1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

مقاومت به‌رغم تبعید و دلتنگی

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر که عمده‌ی فعالیت‌شان را بر سایت خود متمرکز کرده‌اند اکنون یا در زندان هستند و یا با وثیقه‌های سنگین آزاد شده‌اند و یا در تبعید به سر می‌برند. با «تبعیدی‌های» این کمیته گفت‌وگو کرده‌ایم.

از راست به چپ: سعید کلانکی، حسام میثاقی، سپهر عاطفی
از راست به چپ: سعید کلانکی، حسام میثاقی، سپهر عاطفیعکس: Maryam Mirza

وقتی دولت آلمان به همت تعدادی از فعالان ایرانی ساکن این کشور مرزهایش را به روی گروهی از پناهجوهای ایرانی مستقر در کشورهای پرخطر نظیر ترکیه گشود،برخی از اعضای «کمیته گزارشگران حقوق بشر» نیز در میان‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آن‌ها بودند. آن‌ها اکنون، ساکن برلین، پایتخت آلمان هستند.

سعید کلانکی، سپهر عاطفی و حسام میثاقی را در یکی از شناخته‌شده‌ترین خیابان‌های برلین ملاقات می‌کنم، نزدیک «کلیسای شکسته» و جایی که روزانه شاهد آمد و شد توریست‌های بسیاری‌ست. آن‌ها اما توریست نیستند، سپهر ۲۱ ساله به تلخی می‌گوید که «هیچ وقت به فرار فکر نکرده بودم، البته شاید فرار خیلی اسم خوبی نباشد، هر چند حقیقت هم دارد.»

سپهر عاطفی و حسام میثاقی در بهمن ماه سال گذشته وقتی دیگر اعضای کمیته در زندان بودند و آن‌ها تحت فشار مستمر برای معرفی خود به نهادهای امنیتی قرار داشتند، کشور را از مرز زمینی به مقصد ترکیه ترک کردند. حسام در توضیح شرایط خروج زمینی‌شان در زمستان از ایران، کلامش را نیمه تمام رها می‌کند: «خارج شدن‌مان از ایران خیلی سخت بود. اینقدر سخت بود که ... »

و هنوز یک ماه از خروج‌شان نگذشته، ماموران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خانه هردوی آن‌ها را تفتیش می‌کنند. حسام می‌گوید: «این گروه، با گروهی که تلفنی تهدید و احضارمان می‌کردند، فرق داشت. اولی اطلاعات بود و این یکی سپاه و فهمیدیم که هر دو جا پرونده داشتیم.»

اما چه چیزی آن‌ها را واداشت که عبور از مرز زمینی و اقامت چندین ماهه در حالت معلق در ترکیه و سپس پناهندگی در آلمان را به ماندن در ایران برگزینند؟

سپهر عاطفی: «وقتی آدم یک جایی رشد می‌کند مثل یک گیاه می‌ماند که انگار ریشه‌اش در آن خاک است. حالا انگار ریشه مان را از آن خاک در آورده‌ایم گذاشته‌ایم در یک خاک دیگر»عکس: Maryam Mirza

شاید سعید کلانکی، نفر دیگر این گروه جوان سه نفره، یک مثال مشخص باشد در نمایش آن‌چه در انتظار آن‌ها بود: «چند روز بعد از انتخابات به منزل ما مراجعه کردند. تنها بودم و چراغ‌ها خاموش بود. در را باز نکردم و از خانه خارج شدم و یک ماه و نیم خانه نرفتم. کم کم زندگی عادی‌ام را آغاز کردم که سرانجام در نهم آذر در محل کارم دستگیر شدم. بدون هیچ حکمی به صورت غیرقانونی و با دستبند برای تفتیش من را به منزل بردند و بعد هم منتقل‌م کردند به بند ۲۰۹اوین.»

اتهام، «محاربه »
طولی نکشید که اتهام «محاربه» به میان صفحات پرونده‌‌‌ی سعید که ۱۰۰ روز را در زندان گذرانده بود، لغزید و در نهایت با حذف این اتهام و با بر جا ماندن دو اتهام «تبلیغ علیه نظام» و «توهین به رهبری» دادگاه حکم به سه سال حبس او داد. با احتساب سه سال حبس تعلیقی که پیش از آن و به لطف سه بار بازداشت در سال‌های قبل از ۱۳۸۸، در پرونده‌ سعید موجود بود، او در مجموع به شش سال حبس محکوم شد.

