ناصر تقوایی: فیلم "تهران من حراج" آیینه جامعه است
۱۳۹۰ مرداد ۱, شنبهحدود یک ماه از دستگیری مرضیه وفامهر بازیگر فیلم "تهران من حراج" و همسر ناصر تقوایی کارگردان نامآشنای ایران گذشته است. ناصر تقوایی شنبه ۱ مرداد ۱۳۹۰، موفق به ملاقات حضوری با همسرش در زندان قرچک ورامین شده است.
آقای تقوایی در گفتوگو با دویچه وله خبر داد قرار بازداشت همسرش با عنوان "کامل شدن تحقیقات میدانی درباره عوامل فیلم تهران من حراج" یک ماه دیگر تمدید شده است. فیلم "تهران من حراج" به کارگردانی گراناز موسوی و بازی مرضیه وفامهر محصول مشترک ايران و استراليا است که چهار سال پیش با مجوز وزارت ارشاد ایران ساخته شده است.
ناصر تقوایی، کارگردان سریال مشهور داییجان ناپلئون و فیلمهایی سینمایی همچون، ناخدا خورشید، کاغذ بیخط و ... با اشاره به برنامه تلویزیونی "هفت" و حضور مسئولان وزارت ارشاد در این برنامه میگوید: «در برنامه هفت مثل نقل و نبات درباره فیلمها واژه ابتذال بهکار میرود. پس چهطور آن فیلمها را توقیف نمیکنند، چهطور آنها مجرم نیستند؟»
بشنوید: گفتوگو با ناصر تقوایی
دویچهوله: آخرین خبر از وضعیت همسرتان، خانم مرضیه وفامهر چیست؟
ناصر تقوایی: همین امروز (شنبه ۱ مرداد) ایشان را دیدم. امروز روز ملاقات ما بود.
در این ملاقات چه چیزی به شما گفتند؟
چیز خاصی نگفت. بیشتر سلامتی و حالت روحی روانیاش مهم است. چیز خاصی هم وجود ندارد که او آنجا از آن اطلاع داشته باشد و من بیرون بیاطلاع باشم. دو روز پیش قاضی او را دیدم. چون باید در حکم او تجدیدنظر میشد.
قاضی حکم بازداشت موقت به مدت یک ماه برای ایشان بریده بود که این یک ماه تمام شده و بایستی یا در حکم ایشان تجدیدنظر میکرد یا آن را تمدید میکرد. قاضی متأسفانه حکم را تمدید کرد. قاضی درباره علت تمدید بازداشت موقت گفت، تحقیقات میدانی تمام نشده است. ایشان تصمیم دارد از تمام افرادی که به نوعی در فیلم "تهران من حراج" دست داشتهاند، در هر پست و سمتی که بودهاند، بازجویی کند تا این تحقیقات میدانی تمام شود. جالب است، مهمترین آدمهایی که در کار تولید این فیلم دخالت داشتهاند، مانند تهیه کننده، کارگردان، بازیگر اول مرد و… اصلا در ایران نیستند.
چه ارتباطی بین تحقیقات تازهای که قاضی پرونده بیان کرده و خانم مرضیه وفامهر وجود دارد؟
ابتدا کمی توضیح بدهم که اصلا چرا وارد این قضیه شدهام. من هیچ ارتباطی با این فیلم ندارم، بهجز اینکه همسر من در این فیلم بازی کرده است. من در طول مدتی که فیلم را میساختند و همسرم در آن بازی میکرد، نه سر صحنه فیلمبرداری رفتم و نه این گروه را دیدم بهجز یکبار. آن هم چون همسر من از کار فیلمبردار این فیلم که خانمی استرالیایی بود، خوشش آمده بود و میخواست او را به من معرفی کند تا اگر خواستم فیلم بسازم، شاید با او همکاری کنم. به همین دلیل یک شب دو ساعت، شام خانهی من بودند.
اما حالا مثلا چون بخشی از این فیلم در اکباتان فیلمبرداری شده، حتی این تصور برایشان بهوجود آمده بود که این فیلم در خانهی من فیلمبرداری شده است. در حالی که این فیلم ۱۰ بلوک آن طرفتر، در خانهای که به همین منظور اجاره کرده بودند، فیلمبرداری شده است. خانههای شهرک اکباتان به لحاظ معماری همگی عین هم هستند. یعنی حتی کار به اینجاها کشیده شده است.
