هاشمی رفسنجانی «آرام» و ایران «به سوی بحران»
۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه با گذشت یک روز از خبر رد صلاحیت اکبر هاشمی رفسنجانی برخی هنوز شوکهاند. گروهی به موثر افتادن اعتراضهائی نظیر نامه زهرا مصطفوی، دختر آیت الله خمینی به علی خامنهای امیدوارند و این احتمال را میدهند که رفسنجانی با حکم حکومتی به عرصه رقابت بازگردد.
این رد صلاحیت نشان داد که انتخابات پرمناقشهای نظیر سال ۸۸ از حوصله رهبری و بیت او خارج است و سپاه پاسداران به سادگی قصد پس دادن عرصههایی که تصرف کرده را ندارد.
با این حال هنوز پرسشهای زیادی بی پاسخ ماندهاست. انتخابات بدون حضور هاشمی رفسنجانی چگونه خواهد بود؟ آیا با رفتن او از صحنه همهچیز تمام شد؟ آیا امکان بازگشتش هست؟
آیا به دیگر اصلاحطلبان میشود امید بست؟ اگر «رقابت» تنها میان اصولگرایان باشد، چه آیندهای در انتظار معضلات اساسی است که ایران با آن دست به گریبان است؟ تکلیف پرونده هستهای، تحریمها و سیاست خارجی و بحران داخلی چه میشود؟ اصولگرایانی که در صدا و سیما از عزمشان برای حل بحران اقتصادی و تنشزدایی با جهان پیرامون حرف میزنند، آیا قادر به تغییری در اوضاع فعلی هستند؟
پاسخها به این سوالات در برخی موارد مشابه است. این که در میان اصولگرایان، احتمالا تنها گزینههایی مانند جلیلی شانس «رقابت» خواهند داشت و افرادی نظیر او هیچ قدم مثبتی برنخواهند داشت. در برخی موارد هم نظرات متفاوت است. از جمله در این زمینه که هنوز فرصتی برای تغییر با حضور دو کاندیدای دیگر اصلاحطلبان وجود دارد.
گفتگوی دویچهوله با اردشیر امیرارجمند، سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید، مرتضی کاظیمان، فعال ملی مذهبی و مهدی مهدوی آزاد، روزنامهنگار و تحلیلگر مسایل سیاسی ایران.
انتخابات بی انتخابات
رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی را اردشیر امیر ارجمند ادامه «کودتای ۸۸ و شلیک بر پیکر نیمه جان جمهوریت در ایران» میداند. او یکی از کسانی است که معتقد است «حذف هاشمی رفسنجانی و دیگر کاندیداها، انتخابات را از حداقلهای لازم رقابتی خارج کرده است.»
او این امکان که آیتالله خامنهای با حکم حکومتی بر رد صلاحیت شورای نگهبان دست رد بزند را تقریبا منتفی میداند و میگوید «اگر قرار بود هاشمی رفسنجانی وارد میدان شود و حرکتی ایجاد کند، از همان ابتدای سناریو رد صلاحیت نمیشد.»
اردشیر امیر ارجمند شانسی برای حسن روحانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت و محمدرضا عارف، معاون اول خاتمی نیز نمیبیند. او میگوید که با رفتن هاشمی «اصولا انتخاباتی درکار نخواهد بود که امکان حمایت از کاندیدای دیگری وجود داشته باشد.»
بنبست کامل
اما مفهوم این که دیگر انتخاباتی وجود نخواهد داشت، برای جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟ پاسخ اردشیر امیرارجمند مانند بسیاری دیگر از تحلیلگران مسایل ایران این است که «سیستم به بنبست میرسد». به عقیده او «وضعیتی که شورای نگهبان بوجود آورده، مملکت را در وضعیتی بسیار خطرناک قرار داده است.»
چرا کسانی که هیجان آمدن هاشمی رفسنجانی به میدان رقابت را داشتند، اکنون این گونه از خطر و بنبست و بحران سخن میگویند؟ مگر نه این که حتی اصولگرایان جناح حاکم هم بر بحران سیاسی و اقتصادی انگشت میگذارند و از لزوم «عقلانیت» و ضرورت «تعامل با دنیا» و خروج ایران از انزوا سخن میگویند؟
اردشیر امیرارجمند میگوید این تصور اشتباهی است که «با آمدن مثلا حداد عادل یا ولایتی امکان تغییر در کشور بوجود میاید. این تغییر زمانی صورت خواهد گرفت که سپاه پاسداران به سربازخانه برگردد و زمامدار امور نباشد. ولی کدامیک از اینها حاضرند که سپاه را برگردانند سرجای اصلیاش؟»
به عقیده او سرنوشت کشور بسیار تاریک خواهد بود و حتی تلاشهایی که برای سازش با بخشی از جامعه جهانی میشود، کشور را از بنبست بینالمللی خارج نخواهد کرد. او تاکید میکند:«تنشزادیی در صحنه بینالمللی در گرو تنشزدایی در سیاست داخلی است و کم کردن فاصله مردم با دولت. وقتی شما نتوانید نخبگان و مردم را با خود داشته باشید، قادر به حل مسایل کشور نیز نیستید.»