اما سعید کلانکی تنها نبود. از زمان اوج‌گیری اعتراضات پس از انتخابات ریاست‌جمهوری سال گذشته، سرنوشت اکثر اعضای «کمیته گزارشگران حقوق بشر» با زندان گره خورده است. هم‌اکنون کوهیار گودرزی در زندان رجایی‌شهر است. نوید خانجانی که توسط سپاه دستگیر شده بود و در بازداشتگاه ۲الف سپاه بود، پرونده‌اش باز است. پرونده‌ی مهرداد رحیمی و علی کلایی نیز باز است و سعید حائری و سعید حائری هم حکم گرفته و پرونده‌اش در مرحله تجدید نظر قرار دارد.

در این میان شیوا نظرآهاری که در حال حاضر به قید وثیقه‌ی ۵۰۰ میلیون تومانی آزاد است، تنها عضو «کمیته گزارشگران حقوق بشر» است که همچنان در معرض اتهام «محاربه» قرار دارد. اتهامی که نه تنها او، بلکه دیگر اعضای کمیته نیز، فعالیت‌های خود را به کلی از آن مبرا می‌دانند.

سعید کلانکی می‌گوید: «حتی از نظر قانون اساسی خود جمهوری اسلامی هم، فعالیت حقوق بشری مغایرتی با قانون ندارد. به همین علت سعی کردند با ارتباط دادن فعالیت‌های حقوق بشری ما به جریان‌های سیاسی، سرکوب‌مان کنند. در صورتی که ما فعالیت‌هایمان تنها در راستای دفاع از حقوق بشر بود. هیچ ارتباط و وابستگی به نهادها و گروه‌های سیاسی نداشته‌ایم و حتی هزینه‌های وب‌سایت خود را همیشه از حق عضویت اعضا تامین کرده‌ایم.»

سعید کلانکی: «آزادی از زندان یک آزادی مطلق نیست. فشارها ادامه داشت تا تصمیم گرفتم که برخلاف میل باطنی از ایران خارج شوم .»عکس: Maryam Mirza

حضور رسانه‌ای در شبکه‌های اینترنتی
اعضای جوان کمیته، در حالی در یک سال گذشته در معرض شدیدترین برخوردها قرار گرفتند که درخواست اصلی سیستم امنیتی از خود را تنها یک چیز می‌دانند: «تعطیلی وب‌سایت گزارشگران حقوق بشر.» وب‌سایتی که از طریق آن به اطلاع‌رسانی در زمینه‌ی موارد نقض حقوق بشر می‌پرداختند و اکنون نیز به رغم تمام فشارها کار آن ادامه دارد.

«کمیته گزارشگران حقوق بشر» اوایل زمستان ۱۳۸۴ توسط جمعی از فعالان جوان حقوق بشر شکل گرفت. شیوا نظرآهاری و سعید کلانکی نیز در میان این گروه بودند. کمیته قرار بود هم به شکل عملی و هم به شکل رسانه‌ای، به فعالیت در زمینه حقوق بشر بپردازد. اما با بسته‌تر شدن فضا به اجبار بیش‌تر فعالیت خود را بر اطلاع‌رسانی اینترنتی از طریق وب‌سایت خود متمرکز کرد. فعالیت‌های عملی کمیته، نظیر دیدار از خانواده‌های زندانیان سیاسی، آموزش کودکان و ... به حالت تعلیق درآمد.

با این‌همه وب‌سایت کمیته نیز، خشم حاکمیت را بر‌انگیخت. شاید بی‌دلیل هم نبود. سعید کلانکی می‌گوید: «این کمیته گزارشگران حقوق بشر بود که برای اولین بار در سال ۸۶ و به دنبال بازداشت و شکنجه‌ی شدید افرادی که به عنوان اراذل و اوباش در آن زمان دستگیر می‌شدند، از طریق وب‌سایت خود، به وجود بازداشتگاه کهریزک اعتراض کرد.»

پس از انتشار مطالبی از این دست، فیلترینگ شامل سایت کمیته شد. «سایت سه بار فیلتر شد و حدود چهار یا پنج ماه پیش، چون سایت از داخل ایران خریداری شده بود، به دستور قوه‌ی قضائیه کلاَ بسته شد،» این چیزی‌ست که سپهر می‌گوید.

البته آن‌ها نیز در برابر سانسور راه‌حل خود را داشتند: «سایت را به آدرس جدید منتقل کردیم به جایی امن‌تر خارج از کشور.»

حسام میثاقی: «باید زندگی کرد و ادامه داد و به بهترین شکل از امکانات و فضای موجود استفاده کرد.»عکس: Maryam Mirza

سپهر در پاسخ به این سوال که آیا با وجود چندین بار فیلتر شدن و تغیر آدرس سایت، فعالیت‌شان را موثر می‌داند، توضیح می‌دهد: « به هر حال این تنها راه ما است. چون رسانه‌ی دیگری که نداریم. از طرف دیگر، مردم هم دیگر راه‌های مبارزه با فیلترینگ را یاد گرفته‌اند. ما هم سعی می‌کنیم تا از طریق راه‌های مختلفی که وجود دارند، تا جایی که می‌شود کار را پیش ببریم.»