دلیل آن را هم میگویم. چون جدیدا در تمدید بازداشت، یکی از اتهاماتی که به همسر من وارد شده، شرکت در تهیهی این فیلم است. در حالیکه ایشان بهجز بازیگری کار دیگری انجام نداده است.
البته بچههای سینما ممکن است خیلی کمکها در کار بههمدیگر بکنند. مخصوصا که خانم گراناز موسوی، کارگردان فیلم "تهران من حراج"، ۱۰-۱۵ سال پیش با خانوادهشان به استرالیا مهاجرت کرده بودند. به دلیل علاقه آمده این فیلم را در ایران ساخته است و چون خیلی با محیط سینمای ایران آشنا نبوده، بچهها کمکهایی به او کردهاند. مثلا بازیگر، دستیار یا صدابردار به او معرفی کردهاند. چیزی که در سینما مرسوم و معمول است.
مشارکت در سینما دو معنا بیشتر ندارد، یکی مشارکت در سرمایهگذاری و تولید فیلم است و دیگری کارگردانی مشترک است. گاهی مانند برادران کوهن، دونفر یک فیلم را میسازند. به این میگویند مشارکت. نه اینکه اگر شما یک همراهی یا پیشنهادی برای بهبود کار بدهید، اسم را مشارکت بگذارند. نهایتا به این میگویند همکاری، اسم آن مشارکت نیست.
بعد از گذشت ۱۰-۱۵ روز از بازداشت همسرم، نهایت کوشش خود را کردم که این موضوع رسانهای نشود. چون نه به صلاح سینمای ما بود، نه به صلاح ارشاد بود و نه به صلاح من و همسرم بود. توانستم ۱۰-۱۵ روز این ماجرا را کنترل کنم. در حالیکه خیلیها آگاه بودند. هر اتفاقی در این مملکت بیافتد، دو، سه ساعت بعد همهی عالم آگاه میشوند. هفتهی گذشته، دیگر مهار پاره شد و صبح روز دوشنبه بچهها به من زنگ زدند که تمام رسانهها پر از خبر این ماجراست، اطلاعاتی مغشوش و غلط. مثلا اینکه عنوان شده بود این فیلم پروانهی ساخت نداشته است…
این خبر هم منتشر شد که خانم وفامهر در پلانی از فیلم بدون حجاب بازی کرده است، منظور شما این است؟
آن صحنهی بدون حجاب، صحنهای است که سر خود را از ته با تیغ تراشیده است. این کار دهها بار در فیلمهای ایرانی تکرار شده است. اولین بار هم خانم فریماه فرجام در فیلم "سرب" مسعود کیمیایی اینکار را انجام داد. این کار هیچ وقت جرم نبوده است. همین چند وقت پیش یک سریال تلویزیونی پخش شده که خانمی با همین هیبت ظاهر شد. چون دیگر مویی بهسر نیست. حال در مورد همسر من این مورد جرم شده است.
درباره انتشار این فیلم چه چیزی مطرح شده؟
این فیلم سه سال و نیم الی چهار سال پیش ساخته شده. فیلم جدیدی نیست. اما ۶-۷ ماه است که یک سیدی آن قاچاقی به ایران آمد و بهسرعت در تمام شهرها تکثیر شد و عدهای هم از آن استقبال کردهاند. با این ماجراهای اخیر هم تیراژ فیلم در بازار سیاه ۱۰ برابر شد. کسی هم نیست جلوی این سارق یا قاچاقچی که یک سیدی را با پول مختصری میخرد و تکثیر میکند، بگیرد. در حکم همسرم، «ارتکاب فعل حرام و شرکت در تهیهی فیلم مبتذل» آمده است.
این واژهی "مبتذل" در سینمای ما، بهصورت یک واژهی رسمی درآمده است. واژههایی مانند نازل، بیارزش، سخیف، مبتذل، مانند نقل و نبات در نقدهای ما، در مطبوعات هنری و غیرهنریمان، در برنامههای تلویزیونیمان، در همین برنامهی «هفت» تکرار میشود و هرشب ۷۰-۸۰ درصد فیلمهای ایرانی به این صفات متهم میشوند. خود نمایندگان وزارت ارشاد میآیند در برنامه "هفت" مینشینند و واژههای مبتذل، سخیف، بیارزش و… را درباره فیلمها بهکار میبندند. پس چطور است که خودشان را دخیل نمیدانند؟ وقتی با تهیه کنندهها و کارگردانها صحبت میکنیم، میگویند ما سناریوی خوبی دادهایم، به علت دخل و تصرفهایی که در متن شده، سناریوی ما به این روز افتاده است.
