نیما یوشیج، افسانهسرای شعر امروز ایران
۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سهشنبهنیما خود را به رودخانهای تشبیه میکرد که هر کس میتواند از جایی از آن آب بردارد. این سخن مربوط به سال ۱۳۲۵ خورشیدی و زمانی است که خوانندگان و دوستداران شعر فارسی آشنایی چندانی با شعرنو نداشتند و شیوههای ابداعی نیما موضوع شدیدترین بحثهای ادبی ایران بود.
امروز کمتر کسی در درستی این ادعا تردید میکند؛ در شعر معاصر ایران حتا کسانی که همچنان در قالبهای سنتی میسرایند خود را وامدار نیما و ادامه دهندگان راه او میخوانند.
شاعر شاعران
نیما یوشیج را میتوان شاعر شاعران معاصر ایران نامید. کار نیما پیش از آنکه با اقبال خوانندگان روبرو شود شاعران همدورهی او را تحت تاثیر قرار داد. با این همه اظهارات این شاعر مازندرانی و نحوهی پرداختنش به شعر نشان از اعتقادی عمیق به راهی است که انتخاب کرده بود. دو مجموعهی نخست نیما یوشیج با سرمایهی شخصی شاعر و در تیراژ اندکی منتشر شده است.
نیما ۱۱۵ سال پیش (۲۱ آبان ۱۲۷۴ خورشیدی) در روستای یوش متولد شد. برخی منابع سال تولد او را ۱۲۷۶ ثبت کردهاند. نام اصلی نیما علی اسفندیاری بوده که بعدها نام خانوادگی خود را با انتساب به زادگاهش به یوشیج تغییر داد. مثنوی «قصهی رنگ پریده، خون سرد» سرودهی ۲۵ سالگی نیماست که یک سال بعد با سرمایهی شخصی شاعر در ۳۲ صفحه منتشر شد. سال ۱۳۰۱ بخشهایی از "افسانه" در روزنامه قرن بیستم میرزاده عشقی چاپ شد که جامعهی ادبی ایران را به دو گروه هوادار و مخالف نیما تقسیم کرد.
نوگرایی در شعر و داستان
نیما یوشیج از نوجوانی ساکن تهران شد اما تا پایان عمر تقریبا هر سال تابستان را در زادگاهش یوش میگذراند. تحصیل در دبیرستان "سن لویی" تهران مقدمهی آشنایی او با محافل ادبی تهران، زبان فرانسه و شعر روز اروپا بود. دومین مجموعه شعر نیما، "خانواده سرباز" نیز با سرمایه شخصی و در سال ۱۳۰۵ منتشر شد.
ایران در سالهای ابتدای قرن چهاردهم خورشیدی جامعهای ملتهب بود که فکر "تجدذخواهی" و ورود به دوران نو در آن شکل میگرفت. مجموعهی "یکی بود یکی نبود" محمد علی جمالزاده نیز همزمان با افسانهی نیما منتشر شد که راهی تازه به ادبیات داستانی پیشنهاد میکرد. از اشارهها و یادداشتهای نیما پیداست که او در این دوران به ضرورت تحول شعر فارسی پی برده و دنبال راههای عملی کردن آن است.
مانیفست شعر نو
افسانهی نیما منظومهای است که در فرم با شعر کلاسیک فارسی اختلاف زیادی ندارد. بدعت نیما در افسانه اضافه کردن یک مصرع آزاد پس از هر چهار مصرع است تا به گفتهی او مشکل قافیهپردازی از بین برود. اختلاف مهمی که افسانه را به مانیفست شعر نوی ایران تبدیل کرده به تازگی نگاه شاعر به جهان، زمینی کردن مفاهیم انتزاعی شعر کلاسیک و پرهیز از کلیشههای تکراری ادبیات گذشته مربوط میشود.
تلاشها و تمرینهای نیما برای یافتن فرمی که محتوای مورد نظرش را بهتر عرضه کند تا سالها بعد ادامه داشت. شعر ققنوس را که ۱۳۱۶ منتشر شده میتوان نخستین اثری دانست که ویژگیهای شعر نیمایی به صورت کامل در آن به چشم میخورد. این شعر که به نوعی بیان تمثیلی سرنوشت شاعر محسوب میشود، در فرم و محتوا، گسستی قطعی را از سنتهای شعر گذشته و ورود به دورانی جدید به نمایش میگذارد.
نخستین نوشتههای تئوریک ادبی
نیما یوشیج همزمان با سرودن و انتشار "ققنوس" سلسله مقالههایی نیز زیر عنوان ارزش احساسات منتشر کرد که تلاشی برای ارائهی یک نظریه جدید ادبی و تشریح ویژگیهای شعر نو فارسی است. این مقالهها ابتدا در مجله موسیقی منتشر شد که نیما، محمد ضیا هشترودی، صادق هدایت و عبدالحسین نوشین از اعضای هیات تحریرهی آن بودند.
سه سالی که مجله موسیقی منتشر میشد (۱۳۱۷ تا ۱۳۲۰) دوران انتشار بخشی از مهمترین شعرهای نیما و نظریهی ادبی او به شمار میرود. در این دوره جدال نوگرایان و سنتگرایان رفته رفته به سود طرفداران شعر نیمایی و تثبیت آن حرکت میکند. با این همه این موفقیت به کندی و سختی، و با تلاشهای طاقتفرسا به دست میآمد. منظومهی افسانه، به صورت مستقل و کامل نخستین بار حدود سه دهه پس از سرودن آن (۱۳۲۹) و با مقدمهی احمد شاملو منتشر شد.