پرتگاهی مانند سوریه و عراق
مرتضی کاظمیان، فعال ملی مذهبی میگوید که رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی برایش کاملاً غیرمترقبه بود و پیشبینی نمیکرد که «مرکز ثقل قدرت در جمهوری اسلامی تا این حد خود را از تدبیر و عقلانیت دور کرده باشد.»
به عقیده او به انتخابات بدون حضور هاشمی نمیتوان امید بست: «به خاطر این که آقای عارف و آقای روحانی هرگز شناختهشدگی آقای رفسنجانی را ندارند و نمیتوانند به میزانی که ایشان اجماع ایجاد کرده است، اجماع نیروهای سیاسی از راست میانه، محافظهکاران عقلگرا تا اصلاحطلبان و حتی بخشی از حامیان جنبش سبز را گرد خودشان فراهم کنند. انتخابات ریاست جمهوری در سطح کشور برگزار میشود و این خیلی مهم است که یک شخصیتی که قرار است رقابت کند، در سطح ملی شناخته شده باشد.»
مرتضی کاظمیان نیز مانند اردشیر امیرارجمند معتقد است که این روندی است «در ادامهی کودتای انتخاباتی سال ۸۸ بیت رهبری و جریان امنیتیـ نظامیـ رانتی همسو و گرداگرد ایشان برای تمرکز هرچه بیشتر قدرت.»
او از «یک دوران جدید» سخن میگوید که با حذف هاشمی رفسنجانی کلید خورده است و بیم پرتگاهی مانند سوریه و عراق را دارد: «من امیدوارم آقای خامنهای با حکم حکومتی این روند را تغییر دهد؛ هرچند که متأسفانه به نظر میرسد خیلی نمیشود در این رابطه خوشبین بود. شکاف غریب بین ملت و دولت و بنبستی که بین جامعه مدنی و حکومت وجود دارد، در متن تحولات بسیار پرخطر و خونینی رخ میدهد که در سوریه و عراق شاهدش هستیم.»
به نظر مرتضی کاظمیان اگر رقابت به جناح اصولگرا محدود شود، آنگاه هیچ تفاوتی میان ولایتی، جلیلی و قالیباف نخواهد بود: «آقای قالیباف یا آقای ولایتی و یا آقای جلیلی تنها تفاوتی که دارند، در کاراکتر آنها است و این که ممکن است یک دولت پادگانی شکل بگیرد با آمدن آقای جلیلی یا یک دولت بروکرات اقتدارگرا با آمدن آقای قالیباف و آقای ولایتی کاملاً نقش مشاور و بازوی عملیاتی آقای خامنهای را ایفا خواهند کرد.»
کسی که میتوانست در برابر خامنهای قد علم کند
به نظر مهدی مهدوی آزاد، روزنامهنگار و تحلیلگر مسائل سیاسی ایران حذف اکبرهاشمی رفسنجانی حذف یک شخص نبود: «حذف کسی بود که میتوانست در مقابل آیتالله خامنهای قد علم کند، میتوانست آقای خامنهای را یکجاهایی وتو کند، میتوانست در سیاست خارجی تغییراتی بیشتر از آن چیزی که ما تصور میکنیم ایجاد کند. البته قدرت ایشان در خیلی از موارد محدود بود و در خیلی از موارد هم متأسفانه چون اعتقادی به توسعه سیاسی نداشت، نمیتوانست خواستههای طبقهی متوسط جامعه را برآورده کند. اما حتماً میتوانست تغییراتی ایجاد کند به اتکای نیروهای داخل حاکمیت که از او حمایت میکردند.»
او از دغدغه کسانی میگوید که حتی اگر رفسنجانی را دربست قبول نداشتند، اما بازهم به او امید بسته بودند:
«بخش بزرگی از کسانی که آقای هاشمی را بهعنوان منجی ایران معرفی میکردند و میخواستند به او رأی دهند، از طبقهی متوسط و نخبگان بودند که اتفاقاً نقدهای خیلی جدی به آقای هاشمی داشتند. اما در شرایط فعلی کشور با توجه به بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و بینالمللی ایران، هاشمی را تنها گزینهای میدانستند که میتواند مورد اجماع قرار گیرد. این رد صلاحیت علاوه براین که پیامش این است که حاکمیت میترسد از یک شور و شوق دیگر مثل انتخابات ۸۸، تأثیر مستقیماش این است که دلسردی مردم را بهوجود میآورد.»
هنوز اصلاحطلبان عارف و روحانی را دارند
ولی برخلاف مرتضی کاظمیان و اردشیر امیرارجمند، مهدوی آزاد بر این باور نیست که بازی انتخابات به نفع جناح اصولگرا تمام شده و میگوید:« هنوز اصلاحطلبان آقای عارف را دارند. باید منتظر بنشینیم و ببینیم آقای خاتمی و هاشمی و در نهایت بدنه و طبقهی رأی اصلاحات آیا آقای عارف را به رسمیت میشناسند، حاضرند برای او پای صندوق بیآیند یا قضیه را تمامشده میدانند و ترجیح میدهند خانهنشین باشند.»