اگر قرار است واژهی «مبتذل» برای یک بازیگر جرم باشد، در وهلهی اول این واژه "مبتذل" شامل تمام دم و دستگاه وزارت ارشاد است.
گویا دادگاهی که این روزها پرونده خانم وفامهر یا سایر بازیگران را بررسی میکند، دادگاهی به اسم «فرهنگ و رسانه» است. این چهجور دادگاهی است؟
من اولین بار که با این اسمگذاری یا اصطلاح برخوردم، سر همین ماجرا، یعنی یک ماه گذشته بود. گویا در دادگستری شعبهای باز شده برای جرایمی یا فرهنگیست یا رسانهای است. هردوی این موارد هم کار وزارت ارشاد است.
یعنی تا حالا هرچیزی مربوط به فرهنگ بوده و هرچیزی مربوط به رسانهها بوده، متولی آن وزارت ارشاد بوده است. ولی حالا خود معاون سینمایی میگوید که این یکی در اختیار ما نیست. گفتم مگر ما دوتا وزارت ارشاد داریم؟!
معیار تشخیص «فیلم مبتذل» همین دادگاه «فرهنگ و رسانه» است؟
من بارها گفتهام که بازیگر مانند یک سرباز است. سرباز نمیتواند بگوید که نمیجنگم و فرمان نمیبرم. اگر یک بازیگر اینکار را بکند، دیگر کسی او را به کار نمیگیرد. شما بازیگری را استخدام کنید، به او دستمزد بدهید، بعد بیاید بگوید من این کار را نمیکنم؟!
همهی ما خطوط خطوط قرمز فیلمسازی در جامعهی خودمان را میدانیم و مراعات میکنیم. ولی این فیلم اصلا ایرانی نیست. خانم گراناز موسوی تحصیلاتاش را در استرالیا تمام کرده، چون پایاننامهی خوبی ارائه داده، دانشگاه به عنوان پاداش، بودجهای از طریق یک کمپانی تولید فیلم فراهم میکند که او این فیلم را بسازد. این فیلم یک فیلم تجربی دانشگاه است. اصلا فیلم سینمایی برای سالن سینما نیست. زمان آن فقط شصت و خردهای دقیقه است.
فیلم در چند فستیوال شرکت کرده، نمیدانم چگونه شده که در یکی از این فستیوالها به دست یک شیر پاک خوردهای افتاده، آن را برداشته به ایران آورده و در بازار سیاه پخش شده است. این مسئله فقط در مورد این فیلم اتفاق نیافتده، در سال برای دهها فیلم همین اتفاق میافتد. خانم موسوی از آنجا به من زنگ زده و میگوید، "نسخهای که برای ایران تهیه شده بود را من خودم مونتاژ کردم که به ارشاد بفرستم"، حال یا به آن پروانه میدادند یا نمیدادند که این اوضاع پیش آمده است.
در این مدت، انجمن بازیگران ایران، به دستگیری خانم وفامهر و دیگر بازیگران واکنش نشان داده و در این باره ابراز نگرانی کرده است. سینماگران ایرانی در این مدت چه واکنشی نشان دادهاند؟
چند روز پیش عدهای از بچههای سینما در محل خانهی سینما جمع شدند و بالاخره واکنشی نشان دادند. بعد دامنه پیدا کرد و ماجرای پگاه هم پیش آمد. با همهی آنها همدردی دارم. البته آنها هم هنوز پاسخی نگرفتهاند.
من حدود دو هفتهی پیش که نزد آقای شمقدری رفته بودم، گفتند که همسر شما در فیلم بدون مجوز بازی کرده است. گفتم که چطور میشود فیلمی مجوز نداشته باشد؟ تمام این فیلم در کوچه خیابانهای تهران فیلمبرداری شده است. من با یک دوربین عکاسی میروم یک عکس بگیرم، روزی ۱۰بار مرا میگیرند و از من مجوز میخواهند.
