معضلات و اميدهاى رهبر اركستر سمفونيك تهران / گفتگو با نادر مشايخى
۱۳۸۵ شهریور ۵, یکشنبه(براى شنيدن گفتگوى «عصر شنبه» با نادر مشايخى و گوشههايى از كنسرت اركستر سمفونيك تهران در كنسرت افتتاحيه فستيوال موسيقى شرقى در آلمان، فايل صوتى پايان صفحه را كليك كنيد!)
مصاحبهگر: شهرام احدى
**********************
دويچهوله: آقاى مشايخى، آيا اتفاق خاصى در دوران كودكى يا نوجوانى بود كه شما را به موسيقى كلاسيك كشاند؟
نادر مشايخى: نمىدانم، اصلا ديگر يادم نيست، تا آنجا كه به ياد مىآورم، موسيقى هميشه برايم جالب بود، به موسيقى بيشتر دقت مىكردم، نمىدانم چرا.
دويچهوله: آيا تحصيل در رشتهى موسيقى از روى تفنن بود يا اينكه كمى بعد از اينكه شروع كرديد، به خودتان گفتيد: اين همان چيزى است كه من واقعا مىخواهم، در وجودم هست، استعداد دارم و مىتوانم به يك جايى برسانمش؟
نادر مشايخى: من حتى دير شروع كردم، يعنى در واقع در پانزده ـ شانزده سالگى تازه پيانو را شروع كردم. با موسيقى تازه شخصيتم شكل گرفت، قبل از آن يك آدم ديگرى بودم، ولى وقتى موسيقى را شروع كردم، ديدم كه مىتوانم، خودم را تعريف كنم، يعنى موسيقى براى من يك نوع شخصيت شد. شخصيت گرفتم و چيزهايى كه موسيقى به من داد، آنقدر زياد بود كه تمام زندگىام شد موسيقى. واقعا بى اغراق به شما مىگويم، شايد همه فكر كنند كه غلو مىكنم، ولى واقعا غلو نمىكنم، روزى ده ساعت پيانو مىزدم، بىاغراق، يعنى من اصلا از پشت پيانو بلند نمىشدم، براى اينكه خودم را برسانم، چون دير شروع كرده بودم. بمدت شش ماه روزى ده ساعت پيانو مىزدم، ولى ثمربخش بود، بخاطر اينكه من حتى از دوستانى كه قبلا شروع كرده بودند، جلو افتادم.
دويچهوله: خانواده شما اصرارى نداشتند كه مثلا وارد عرصهى فيلم و سينما بشويد يا مثلا دنبال كارى برويد كه غيرهنرى است؟
نادر مشايخى: نه، پدرم گفت، برو دنبال آن كارى كه دوست دارى، ولى فقط آن كار را بكن، كار ديگرى نكن، براى اينكه مىدانست، من خودم خيلى علاقمند بودم به فيلم، با دوستام فيلم درست مىكردم، آن موقعها سينماى آزاد بودجه مىداد، فيلم درست مىكرديم كه يك موقع پدرم آمد و گفت كه تو بايد تصميم بگيرى، يا كار فيلم بكن يا موسيقى، جفتش زياد است و نمىشود، يكىاش را انجام بده و آن را پيگير دنبال كن و برو.
دويچهوله: اگر اشتباه نكنم حدود ۲۰ سالتان بود كه براى ادامهى تحصيل راهى اتريش شديد و يك جورهايى مىشود گفت كه زندگىتان بيشتر در اتريش سپرى شده تا در ايران. وقتى به ايران سفر مىكنيد، چه خصلتى را در خودتان مىبينيد كه كاملا اتريشى است؟
نادر مشايخى: جواب دادن به اين سئوال خيلى سخت است. فقط اين را مىدانم كه تا مىروم ايران، بعد از دو روز انگار اصلا در اتريش نبودهام، همه چيز يادم مىرود، دوباره همان ايرانى مىشوم كه بودم، دوباره مىبينم كه براى من اصلا هيچ فرقى نكرده است.
