موجی که هرگز کهنه نمیشود
۱۳۸۹ آذر ۱۱, پنجشنبه"موج نو"ی سینمای فرانسه که در آغاز دهه ۱۹۶۰ میلادی شروع شد، دامنهای محدود داشت و در مسیر اصلی سینمای حرفهای به صورت جریانی حاشیهای و نخبهگرا باقی ماند؛ اما جریانی پویا و پردوام. اگر این سبک را تا امروز همچنان زنده و پرطراوت میبینیم، بیگمان به خاطر توش و توان پرچمدار اصلی آن است: ژان لوک گدار.
در میان فیلمسازان جوان "موج نو" بیتردید گدار از هر فیلمساز دیگری دورتر رفت. آزمونها و نوآوریهای او الگویی زنده برای تمام فیلمسازانی شد که به بیانی باز و آزاد و رها از قیدوبندهای سبکی و تکنیکی نظر داشتند.
شورش ابدی!
گدار با هر فیلم تازه "موج نو" را گامی به پیش برد. از نظر او "موج نو" یعنی شورش دایمی بر ساختارها و الگوهای "جریان اصلی" سینمای حرفهای. او در هر فیلم قالبها و کلیشههایی را به چالش کشید که در چارچوب "مدرنیسم" یا حتی در بستر خود "موج نو" بار آمده بودند.
گدار در بیش از ۴۰ فیلم کوتاه و بلند، در قالبهای مستند و تجربی و داستانی، همواره به دو اصل وفادار مانده است: هنرمند باید به هر قیمتی "مدرن" باشد. این "شعار" را نزدیک صد سال پیش از او هنرمند یاغی دیگری (آرتور رمبو) فریاد زده بود. و دیگر این درک روشن بود که آنچه دیروز "مدرن" شناخته میشد، چه بسا امروز کهنه و حتی مبتذل باشد.
گدار در طول بیش از ۵۰ سال فعالیت سینمایی به منش و روش نوجوی خود وفادار مانده و به هر قیمت از تقلید و تکرار دوری کرده است. در فیلمهای او، در گوشه و کنار، میتوان رد پای سینماگران محبوب او را یافت: چارلی چاپلین، فریتس لانگ، آلفرد هیچکاک، هوارد هاکس، نیکلاس ری و... اما او همواره با شالودهشکنی همراه با طنزی ظریف، بر فاصله خود از "بزرگان" تأکید میکند.
حرکت بر خلاف جریان
اولین فیلم سینمایی گدار به نام "از نفس افتاده" (۱۹۶۰) از نگاه حرفهای یا "آکادمیک"، سراسر خطا و اشتباه است. فیلمبرداری آن "آماتوری"، نورپردازی آن ناقص، مونتاژ آن سرسری و بازیهای آن ناشیانه است. اما این فیلم سینمای روز را با لحن و فضایی تازه آشنا کرد و به آن حال و هوایی تازه بخشید.
فیلم "از نفس افتاده" سینمای اروپا را از محیط بسته و تنگ استودیوها بیرون کشید. تقریبا سراسر فیلم در فضاهای روشن و پرحرکت میگذرد. فیلم، گویی برای نخستین بار، خیابانهای پاریس را با همان طراوت و سرزندگی طبیعی نشان میدهد. این فیلم با کار بی قید و بند با دوربین، بازیهای روان و تدوین پرتحرک، تمام زیباییشناسی مسلط سینمای روز را به چالش گرفت.
فیلم "از نفس افتاده" قواعد آشنای روایت، بازیگری، فیلمبرداری، نورپردازی، مونتاژ و صداگذاری را زیر پا گذاشته بود؛ گویی قصد داشت سینما را بار دیگر و با آزادی کامل، از نو تعریف کند. فیلم سنتهای دست و پا گیر و قراردادهای مزاحم را دور میریزد تا زندگی با تمام خلوص و طراوتاش به نمایش در آید.
سینمایی تازه و شاداب
گدار به سینما با آزادی بی سابقهای نگاه کرد. آفرینش هنری را بخشی از وجود و هویت هنرمند دانست. در فیلمهایی مانند "سرباز کوچولو" یا "زن زن است" (۱۹۶۱)، با شهامتی ستودنی از یار و همدم خود آنا کارینا سخن گفت و زندگی خصوصی خود را به روی پرده آورد.
گدار در فیلم "آلفاویل" (۱۹۶۵) ژانر علمی - تخیلی را یکسره به هم ریخت و از آن خمیرمایهای ساخت در خدمت ایدههای اجتماعی و آگاهی سیاسی. در فیلمهایی مانند "پیروی دیوانه" (۱۹۶۵) نشان داد که سینما میتواند در فضایی باز و رها میان سبکها و ژانرها و شاخههای هنری حرکت کند و از همه آنها سنتزی موزون بسازد، آمیزهای هماهنگ از شعر و موسیقی و پیکره و نقاشی.
گدار در فیلم "تعطیلات آخر هفته" (۱۹۶۷) با حرکتی تحریک آمیز "پایان سینما" را اعلام کرد، تا بتواند نوعی تازه از سینما را به جای آن بنشاند. او بیش از هر فیلمساز دیگر قرن بیستم به رویدادهای سیاسی واکنش نشان داده است. پرچمدار سینمای موج نوی فرانسه، در هر فرصتی، حتی در متن فیلمهای داستانی، به ستمها و نارواییهای اجتماعی اعتراض کرد. فجایعی مانند مسابقه تسلیحاتی، جنگ ویتنام یا بحران خاورمیانه در کانون بسیاری از فیلمهای او قرار گرفتهاند.
گدار در جنبش دانشجویی ۱۹۶۸ فعال بود. او، همراه ژان پیر گورن و چند سینماگر چپگرا، با تأسیس گروه "ژیگا ورتوف"، روایت سینمایی به سبک سینمای داستانی را کنار گذاشتند و به سوی سینمایی رفتند که هدف اصلی آن انتقال آگاهی سیاسی به زحمتکشان بود. سبکهایی مانند "سینما وریته" و "سینه تراکت" که هدف آن تبلیغ برای انقلاب بود.
یکی از برجستهترین دستاوردهای او فیلمی است به نام "همه چیز رو به راه است" (۱۹۷۲) با بازی ایو مونتان و جین فوندا، نمونهای از سینمای کارگری که میتواند برای گروه گسترده تماشاگران نیز جذاب باشد.
فیلم "نام کوچک: کارمن" (۱۹۸۳) قرار بود برداشتی سینمایی باشد از اپرای معروف کارمن، اما در آن نه نشانی از پروسپر مریمه (مؤلف) هست و نه اثری از ژرژ بیزه (مصنف). همه گودار است که یک بار دیگر تمام قواعد و قرارهای پیشین را، این بار در سینمای جنایی، به هم میریزد.
آخرین کار گدار "فیلم سوسیالیسم" نام دارد، که میتوان آن را نوعی مقاله سینمایی دانست، و سندی سینمایی از انقلابی تازه در سبک و زبانی که بخشی از گرامر آن را در گذشته خود او وضع کرده بود!
نام گدار در نیمهی دوم قرن بیستم با نوجویی در سینما مترادف شد و نفوذ عمیق او تا امروز بر سراسر سینمای مدرن نمایان است. سینماگر بزرگ "موج نو" سوم دسامبر امسال ۸۰ ساله میشود.