هم در اجلاسهای بینالمللی برای سروساماندادن به اقتصاد جهان چالش اصلی این است که برای ممانعت از بروز بحرانهای مشابه، مکانیزمهای نظارت و کنترل ملی و بینالمللی چگونه باشند و دامنه آنها تا کجا باید برود. اما مقاومت دولتهای ملی بر سر اینکه این سوال پاسخی بینالمللی و مقیدکننده بیابد، خود نشاندهندهی پیچیدگی روند جهانیشدن و چالش همچنان پایدار میان امر ملی و جهانی است.
جهانیشدن اقتصاد این دهه را از یک جهت عمده دیگر نیز از دهههای پیشین متمایز کرد. این تمایز ناشی از جابهجایی قدرتهای اقتصادی و وزن و اهمیتی است که کشورهایی مانند چین و هند در نظام اقتصادی جهان پیدا کردند. از رهگذر این تحولات، گروه ۷ کشور صنعتی که در چند دههی گذشته روندهای اصلی اقتصادی و سیاسی را در جهان رقم میزند تقریباً به حاشیه رانده شد و گروه ۲۰ سربرآورد که علاوه بر چین و هند کشورهای تازهنفس و پرقدرت دیگری در گستره اقتصادی دنیا را دربرگرفته است.
یورو، تجربهای بیسابقه در مناسبات اقتصادی ملتها
دههای که گذشت را به لحاظ اقتصادی، دهه یورو نیز میتوان نام نهاد. البته خود گسترش بیسابقه اتحادیه اروپا از ۱۲ کشور به ۲۷ کشور که تدبیری برای دمسازی با روندهای جهانیشدن بود نیز از اهمیت کمی برخوردار نیست.اما به جريان افتادن یک پول واحد در كشورهایی با اقتصادها، فرهنگها و زبانهای مختلف اولين تجربه عملی و پايدار بشری در اين زمينه است.
هم ۵۵ سال تشكيل اتحاديه اروپا و هم ۸ سال رواج يورو به رغم گشت و واگشتها مجموعا نه سيری رو به عقب، بلكه مسيری رو به پيش، ولو با تجربهای مبتنی بر آزمون و خطا داشته است. در مقاطع مختلف اين تجربه نيازمند اصلاح شده و آنچه كه سرانجام شكل گرفته تابعی بوده است از ضرورتهای اروپايی و بينالمللی، چانهزنی و توازن نيرو ميان كشورهای عضو و نيز زورآزمایی و اجماع ميان قشرها و بخشهای مختلف درون هر كدام از اين جوامع.
جهانیشدن و سوالهای تازهای که بیپاسخ ماندند
در عین حال، برخورد دو هواپیما با برجهای دوقلوی نیویورک در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ نیز از نظر شماری از کارشناسان نمادی بود برای جهانی شدن چیزهایی منفی، مانند تروریسم. این رویداد نشان داد که زمانی که اقتصاد و ارتباطات و فرهنگ مرزها را درنوردند تاثیراتی بر جا میگذارند که همیشه مثبت نیستند و چه بسا مقاومت و ستیز تولید کنند. به ویژه، جوامع سنتی و فرهنگهای بستهمبتنی بر سلسلهمراتب اقتدار که با انسداد اقتصادی، آموزشی و مراوده آزادنه با جهان هم روبرو هستند زمانی که در معرض تندباد تحولات ناشی از جهانیشدن ناهماهنگ و شتابان قرار بگیرند، لزوماً توان دمسازی با این تحولات را ندارند. آنها خود را در معرض تهدید احساس میکنند و بر مقاومتشان افزوده میشود. چنین مقاومتی در افراطیترین شکلش سر از تروریسم درمیآورد.