دويچهوله: شما با اركستر سمفونيك تهران هم در خود ايران برنامه اجرا كرديد، و هم در سالهاى گذشته در اتريش و حالا هم در آلمان. وقتى شما در اتريش و يا آلمان روى صحنه مىرويد يا به عبارتى ديگر در برابر شنوندهى غربى رهبرى مىكنيد، احساس ديگرى داريد؟ حس مىكنيد كه با شنوندههاى حرفهاىترى سر و كار داريد؟
نادر مشايخى: نه، واقعا وقتى كه من شروع مىكنم، ديگر حواسم نيست كه اصلا شنونده پشتم هست، نيست يا چه جورى است، براى اينكه اصلا نمىشود، وقتى شما در كنسرت هستيد، شما يك آدم هستيد، حالا چه در ايران باشيد و چه در آلمان، يك آدم هستيد كه وارد يك بعد ديگر مىشود، آدم آن بالاست، در كنسرت اصلا من نمىدانم كه الان دارم كنسرت مىدهم، ديگر حواسم نيست. من در بعد موسيقى هستم تا اينكه موسيقى تمام مىشود. موسيقى هم كه به پايان مىرسد، مىخواهم زود فرار كنم. خيلى از دستزدنها خجالت مىكشم.
دويچهوله: در دوران پيش از انقلاب نوازندههاى خارجى هم در جمع اركستر بودند كه تعداد آنها ظاهرا به مرور زمان كمتر شده است. الان وضعيت چطور است، با نوازندههاى خارجى هم همكارى مىكنيد و يا آنها را به همكارى دعوت مىكنيد؟
نادر مشايخى: صد در صد، اولا خيال دارم كه سوليستهاى خوبى را كه مىشناسم، بياورم براى اينكه از اينها استفاده مىشود، بخاطر اينكه اين نوازندگان فقط كنسرت نخواهند داد، بلكه كارگاه موسيقي هم برگزار مىكنند و مىتوانند تجربيات خود به عنوان سوليست را در اختيار جوانان ايرانى قرار دهند و به آنان كمك كنند. من در جوانهاى ايرانى استعدادهاى سرشار ديدم. يعنى واقعا نوازندههايى را ديدم كه چيره دست هستند. شما باورتان مىشود؟ طرف پيش خودش ويلون ياد گرفته و Sarasate (آهنگساز اسپانيايى) مىزند، اين چيزها را اگر در اروپا بگوييد، فكر مىكنند، داريد دروغ مىگوييد، اصلا باوركردنى نيست، ولى اين جريانها در ايران هست، اين استعدادها در ايران وجود دارد. نيروى جوانى كه در ايران وجود دارد، نبايد هرز برود.
دويچهوله: شما مسئلهى جوانها را مطرح كرديد، واقعا هم در بين اعضاى اركستر خيلى چهرههاى جوان زياد بود و حتما ميانگين سنى اين اركستر نسبت به گذشته خيلى كمتر شده، آيا تشنهتر و انعطاف پذيرتر بودن جوانان كار شما را هم راحت مىكند؟
نادر مشايخى: صد در صد، بدون شك، يكى از بهترين تجربياتى كه من هميشه داشتم اين بوده كه با اركستر جوانان كار كنم، شما با اركستر جوانان كه كار مىكنيد، مىتوانيد يكسرى تجربياتى را انجام بدهيد كه اينها را با اركستر حرفهاى نمىتوان انجام داد، يعنى طرف مىآيد و مىگويد كه من موتزارت را اينجورى مىزنم، حالا تو آمدى ومىگويى آنجورى بزن، نمىشود، من بيست سال است كه دارم اينجورى مىزنم، ولى آن جوان اينطورى نيست، جوان حاضر است، تجربه كند، با يك تمپوى ديگر بزند، ديناميكش را تغيير دهد و يك جور ديگر از لحاظ تكنيكى بزند، اين تجربيات را شما فقط با اركستر جوانان مىتوانيد، بكنيد.