«راه‌های مختلف»ی که سپهر از آن صحبت می‌کند، حضور در دیگر شبکه‌های اجتماعی است: «مطالب در گوگل ریدر هم‌خوان می‌شوند. اکانت فیس بوک هم داریم که نزدیک به ۹ هزار نفر عضو دارد و از آن‌جا به مطالب دسترسی دارند.»

مثل گیاهی ریشه در خاک
حالا آن‌ها این‌جا هستند. در برلین پایتخت آلمان. سپهر می‌گوید که تنها در طول سه روز با حسام تصمیم‌شان را برای خروج از کشور نهایی کرده‌اند. چیزی که آن را برای خودش هم غافلگیرکننده می‌داند: «هنوز هم فکر می‌کنم این یک خواب یا کابوس است. هر چند حقیقت دارد و باید قبول کرد.»

او در پاسخ این پرسش که «یعنی خودت راضی نبودی از خروج» این‌طور پاسخ می‌دهد: «من چون بهایی هستم هر موقع که می‌خواستم می‌توانستم خارج شوم و پناهندگی‌ام هم قبول می‌شد، کما این‌که طی این سال‌ها بهاییان زیادی آمده‌اند بیرون و به کشورهای آمریکایی و اروپایی و حتی استرالیا پناهنده شده‌اند. منتهی چیزی که من می‌خواستم، این بود که همان جا بمانم. چون فعالیت‌های حقوق بشری و بخصوص رسانه‌ای، نیازمند حضور در محل است. ولی با شرایطی که پیش آمد، مجبور شدم این گزینه را انتخاب کنم.»

سپهر البته به آینده خوش‌بین است. او می‌گوید: «وقتی آدم یک جایی رشد می‌کند مثل یک گیاه می‌ماند و حالا انگار ریشه مان را از آن خاک در آورده‌ایم گذاشته‌ایم در یک خاک دیگر» . اما ادامه می‌دهد: «با این‌همه، باید این‌جا سعی کنم تا از شرایط جدید، فرصت بسازم و در این کشور آزاد، که راه باز است، جلو بروم. دارم زبان می‌خوانم و قصد دارم تحصیل کنم. حقی که در ایران از من سلب شده بود.»

حضور در خارج، مثبت و منفی
حسام هم که یکی از شهروندان بهایی ایران بوده است، به چالش‌ها و فرصت‌های محیط جدید اشاره می‌کند: « بیرون از ایران بودن نکات مثبت و منفی دارد. من معتقدم باید زندگی کرد و ادامه داد و به بهترین شکل از امکانات و فضای موجود استفاده کرد. من آن‌جا حق تحصیل نداشتم. می‌شود این‌جا تحصیل کرد، پیش‌رفت و با یک فرهنگ جدید آشنا شد. اما مسلماَ سختی‌ها و دلتنگی‌های خودش را دارد. این‌که یک دفعه آمدیم بیرون و نمی‌توانیم با خانواده‌مان تماس داشته باشیم، خیلی سخت است.»

سعید کلانکی هم از تصمیم‌اش برای بیرون آمدن از ایران سخن می‌گوید، تا آن را به امروز بدوزد: «آزادی از زندان یک آزادی مطلق نیست. فشارها توسط بازجو و تماس‌های تلفنی بعد از آزادی همچنان ادامه داشت. پس تصمیم گرفتم تا برخلاف میل باطنی از ایران خارج شوم و فعلاَ در تبعید ادامه بدهم.» او البته تاکید می‌کند که نمی‌خواهد فضای ناامیدی برای دیگران به وجود آورد: «من شخصاَ دیگر نمی‌توانستم.»

سعید ۳۳ ساله است و هر روز به همراه حسام و سپهر در کلاس زبان آلمانی شرکت می‌کند. او به زندگی در خارج از ایران چه نگاهی دارد؟ «این‌جا امنیتی که در ایران وجود ندارد، وجود دارد. آرامشی که در ایران وجود ندارد، وجود دارد ولی هر کاری بکنی این‌جا غریبه ای. وقتی در خیابان‌ها راه می‌روی، غریبه‌ای. مخصوصاَ وقتی تعلق خاطر زیادی به خاکت داشته باشی، همیشه دلت تنگ می‌شود برای آن‌جا. همیشه دلت می‌گیرد.»

او می‌گوید: «می‌شود این‌جا پیشرفت کرد ولی ته دل آدم همیشه یک جای دیگر می‌ماند.»

مریم میرزا
تحریریه: جواد طالعی

پرش از قسمت در همین زمینه
پرش از قسمت گزارش روز

گزارش روز

پرش از قسمت تازه‌ترین گزارش‌های دویچه وله