تروریسمی که در ابتدای دههی گذشته و با حمله به نیویورک، در جهان طنینانداز شد و نحوهی مقابله با آن همچنان معادلهای مانده است با مجهولهای متفاوت: آیا میتوان به تروریسم اعلان جنگ داد و حتی به جنگهای «پیش گیرانه» متوسل شد؟ آیا درافتادن با تروریسم بیشتر به یک جنگ کلاسیک شبیه است یا یک «جنگ نامتقارن»؟ اصولاً راهحل تروریسم بیشتر نظامی است یا امنیتی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی؟ دههای که به آخر میرسد، در پاسخ به این سوالها ناکام ماند. آیا در دههی آتی پاسخ آنها یافت خواهد شد؟
میراثی برای دهه بعد
حمله به برجهای دوقلوی نیویورک دلیلی شد برای حمله به افغانستان تا نیرویی که پشتیبان این نوع تروریسم بود نابود شود. جنگ علیه عراق هم کم و بیش با استناد به همین حمله توجیه شد. روندهای پس از این حملات و نیز لاینحلماندن بحران دیرینه خاورمیانه، یعنی نزاع اسرائیل و فلسطینیها از جمله عواملی بودند که ضریب قهر و خشونت در منطقه را در این دهه به ابعادی بیسابقه رساندند.
در این میان، رهبر القاعده که به سازماندهی حملات نیویورک متهم است همچنان نایافته مانده است. خود جنگ افغانستان هم به میراثی تبدیل شده که دههی آتی نیز با تلاشهای فشرده برای پایاندادن به آن آغاز میشود و نتیجهی آن تعیینگر بسیاری از معادلات خواهد بود: آیندهناتو، آینده افغانستان و پاکستان و چند و چون جایگاه آتی غرب به طور عام و ایالات متحده به طور خاص در منطقه و در جهان. چشمانداز آینده عراق سهم معینی در حل این معما دارد.
گازهایی که به موضوع روز بدل شدند
یک نماد رایج دیگر در دههی گذشته، ماسکدهان بود با کارکردی چندگانه و نمایشگر بحرانهایی گوناگونی. این ماسک، چه در پکن، چه در تهران و چه در بسیاری دیگر از شهرهای بزرگ دنیا به کار میرفت تا مانعی باشد در برابر تنفس هوای آلوده. هوای آلوده معمولاً نام دیگری است برای گازهای گلخانهای. این گازها گرچه در وجه عمده نامرییاند، اما پیامد افزایش آنها که به گرمایش زمین و تهدید بیسابقه حیات و محیط زیست انجامیده، موضوعی محوری در سیاست بینالمللی در دهه اخیر بود. روزهای پایانی این دهه با شکست بزرگ امیدهایی توام شد که به اجماع جهانی برای کاهش مصرف انرژیهای فسیلی بسته شده بود. ناکامی کنفرانس کپنهاگ به این معناست که کاهش چشمگیر مصرف انرژیهای یادشده، تا اطلاع ثانوی در دستور کار جهان نیست. مصرف انرژیهای فسیلی در دو سده گذشته درعرصههایی مانند صنعت و تولید گرما و حمل ونقل، عامل اصلی تولید گازهای گلخانهای تلقی میشود.
هم تشدید تغییر و تحولات اقلیمی منفی مانند سیل و خشکسالی و گردبادها و آبشدن بیسابقهی یخچالهای جهان در هیمالیا و قطب شمال و هم بحثهای گسترده بینالمللی برای مهار گرمایش زمین به عنوان منشأ این تغییر و تحولات، همه و همه سبب شدند که تلقی یادشده بیش از پیش به آگاهی عمومی بشر راه یابد و حساسیتها و تلاشها برای حفظ محیط زیست و اقلیم زمین فزونتر شود. اما شکست کنفرانس کپنهاگ در روزهای پایانی دههی اخیر که در بالاترین سطوح سیاسی دنیا برگزار شد، کمتر تناسبی با این حساسیتها و تلاشها داشت.
ماسک دهان، در عین حال مصونیتی هم بود برای ممانعت از ابتلا به بیماریهایی که مرزها را درنوردیدند و جهانی شدند: سارس، آنفلونزای مرغی و آنفلونزای خوکی.