دويچهوله: كلا نوازندههاى اركستر سمفونيك تهران چطور انتخاب شدهاند؟
نادر مشايخى: اينها تحت يك آزمون انتخاب مىشوند، هر ساله در شهريور آزمونى وجود دارد، البته اگر نوازنده بخواهيم و احتياج داشته باشيم. همه بايد اين آزمون را بدهند، يكسرى قطعاتى است كه اينها بايد بزنند. البته تا الان پشت پرده نبود، من خواهش كردم كه از اين به بعد پشت پاراوان بزنند، تا يك حالت دمكراتيك داشته باشد و ما واقعا روى كيفيت نظر بدهيم و بعد يك سالى يعنى يك فصل كه از مهر آغاز مىشود، در گروهشان مىنشينند، گروه يكسال مواظب است كه اين چه كار مىكند، آيا از لحاظ انسانى هم مىتواند خودش را با گروه وفق بدهد، بعد تعيين مىكنند كه آيا مىتوانند، براى هميشه بمانند و دائمى شوند.
دويچهوله: نوازندههاى چه سازى در ايران كم است و كار شما را سخت مىكند؟
نادر مشايخى: نوازندههاى سازهاى بادى مسى، براى اينكه ما اصلا سنتش را نداريم، اول از همه بايد برويم دنبالش كه آدم پيدا كنيم، ما مثلا قطعاتى را مىخواهيم بزنيم، مثلا از Mahler كه هشت تا هورن دارد، اركستر سمفونيك ما فقط ۵ تا هورن دارد، سه تاى ديگر را از كجا بياوريم، يعنى واقعا بايد كار بشود، البته من ديديم در هنرستانها، در امتحانها بودم، كارها دارد يواش يواش پيش مىرود. اين زمان با هشت ـ نه سال پيش كه آمدم، فرق اساسى كرده، ما خيلى خيلى نيروهاى جديد و با استعدادى داريم، منتهى اينها بايد بيايند در يك بستر معقول كار بكنند.
دويچهوله: وقتى به شما پيشنهاد شد كه رهبرى اركستر سمفونيك را بر عهده بگيريد، مكث و تأمل كرديد يا فورى جواب شما مثبت بود؟
نادر مشايخى: يك بار اين اتفاق در سال ۲۰۰۱ افتاده بود، منتهى متأسفانه يكجورى من خودم بعد از اينكه در وين كنسرت داديم، ديگر برنگشتم، بخاطر اينكه شرايط خوبى نبود، بخاطر اينكه اصلا پول نبود، اصلا پول خرج اركستر نمىكردند، اركستر تهران به نظر من بايد ششصد ميليون تومان در سال خرجش كرد، با اين مىشود تازه يك كارى را شروع كرد، زير اين باشد، نمىشود كار كرد، واقعا ما احتياج به ساز داريم، احتياج داريم كه حقوق همهى نوازندهها را بالا ببريم، طورى كه اين نوازندهها بتوانند، با حقوق اركستر سمفونيك زندگى كنند، آنوقت شما مىتوانيد، تازه شروع بكار بكنيد.