او این نظر را درست نمیداند که اگر دو کاندیدای دیگر اصلاحطلبان شانس پیروزی داشتند از ابتدا به آنها امکان ورود به رقابت داده نمیشد: «من با این تئوری توطئه مخالفم که فقط کسانی تأیید شدهاند که قادر به جذب هیچ گونه آرای مردمی نیستند.
تبسیاری از واکنشهای مردمی در لحظات و روزهای آخر تعیین میشود و بسیاری از مردم در روزهای آخر تصمیم میگیرند که پای صندوق بروند یا نروند. این را قبول ندارم که حاکمیت نشسته و محاسبه کرده و مثلاً گفته این آدم رأی ندارد پس تأییدش میکنیم، این آدم رأی دارد پس ردش میکنیم. این بستگی مستقیم دارد به این که احزاب سیاسی و رسانههای ما در روزهای آینده چه خواهند کرد و چه تصمیمی میگیرند. آیا به این حداقل تن میدهند یا ترجیح میدهند خانهنشین باشند و حاکمیت با آرامش و آسایش تمام و بدون هیچ مشکلی مثل دوران صدام حسین اعلام کند که از درصد مثلاً بالایی در انتخابات شرکت کردند و مثلاً آقای جلیلی یا قالیباف به ریاست جمهوری راه یافتند.»
جلیلی را اروپاییها تجربه کردهاند
مهدی مهدوی آزاد هم مانند کاظمیان و امیرارجمند معتقد است که هیچیک از چهرههای طیف اصولگرا که مد نظر آیتالله خامنهای هستند، خواست و توان بیرون بردن ایران از بحران را ندارند: «اگر گزینههای ما فقط اصولگرایان باشند، یعنی ما کسانی مثل آقای جلیلی یا آقای ولایتی یا حتی آقای حداد عادل را در نظر بگیریم، مطلقاً و مطمئناً هیچ تغییری در سیاست خارجی ایران ایجاد نخواهد شد. تمام دیپلماتهای غربی در مصاحبههایی که کردهاند، گفتهاند که جلیلی حداقل اختیار یا حداقل قدرت تصمیمگیری را ندارد و برای کوچکترین مسائل همیشه با تهران که مراد در واقع همان دفتر رهبری و آیتالله خامنهای است هماهنگ میکند.»
مهدوی آزاد معتقد است که اگر ولایتی جایگزین احمدینژاد شود، شاید سیاست نگاه به شرق یا آن چیزی که آقای ولایتی یکی از تئوریسینهایش بوده، کمی تقویت شود.
حداد عادل سردسته طیف نظامی امنیتی
مهدی مهدوی آزاد میگوید اگر حداد عادل انتخاب شود، با توجه به نزدیکی ایشان به آقای مجتبی خامنهای و طیف نظامی و امنیتی و منافع بسیار سرشاری که تیم نظامیـ امنیتیاز رهگذر تحریمها نصیبشان میشود، بازهم شاهد تغییر نخواهیم بود. او میگوید:«یادتان باشد موقعی که ایران تحریم است، آن گروهی که دارد قاچاق میکند، آن گروهی که همه چیز را قاچاقی وارد ایران میکند، سپاه است و بخشی که اسکلههای غیرمجاز را در اختیار دارد. بنابراین سرنوشت سیاست خارجی ایران، وضعیت تحریمها و بحران خارجی ایران سیر فزایندهی خودش را طی خواهد کرد و تحریمها روز به روز حلقهاش بر گردن مردم ایران تنگتر خواهد شد و ایران به انزوای بیشتری فروخواهد رفت.»
ضربه به هاشمی، ضربه به خامنهای؟
برخی بر این نظرند که حذف هاشمی، ضربهای بود به جمهوری اسلامی و در راس آن آیتالله خامنهای. مهدی مهدوی آزاد میگوید این که خامنهای تضعیف شده یا نه را زاویه نگاه به او تعیین میکند: « بستگی دارد به این که تعریف ما از آقای خامنهای چه باشد.
اگر تعریف ما از آقای خامنهای بهعنوان یک شخص و یک دیکتاتور حاکم بر ایران است، حذف هاشمی نخیر، قطعاً به نفع آقای خامنهای خواهد بود. آقای خامنهای مسیر ۱۶ سالهای را تا اینجا طی کرده است و در همین سه چهار سال اخیر نه تنها هاشمی را از نمازجمعه اخراج کرد، بلکه دانشگاه آزاد را از او گرفته و او را از ریاست مجلس خبرگان عزل کرده و فرزندانش را به زندان انداخته و در واقع تحقیر کرده است.
اما اگر تعریف ما از آقای خامنهای نظام جمهوری اسلامی باشد، باید بگویم نظام جمهوری اسلامی مدتهاست که تضعیف شده. هاشمی تقریباً تنها بازماندهی نسل اول انقلاب بود که هنوز میتوانست تأثیرگذار باشد و مدتهاست که نظام آن پتانسیل و حمایتهای قبلی خودش را در میان روحانیت، در میان طیف تکنوکرات و حداقل بخشی از بازار و نخبگان از دست داده است.»