به جز دو کتاب نخست اغلب آثار نیما در دوران حیاتش در مجلههای معتبر آن روزگار منتشر شده است. دو مجموعه از شعرهای او نیز که در سالهای ۱۳۳۳ و ۳۴ چاپ شد به همت ابوالقاسم جنتی انتشار یافت. انتشار کامل آثار نیما یوشیج پس از مرگ او، ۱۳ دی ۱۳۳۸، و زیر نظر سیروس طاهباز آغاز شد.
نو شدن نگاه شاعر
با گذشت ۹ دهه از سرودن افسانه هنوز بحث بر سر ویژگیهای "شعرنو" به پایان نرسیده است. مهدی اخوان ثالث، یکی از شاعران مطرح معاصر که از پیگیرترین ادامهدهندگان شعر نیمایی محسوب میشود در دو کتاب "بدعتها و بدایع" (۱۳۵۷) و "عطا و لقای نیما یوشیج" (۱۳۶۰) به بررسی چند و چون شعر نو فارسی و نوآوریهای نیما پرداخته است.
برخی از منتقدان معتقدند اخوانثالث در این دو کتاب بیشتر بر تغییر قالب شعر نیمایی متمرکز شده و از بدعت اصلی نیما در نو کردن نگاه و بیان شاعرانه غافل بوده است. نیما یوشیج معتقد بود شعر فارسی باید در نوع نگاه به انسان و اشیاء دچار تحول شود. او از این منظر پرهیز از وصفهای تکراری و کلیشهای شعر کلاسیک را مهمتر از برهم زدن قید و بندهای قالبهای گذشته میدید.
"باید نیما یوشیج باشی ..."
شاید به همین علت باشد که نیما زیاد اهل محفلبازی و مریدپروری نبود. او که کار خود را ریختن آب در خوابگاه مورچگان توصیف میکرد نگرانی نفهمیدهشدن یا بد فهمیدهشدن را تا پایان عمر همراه داشت. شاعر مازندرانی در مجموعه یاداشتهایی زیر عنوان "حرفهای همسایه" مینویسد «باید نیمایوشیج باشی که مثل بسیط زمین، با دل گشاده تحویل بگیری همهی حرفها را. شاگرد جوان و خام تو، به تو دستور بدهد که چنان باشی یا چنین نباشی. دوست شفیق تو، که نیمساعت کمتر در خصوص وزن شعر کار کرده است، به تو بگوید من سلیقهی شما را نمیپسندم. یا خیرخواهی از در آمده، بگوید ما باید کتب بسیار بخوانیم و امثال اینها. اگر تو مرد راه هستی، راه تو جدا از این حماقتهاست که میخواهد بر تو تحمیل شود.»
"شعر مرده است"
نیما معتقد بود «ما درست به دورهای رسیدهایم که شعر مرده است. مسیر تنگ نظر و محدودی که قدما داشتند به پایان رسیده است.» او میگوید این کافی نیست «كه با پسو پیشآوردنقافیه و افزایش و كاهش مصراعها یا وسایلدیگر، دست به فرم تازه زده باشیم. عمده این است كه طرز كار عوض شود و آن مدل وصفی و روایی را كه در دنیای باشعور آدمهاست بهشعر بدهیم. تا اینكار نشود، هیچاصلاحی صورت پیدا نمیكند. شعر قدیم ما، سوبژكتیو است، یعنیبا باطن و حالات باطنی سر و كار دارد. در آن مناظر ظاهری، نمونهی فعل و انفعالیست كه در باطن گوینده صورتگرفته، نمیخواهد چندان متوجه آن چیزهایی باشد كه در خارج وجود دارد، شعر، آیینهیزندگیست.»
"ما تازه در ابتدای کار هستیم"
در بسیاری از نوشتههای نیما اشارههایی وجود دارد که اعتقاد راسخ او را به راهی که برگزیده نشان میدهد. او کاملا آگاه بود که مشغول تدوین یک نظریهی تازهی ادبی است که شعر فارسی را متحول میکند. با این همه ظاهرا میدانست که فهم کارش در زمان حیاتش ممکن نیست و به همین دلیل اصراری برای انتشار یادداشتهایش نداشت. نیما در نامههایی که خطاب به یک همسایهی فرضی مینویسد از او میخواهد که این نامهها را جمعآوری کند، زیرا «اگر عمری نباشد برای نوشتن آن مقدمهی حسابی دربارهی شعر من، اقلا اینها چیزیست.» شاعر در یادداشتی درباره این نامهها که متعلق به ۲۴ خرداد ۱۳۲۴ است مینویسد «در واقع این کار وظیفهییست که من انجام میدهم . شما در هر کدام از آنها دقت کنید خواهید دید این سطور با چه دقّتی که در من بوده است نوشته شده است.»
نیما زمانی که نوشتن «حرفهای همسایه» را شروع کرد نوشت «من خیلی حرفها دارم برای گفتن. نگاه نکنید که خیلی از آنها ابتدایی است؛ ما تازه در ابتدای کار هستیم.» نیما یوشیج خیلی از این حرفها را در سالهای بعدی بر روی کاغذ آورد، اما زمانی نیز در مورد تاثیر این حرفها دچار یاس و تردید شد و مینویسد « من افسوس میخورم. بله به حال ملتی که خودم هم از آنم... مردی که مانند سگ شکاری تمام عمرش را کار کرده است، مثل این است که هیچ کاری نکرده. میمیرد.» جسد نیما که در گورستان امامزاده عبدالله دفن شده بود بنابر وصیت او در سال ۱۳۷۲ به حیات خانهاش در یوش منتقل شد.
BK/AJ