مهدی پاشازاده: ملیپوشان نسل ما تشنهتر بودند
۱۳۹۳ خرداد ۱۰, شنبهدویچه وله: آقای پاشازاده شانزده سال است که از جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه میگذرد؛ مسابقاتی که تیم ملی فوتبال ایران در طی آن برای اولین و آخرین بار در پیکارهای جام جهانی به یک پیروزی رسید: موفقیت ۲ بر یک مقابل آمریکا. شما عضو نسل به اصطلاح طلایی فوتبال ایران بودید در دهه ۹۰ میلادی، با بازیکنانی مانند مهدوی کیا، دائی، عزیزی و باقری. چه خاطراتی از آن دوران و جام جهانی ۹۸ فرانسه دارید ؟
مهدی پاشازاده: خاطره و احساسی که نسبت به آن زمان دارم، شاید این است که در آن لحظه شما نمیفهمید که کجا هستید و چه کار میکنید. حداقل برای من این طور بود. ما تیمی بودیم که بعد از ۲۰ سال رفته بودیم به جام جهانی. واقعا خیلی متوجه نمیشدیم. الان فرق کرده است. خُب اتفاقها این قدر زیاد نبود مثل امروز، رفت و آمدها مثل امروز زیاد نبود. ولی یک شور و هیجانی برای خود فوتبال داشتیم. آن شور و هیجان خود فوتبال امروز تا حدودی کم شده. من یادم هست که مثلا در بازی یوگسلاوی و آمریکا یا حتی بازی آلمان چه شور و شوقی داشتیم و چه کار میخواستیم بکنیم. فکرمان این بود که همهاش پیشرفت کنیم و بتوانیم به اروپا بیآییم و در اروپا بازی کنیم.
به نظر شما فرهنگ و جو آن موقع تیم ملی فوتبال ایران چه تفاوتهایی دارد با فرهنگ فعلی تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل؟
آن موقع متن فوتبال بیشتر ارزش داشت، با اینکه ۱۶ سال پیش بود. البته این کار درستی نیست که ما ۱۶ سال پیش را با الان مقایسه کنیم. از لحاظ فوتبالی هیچ جای دنیا کار درستی نیست. امروزه صددرصد سرعت فوتبال بیشتر شده یا تاکتیکها تغییر کرده. همه چیز، در همه جای دنیا. ولی فرهنگ فوتبال آن موقع فرق میکرد. اینکه بازیکنها سعی میکردند که پیشرفت کنند. امروزه متاسفانه زرق و برق فوتبال بیشتر شده و متن خود فوتبال تا حدودی از بین رفته و سر همین هم هست که یکسری مشکلات برای جوانهای امروزی پیش میآید. آن موقع خیلی کمتر بود، حاشیهمان کمتر بود و بیشتر به متن فوتبال فکر میکردیم. الان یکمقدار برعکس شده. یعنی به زرق و برق حاشیه بیشتر اهمیت میدهند.
به نظر شما شخصیت ملیپوشان فوتبال ایران در ۱۶ سال پیش با شخصیت بازیکنان فعلی تیم ملی فوتبال ایران چه شباهتها و چه تفاوتهایی دارد؟
از لحاظ شخصیتی و فردی این است که خواستن بازیکنها... ما بازیکنهایی داشتیم که همیشه خوب بودند. یعنی همیشه در هر بازی، نه در یکسال بلکه در عرض پنج سال، شش سال، هفت سال همیشه خوب بودند. نمونهاش مهدی مهدویکیا، کریم باقری یا علی دائی، خداداد عزیزی، احمدرضا عابدزاده. این را الان نداریم. الان پدیده داریم. پدیدهها هر سال میآید، ولی دوام ندارند. دوامشان خیلی کم است و یک بازیکن اگر مطرح میشود، بعدش گم و گور میشود. معلوم نیست چه اتفاقاتی میافتد. این از لحاظ شخصیتی فرق دارد و فرق این نسل با آن نسل این است که ما خیلی زود اشباع نمیشدیم یا جنبه فوتبالیمان خیلی بالاتر بود. هرچه به دست میآوردیم، بازهم تلاش میکردیم و میخواستیم که بیشتر از آن داشته باشیم. متاسفانه الان در ایران هم میشنوم که مثلاَ فلان بازیکن برایش یک دعوتنامه آمده، برود آنجا صحبت کند یا حتی برود تست بدهد. راضی نیست. میگوید چرا، اینجا که راحت هستم. پولم را که دارم میگیرم، فشاری هم که به من نمیآید. رفیقم، فامیلم و تمام دلخوشیهایی که دارم دوروبرم هستند. چرا و کجا بروم. ولی ما همه چیزمان را ول میکردیم و میگفتیم برویم یک چیز جدیدتر یاد بگیریم، چیز جدیدتری ببینیم.
از دیدگاه فنی و تاکتیکی چه چشمانداز و شخصاً چه انتظاری دارید از نحوه فوتبالی که ایران قرار است در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل به نمایش بگذارد؟
من امیدوارم که نتیجه بگیرند. چون نتیجه گرفتن تیم ملی به نفع همه فوتبالیهاست. ولی از لحاظ مربیگری من مربیها را به دو دسته تقسیم میکنم که اگر هر دسته را یک قرار بدهیم، یعنی یک و یک، باز دسته دوم را من ۲۵ صدم میدانم. یعنی ۱ و ۷۵ درصد یک دسته مربی هستند و ۲۵ درصد دیگر مربیهای خاصی هستند که آنها میروند و چه از لحاظ ملی و چه از لحاظ باشگاهی، آنجا را طبق نظر و فرمول خودشان تغییر میدهند و با آن سبک بازی میکنند. مثلاً مورینیو. بقیه مربیها میروند و نسبت به بازیکنانی که دارند نتیجه میگیرند. یعنی بازیکن خوب داشته باشند، نتیجه میگیرند. نداشته باشند، معلوم نیست. چیزی که من از آقای کیروش فهمیدم این است که روی تجربه بازیکنان بینالمللی و الان هم روی توانای بدنی بازیکنان دارد سرمایهگذاری میکند. این معلوم نیست که جواب دهد. میتواند جواب دهد و میتواند جواب هم ندهد. بستگی دارد. فرضاَ اگر شما دقیقه ۲ یا سه یک گل بخورید، بازیکن با تجربه باید داشته باشید که بتواند کاری انجام دهد. مثلا اگر تیم حریف قویتر بود، بسته بود، چه کار بکند. آقای کیروش برنامهاش را گذاشته روی قدرت بدنی و در این چند وقت دارد بدنسازی میکند که توان دوندگی بازیکنها را از هفت هشت کیلومتر ببرد روی ده تا دوازده کیلومتر. از آن طرف هم تجربه بازیکنانی که بینالمللی هستند، مهم است. آنطور که من متوجه شدم، برای آقای کیروش تجربه حرف اول را میزند و بعد هم دوندگی. باید ببینیم که اینها جواب میدهد یا نمیدهد.
حالا پیشبینی شخصی خود شما چیست، جواب میدهد یا جواب نمیدهد؟
من جور دیگری فکر میکنم و جور دیگری کار انجام میدهم. حتما قدرت بدنی و دوندگی خیلی مهم است. ولی تیم من باید آن جوری که من میخواهم بازی کند. من طی این چهارـ پنج سالی که مربیگری کردم، این را هم ثابت کردهام و هم انجام دادهام. این بههرحال فرق میان مربیهاست. هر کسی یکجور فکر و عمل میکند. باید ببینیم آخرش جواب میدهد یا نمیدهد.