دويچهوله: رهبر پيشين اركستر سمفونيك، آقاى على رهبرى مدت خيلى كوتاهى سرپرستى را بر عهده داشت و ميدان را ترك كرد. بدون شك به اين مشكلات و معضلاتى كه وجود داشت، آگاهى داشتيد، حداقل قضايا را دنبال كرديد، چطور خوشبين بوديد كه مىتوانيد، تحرك و جنبشى را بوجود بياوريد، چيزى را تغيير بدهيد؟
نادر مشايخى: به نظر من گفتن اينكه اركستر سمفونيك از لحاظ مالى اشكال دارد، بچهها كم حقوق مىگيرند، چندان مهم نيست و خيلى ساده است، آدم بعد از سه روز به اين قضيه پى ميبرد، ولى موضوع اين است كه يك راه حل پيدا كنيم، يك راه حل معقول پيدا كنيم، اينكه من بروم و به وزارت ارشاد بگويم، شما بايد ششصد ميليون تومان بدهيد، چيز مهمى نيست، آنها مىگويند، نه نداريم، تمام شد، ولى من مىخواهم يك راه حل پيدا كنم كه ما هم بتوانيم اين بودجه را پيدا كنيم، هم بتوانيم واقعا همه را راضى كنيم، هم شنوندهها را و هم خودمان و نوازندهها را و اينها يك انگيزهاى براى كار داشته باشند، ما دو انگيزه احتياج داريم، انگيزهى مالى و معنوى. اگر اين دو انگيزه در اركستر وجود داشته باشد، هر اركسترى پيشرفت مىكند، نباشد، پيشرفت نمىكند. من سعى مىكنم كه اين انگيزهى مالى را از بخش خصوصى تأمين كنم. يعنى مسئلهى من، هدف من اين است كه اركستر نيمهخصوصى بشود، يك سرى از كنسرتهايش را مىگويند كنسرتهاى موظفى، اينها را اركستر موظف است، بخاطر حقوقى كه از وزارت ارشاد مىگيرد، انجام بدهد، خارج از آن را بخش خصوصى از لحاظ مالى تأمين كند.
دويچهوله: شما بارها به اين مسئله اشاره كرديد كه واقعا هيچ كارى به سياست نداريد و هدفتان دنبال كردن جنبهى هنرى و فرهنگى كارتان است، خود موسيقى است و من فكر مىكنم، شكى نيست كه چنين چيزى در كشورى مثل آلمان يا اتريش خيلى راحت ممكن است، يعنى مىتوانيد اين خواست و ديدگاهها را عملى كنيد، اما چنين انديشهاى واقعا آيا در ايران واقعبينانه است؟ چون سياست، رابطه يا بهتر است بگوييم تأثير قوى بر فعاليتهاى فرهنگى كشور دارد.
نادر مشايخى: مسئله اين است كه براى كسانى كه در رأس كار هستند، مسلم بشود كه شما با يك نيتى موسيقى انجام مىدهيد كه اين نيت صرفا مسئلهى اقتصادى يا جاه و مقام نيست، اگر من بتوانم به آدمها بفهمانم كه من نه آدمى هستم كه ارباب باشم و نه آدمى هستم كه نوكر باشم، فكر مىكنم كه موفق باشم، بخاطر اينكه اجراى مثلا سمفونى انرژى هستهاى .... وقتى يك نفر اسم سمفونىاش را انرژى هستهاى بگذارد، اصلا خودش اينجا باب يكى از مسائل، مهمترين مسائلى كه موسيقى براى آن هست، بسته، با اين اسم موسيقى را كاملا از بين برده. براى همين من گفتم، نمىدانم، اين از لحاظ هنرى خيلى كار بدى است كه آدم اين كار را بكند. برعكسش اين است كه آدم براى الگوهايى مانند الگوهاى رفتارى، الگوهاى فلسفى و الگوهاى عقيدتى اثر خلق كند، مثلا سمفونى رسول اكرم، اين همه دويست ـ سيصد سال اينجا در اروپا بهترين قطعات راجع به مسيح، مرثيهى مسيح درست شده، چرا اينها درست شده، براى اينكه مسيح براى اينها يك الگوى رفتارى بوده، اين است كه وقتى آدم اسم سمفونىاش را رسول اكرم بگذارد، اين الگوى رفتارى را گرفته، آن مهمترين فضايلى كه ما ايرانىها به آن اعتقاد داريم در رسول اكرم جمع است، آن خوب است، ولى وقتى اسم قطعه را سمفونى انرژى هستهاى بگذاريم، در باغ را بستهايد و اصلا وارد باغ نشديد.