پدیدهای به نام تلفن همراه
در سال پایانی این دهه، یعنی در سال ۲۰۰۹، ماسک دهان یک کارکرد تازه هم پیدا کرد که ربطی بلاواسطه با سیاست داشت. تظاهرکنندگان معترض به نتیجه اعلامشدهی انتخابات ریاست جمهوری در ایران از این ماسک وسیلهای ساختند برای ناشناختهماندن چهرهاشان تا از تعقیب و بازداشتپلیسی در امان بمانند. این ماسک در عین حال مانعی هم بود برای استنشاق گازهای اشکآوری که نیروهای انتظامی در کاربرد آن علیه معترضان چندان ابایی نداشتهاند.
تظاهرکنندگان ایران اما صرفاً به ماسک دهان معنا و کارکردی خاص و بیسابقه نبخشیدند. آنها از تلفن همراه هم استفادهای بدیع کردند و کاربرد لفظ «رسانه» در مورد این دستگاه را معنا و مفهومی گسترده بخشیدند. این دستگاه و امکانات آن در جریان رویدادهای پس از انتخابات علاوه بر ممکنکردن تماسها برای سازماندهیهای سریع و شبکهای معترضان، همچنین به نحوی گسترده به خدمت تهیهی فیلمها و عکسهای بیسابقه از اعتراضها درآمد تا لحظات و رویدادهایی تکرارناشدنی و بعضاً تراژیک را ثبت کند و پیش چشم جهانیان بگذارد. بازخوانی تاریخ رویدادها و تحولات پس از انتخابات بدون رجوع به فیلمها و عکسهای تهیهشده با تلفنهای همراه به شدت ناقص خواهد بود.
شاید بدون گستردهشدن کاربرد تلفن همراه در این دهه، رفتارهای غیرمتعارف با زندانیان زندان ابوغریب بغداد هم به سرعت امکان روشدن نمییافت. هم عکسهای انزجاورآور بدرفتاریبا زندانیان در این بازداشتگاه، هم زندان معاف از قانون و مقررات گوانتانامو و هم سیاهچالی به نام زندان کهریزک که به محلی برای تجاوز و قتل مخالفان بدل شد، سه مورد بارزی بودند که به نماد نقض فاحش حقوق بشر در دههی رو به پایان بدل شدند و حساسیتها برای حفظ و پاسداری این حقوق را معنا و اهمیتی تازه بخشیدند.
فرق میان «در دسترس» بودن و نبودن
استفاده از تلفن همراه به عنوان دوربین فوری تنها بر بستر دیجیتالیشدن عکاسی ممکن شد. کاربرد همگانی این جهش در عرصهی فناوری در این دهه، چنان ابعادی یافت که بر عمر دو نماد بزرگ دهههای پیشین یعنی دوربین پولاروید و عکاسی با فیلمهای نگاتیو تقریباً نقطه پایان نهاد و آنها را روانه موزه کرد.
تلفن همراه در عین حال در همین دهه چنان ضریب نفوذی یافت که اینک کمتر دهکورهای در جهان را میتوان یافت که مردمانش با این وسیله بیگانه باشند. این که برخی از گمگوشههای آفریقا و آمریکای لاتین و آسیا که هنوز برای روشنایی، برق ندارند، ولی برای شارژ تلفنهای همراه ژنراتور عمومی خریدهاند، خود شاید شاهدی گویا بر رواج و اهمیت کاربرد این وسیله باشد.
هر فناوری جدید معمولاً تغییراتی فرهنگی و رفتاری را در میان انسانها دامن میزند و بعضاً مفاهیم و اصطلاحاتی نوین را وارد زبان میکند. تلفن همراه با توجه به ضریب بالای گسترشش در میان مردم، طبعاً اثراتی چشمگیرتر در زمینههای یادشده داشته است. در این دهه، از رهگذر کاربرد تلفن همراه و گفت و شنودها با آن در ملا عام، مرزهای گستره خصوصی انسانها بیش از پیش شناور شده است. هر شهروند در طول روز معمولاً ناخواسته در جریان گفتوگوها و قولوقرارهای خصوصی شهروندان دیگر قرار میگیرد.
اصطلاح «در دسترس نبودن» هم که در این دهه و در ارتباط با کاربرد تلفن همراه استفادهای پیدا کرده، اینک معنایی منفی در مناسبات اجتماعی دارد. در واقع، در همین مدت کوتاه استفاده از تلفن همراه، روشن بودن تلفن افراد و قابل دسترسبودن آنها در هر لحظه و در هر مکان به یک هنجار اجتماعی بدل شده است. عدم رعایت این هنجار اثراتی منفی از فرد در ذهن و نگاه بستگان و افراد دور و نزدیک باقی میگذارد و او باید در این زمینه پاسخگوی چراها باشد.