برای فیلمبرداری این فیلم هم یک گروه استرالیایی آمده بود که اتفاقا فیلمبردار آن یک خانم بوده است. آنها مجوز کار در ایران داشتهاند. به تهیه کنندهی ایرانی فیلم، پول حواله دادهاند تا کارهایشان را راه بیاندازد، قرارداد بینالمللی دارند. پول را به خود خانم گراناز موسوی ندادهاند، به تهیه کنندهی اسم و رسمدار ایرانی دادهاند که دفتر رسمی داشته و میتوانسته از وزارت ارشاد مجوز بگیرد و مشکلات این فیلم را یا به عبارتی، تمام مقدمات تولید این فیلم را در ایران برایشان فراهم کند و کرده است. اینکه فیلم خوب شده یا بد شده امر دیگری است. وگرنه آنها چطور میتوانستند کارشان را ادامه بدهند؟
همسرم میگوید، گاهی میشد که در یک روز سه یا چهار بار ما را در خیابانها میگرفتند، مدیر تولید فیلم به آنها مراجعه میکرد، یا کاغذی نشان میداد یا تلفنی میکرد و مشکل ما حل میشد. این به بازیگر مربوط نیست که تهیه کننده مجوز دارد یا ندارد. هر دفتر تهیهی فیلمی که مجوز رسمی برای تولید دارد، یک شعبهی وزارت ارشاد است. زیرنظر این وزارتخانه و با مجوز او دارد کار میکند. دفتری که این فیلم را ساخته است، چنین دفتری بوده است. الان دیگر نیست، ولی چهار سال پیش بوده و خیلی هم حرمت داشته است.
موضوع فیلم هم درباره جوانهای ما، ولنگاریهایشان و بیاخلاقیهایی است که به آنها نسبت داده میشود. چهار سال پیش، این موضوع مطلوب وزارت ارشاد بوده که راجع به آن فیلم ساخته شود. اصلاً موضوع عمومی مملکت بود. همان زمانی که شبها میریختند در خانهها و مهمانیهای آنها را بههم میزدند. این داستان همان اتفاقهاست. نتیجهگیری فیلم هم مطلوب بوده است. یعنی این جوانها، با وجود اینکه جوانهای بااستعداد و باهوشی هستند، ولی آنقدر در حاشیهی زندگی افراط میکنند که همهی آنها بدفرجام میشوند. یکی از آنها ایدز میگیرد. یکی از آنها در همین مملکت آواره میشود، دیگری مهاجرت میکند. همگی به چنین سرنوشت شومی میرسند.
اما حالا که این فیلم به شکل غیرقانونی و قاچاقی وارد ایران شده و نمایش داده شد، بعد از چهار سال جرم شده است. متهم ردیف اول هم بازیگر فیلم شده است. چون نه به تهیه کننده و نه به کارگردان فیلم دسترسی دارند. مدیر تولید فیلم که باید تمام مجوزها را ارائه میداده و اسباب فیلمبرداری را فراهم میکرده، یک شب توقیف شده و با ۱۰ میلیون تومان وثیقه آزاد شده است. همسر من که یک دستمزد جزیی گرفته و بازی کرده (تمام ارقام آن موجود است)، به عنوان متهم ردیف اول بازداشت است.
حال خوشبختانه اتهاماتی که زدهاند سیاسی نیست، کاملا شرعی است. ما در شرع جرم نداریم، به این میگوییم گناه. اگر گناهی کرده، هر گناهی عقوبتی دارد. یا چند ضربه شلاق میزنند، یا وثیقهای میگیرند و آزاد میکنند. کسی را زندان نمیکنند. اگر گناه کرده، شلاقاش بزنند. چندضربه باید شلاق بخورد؟! بزنند! وثیقه بگیرند، آزادش کنند.
قاضی پرونده مثلا میگفت، مشروبی که این خانم دارد در فیلم میخورد، فعل حرام است. همسر من جواب داد که من آنجا بهجای مشروب چایی میخوردم. او در زندگیاش هم مشروب نمیخورد. میگوید این چایی است. به قاضی میگویم که درست عین این است که من جلوی آینه یک کار شنیع و زشتی انجام دهم، شما آینه را توقیف کنید.
مگر نمیگویید که سینما آیینهی جامعه است؟ خب، این افعال زشت در جامعهی ما بوده است. شما پلیس میفرستادید، مهمانیها را توقیف میکردید، جریمه میکردید. اینها هم فیلماش را ساختهاند. حالا فیلم مقصر است؟!
حسین کرمانی
تحریریه: مصطفی ملکان