دويچهوله: حالا اين يك سر قضيه است كه آدم مسئولان را جلب كند، مسئلهى ديگر طبيعتا فرهنگسازى است، به هر حال من فكر مىكنم در آلمان و اتريش و ديگر كشورهاى غربى بچهها از سنين كم با موسيقى كلاسيك آشنا مىشوند، در ايران هم مىتوانيم در مقايسه بگوييم، مىروند سراغ موسيقى سنتى، ولى بيشتر روى فشار خانوادهها يا ميل خانوادههاست كه بچهشان را كلاس مىفرستند. در صورتيكه در اروپا در هر حال در مدرسه با موسيقى كلاسيك آشنا مىشويد، و حسنش اين است كه بعدا براى شما چيز غريبى نيست، مىتوانيد، برويد، سراغش، مىتوانيد هم سراغش نرويد. فكر مىكنيد در اين عرصه چكار بايد كرد؟ چون به هر حال بايد بچهها را از سنين كم آشنا كرد. آيا مىشود، برنامهاى اجرا كرد فقط براى كودكان و نوجوانان، سازها را به آنها معرفى كرد و يا چنين چيزهايى؟
نادر مشايخى: صد در صد، ما در مهرماه برنامهاى داريم كه اين برنامه براى اولين بار در تهران اجرا خواهد شد، برنامهاى براى روز بينالمللى كودك در مهرماه، نصف برنامه براى پدر و مادرهاست، نصف برنامه براى بچههايشان است، ما اين كار را كرديم كه در قسمت اول براى پدر و مادرها نشان بدهيم كه ما چه مىخواهيم با موسيقى و در قسمت دوم به بچهها نشان بدهيم كه موسيقى چيست تا با آن رابطه برقرار كنند، «پيتر و گرگ» اجرا مىشود و قسمتهايى از قطعهى «مانى و مانا» اثر آقاى دهلوى اجرا مىشود، با گويندگى خانم سارا خوئينىها كه هنرپيشه هم هست و خيلى هم علاقمند است و مىتواند اين بقول معروف قاپ بچهكوچولوها را بدزدد، براى اينكه خيلى خوب مىتواند با آنها صحبت كند. به نظر من، مسئلهى اصلى اين است كه ما واقعا يك كار طويلالمدت انجام بدهيم. به نظر من موسيقى، يعنى اركستر بايد مثل موج دريا باشد، تمام نشود، يعنى نوازنده مىآيد و مىرود، آن يكى مىآيد و مىرود، همين طور ادامه پيدا كند، مثلا ما مىآييم، تيم ملى درست مىكنيم، يكسرى افتخاراتى كسب مىكند، بعد همه سنهايشان بالا مىرود و از هم مىپاشد، باز نداريم، سى سال بايد بايستيم تا دوباره يك تيم ملى ديگر بيايد و اين كار را بكند، موزيك هم همين است، درصورتى كه فعاليت بايد مانند موج دريا باشد و پشت هم بيايد.
دويچهوله: برنامههاى شما در ميانمدت و كوتاهمدت با اركستر سمفونى چه هست؟
نادر مشايخى: ركورد اركستر سمفونيك در يك فصل ۲۶ كنسرت بود، من سعى كردم، ۲۸ كنسرت بگذارم، گفتيم، ركورد اركستر سمفونيك را بشكنيم. ما يكسرى پروژه داريم، در روز سينما، روز كودك، ولادت حضرت رسول. مسلما يكسرى جريانى هم پيش مىآيد كه تلفيقى است، مثلا با آقاى متبسم، گروه دستان صد در صد اين اتفاق مىافتد، با آقاى شجريان، عليزاده ... من با آقاى عليزاده در زالسبورگ كار كردم، يك كار تلفيقى و اين كار خيلى خيلى موفق بود، حالا اگر بشود، ما در ايران هم اين كار را بكنيم كه خيلى عالى است.