از دانلود به آپلود
گرچه ضریب نفوذ اینترنت در جهان به پای تلفن همراه نمیرسد، اما این ضریب هم، در دهه گذشته ابعادی بیسابقه یافت. به ویژه رواج همهی آن فناوریها و پیشرفتهایی که تحت عنوان Web 2.0 از آنها یاد میشود مرزهای بدیعی را در استفاده از اینترنت و گسترش جامعهی اطلاعاتی گشود. از رهگذر این پیشرفتها کاربران اینترنت بیش از پیش از مصرفکنندهی صرف اطلاعات به تولیدکننده آن بدل شدند.
اگر در دههی گذشته و ابتدای این دهه کاربر اینترنت بیشتر به دانلود مشغول بود و در مجموع به عنوان نسل دانلود شناخته میشد، Web 2.0 (یوتیوب، وبلاگ، پادکست و ...) او را تشویق کرد که شخصاً به تولیدکننده متن و فیلم و صدا بدل شود. همین سبب شد که کاربر اینترنت در پایان دههای که به انتهایش نزدیک میشویم بیشتر به عنوان نسل آپلود شناخته شود. این نسل اینک هم بیشتر میخواند و هم بیشتر مینویسد و هم در شبکههایی وسیعتر از ارتباطات (مجازی) قرار گرفته است.
استفاده وسیعتر از اینترنت و امکان آن البته هم در گسترهمناسبات انسانی و هم در زمینه آینده برخی از رشتهها تحولات گاه ابهامآمیزی را دامن زده است. کاربرد اینترنت بیش از پیش روابط انسانها را از تماس مستقیم به ارتباطات مجازی سوق داده است. اینک شهروند عادی برای انجام بسیاری از کارها و تامین بسیاری از خواستها و برقراری بسیاری از رابطهها تنها به چند کلیک و تایپکردن این یا آن رمز در صفحهی کامپیوتر خود نیازمند است. این امر طبعاً مناسبات رو در روی انسانی و اجتماعی را کاهش میدهد، روندی که از نظر شماری از کارشناسان، اگر به گونهای دیگر و در مناسباتی متفاوت جبران نشود، میتواند پیامدهای رفتاری معینی را در جوامع در پی داشته باشد.
با انفجار اطلاعات در اینترنت و تاثیر منفی آن بر رونق مطبوعات و یا حتی کتابهای چاپی، این پرسش بالا گرفته است که آینده نشریات متعارف و ژورنالیسم حرفهای چه خواهد شد؟ آیا دسترسی آسان به هر گونه اطلاعاتی در اینترنت، با بینیازی بیشتر به نشریات متعارف توام خواهد بود و رشتهای به نام روزنامهنگاری حرفهای و نشر مطبوعات رو به منسوخشدن است؟ در سال پایانی دههی جاری، هم کاهش پیوسته شمارگان مطبوعات و هم بیکاری فزاینده روزنامهنگاران در کشورهای مختلف بیم و نگرانی را به وجه غالب پیشبینیها در بارهی تاثیر اینترنت بر آینده نشر و پخش مطبوعات بدل کرده است.
پیشرفتی علمی با چاشنی بحثهای اخلاقی و فلسفی
دههای که گذشت تنها دورهی اوجگیری بیسابقه پیشرفتها در گسترده فناوریهای اطلاعاتی نبود. در زمینه دانش ژنتیک نیز دانش بشری گامهایی بزرگ به جلو گذاشت. تکمیلشدن جدول ژنتیک انسان و پیبردن به بسیاری از رمز و رازهای ژنتیکی او دستاورد بزرگ او این دهه بود. آزمایشهایی نه چندان بیواسطه با دانش ژنتیک، یعنی تولید سلولهای بنیادین به روشهای مختلف و گشودهشدن چشماندازهایی برای ممانعت از بسیاری از بیماریهای ژنتیکی به موضوع محوری علم در دههرو به پایان بدل شد. با این همه، دستاوردهای یادشده و تلاش شبیهسازیهای ژنتیک را ابعادی تازه بخشید و مباحث اخلاقی و فلسفی متفاوتی را دامن زد. این بحثها همچنان باز ماندهاند و داوری نهایی در مورد آنها شاید به این زودیها امکانپذیر نباشد.
فناآوری نانو نیز در این دهه گامهای قابل اعتنا به پیش برداشت، هر چند که کاربرد آن در زندگی روزمره گسترده نیست یا چندان به چشم نمیآید. نانو فناوریای است که بر دستکاری تکتک اتمها و مولکولها استوار است تا بتوان ساختاری پیچیده را با خصوصیات اتمی تولید کرد. از این رهگذر برای مثال میتوان تراشههای کامپیوتری و ادواتی دیگر تولید کرد که هزاران بار کوچکتر از ادواتی باشند که فناوری امروز امکان ساخت آنها را برای ما فراهم آورده است.
رنگ و N.P.T. و اعدام
علاوه بر تلفن همراه، دو سه مقوله و مبحث دیگر که چهرهی دههی اخیر را رقم زدند نیز با نام ایران بیارتباط نبودند:
کاربرد کم سابقه رنگها در گستره سیاست و تحرکات مدنی که با انقلابهای رنگی در گرجستان و اوکراین و قرقیزستان آغاز شد، در دهههای پایانی دهه در ایران اوجی دوباره یافت و استفاده معترضان از رنگ سبز به عنوان نماد جنبش خود، در گستره بینالمللی مقبولیت و رسمیت پیدا کرد.
یک اصطلاح دیگر نیز در دهه ۲۰۰۰- ۲۰۰۹ در مناسبات بینالمللی نقشی محوری و غالب داشت و دائم بر سر زبانها بود: ان پی تی یا قرارداد منع گسترش سلاحهای هستهای.
هم در رویارویی با برنامه هستهای کرهی شمالی و هم در چالش بر سر پرونده هستهای ایران آنچه که مبنا قرار میگرفت همین قرارداد و حروف مخفف آن بود. چالشهای یادشده و نیز رویکرد کشورهای دارای سلاح اتمی در رعایت نیمبند این پیمان که عدم پیشرفت در گذار به سوی خلع سلاح اتمی از نمودهای آن بود، همه و همه سبب شدند که ضعفها و نارساییهای ان پی تی نمودی بارزتر از گذشته پیدا کنند. در عین حال اصلاح و تغییر این پیمان نیز به سبب مخالفتها از هر دو سو (دارندگان و نادارندگان چرخه هستهای و سلاح اتمی) با موفقیت توام نشد. اولین سال دههی آتی (۲۰۱۰) سال مصاف مجدد بر سر اصلاح این پیمان است.
و سرانجام این که "مجازات اعدام"، به عنوان یکی از نمونههای نقض حقوق بشر، و مخالفت و موافقت با آن نیز، در دههی گذشته از گفتمانهای مسلط و رایج بود. شمار کشورهایی که این نوع مجازات را از قوانین کیفری خود حذف کردند به شدت افزایش یافت. روز اول این دهه (اول ژانویه ۲۰۰۰) با لغو مجازات اعدام در کشور استبدادزدهای به نام ازبکستان شروع شد، و روزهای پایانی دهه با حادثهای درنگانگیز و نمادین درایران، یعنی آتشکشیدن داربست اعدام در سیرجان به پایان رسید. این اقدام گرچه برای رهایی دو سارق از مجازات مرگ بود و مستقیماً مجازات اعدام را نشانه نرفته بود، اما بروز آن به هر حال با نفس مجازات اعدام که ایران در آن از رکورددارها است بیارتباط نیست. دههی آتی در ایران، صرفنظر از تحولات سیا سی که آینده این کشور را رقم خواهد زد، دورهای خواهد بود که رعایت حقوق بشر به شمول لغو این گونه مجازات، همچنان موضوعی کم و بیش مطرح خواهد ماند.
فرید وحیدی
تحریریه: رضا نیکجو