هاینریش ُبل و گونتر گراس دربارهی دیوار برلین
۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبهبنای دیوار برلین نه تنها نویسندگان مطرح آن زمان آلمان را به موضعگیری واداشت، بلکه بین آنان نیز شکاف ایجاد کرد. گونتر گراس، هاینریش بُل، مارتین والزر و کارل تسوکمایر از جملهی نویسندگان غربی بودند که برای متوقفساختن بنای دیوار به سازمان ملل نامه نوشتند. ارنست بلوخ، فیلسوف پرآوازهی آلمانی که در آن هنگام کرسی استادی دانشکدهی فلسفهی دانشگاه لایپزیک را در اختیار داشت و در آغاز ساختن دیوار، خارج از آن شهر بسر میبرد، از مقام استادی خود چشم پوشید و هرگز به این دانشگاه بازنگشت.
نویسندگان موافق
نویسندگان ساکن شرق آلمان، از جمله اشتفان هرملین و اروین اشتریتماتر در نوشتههایی که به این مناسبت در رسانهها منتشر ساختند، از تصمیم دولت "سوسیالیستی آلمان شرقی" استقبال کردند. هرملین در مقالهای با عنوان "از کدام بیعدالتی صحبت میکنید"، همکاران غربی خود را به باد انتقاد گرفت. فرانتس فومن از دیوار برلین، با عباراتی چون "سپر سوسیالیستی در دروازهی براندنبورگ و میدان پتسدام" یاد کرد و در مقالهای نوشت: «... واین بجاست که دیوار برلین ساخته میشود، زیرا بنای آن ضرورت دارد».
ولی رویای نویسندگان و هنرمندان آلمان شرقی دربارهی "آزادی بیشتر در سایهی دیوار" دیری نپائید که نقش بر آب شد.
مواضع نویسندگان ساکن آلمان غربی دربارهی بنای دیوار یکسان نبود. اغلب آنان از امضای فراخوانی که دو نویسندهی مطرح آن دوره، از جمله ولفدیتریش اشنوره و گونتر گراس نگاشته بودند، سرباز زدند. این فراخوان اعتراضی عنوان "وقتی پدرم ریش سرخ داشت" را یدک میکشید. گونتر گراس در آن زمان، دو سالی بود که پس از انتشار رمان "طبل حلبی" به شهرت رسیده بود.
گونتر گراس کوشید با آنا زگرز که رمان معروف "صلیب هفتم"او در آن هنگام از کتابهای پرفروش بود، تماس بگیرد و او را که در آن زمان مقام دبیر اولی "شورای نویسندگان آلمان شرقی" را به عهده داشت، تشویق کند "با معترضان علیه ایجاد سپر، علیه ایجاد دیواری از سیمهای خاردار که همواره در آلمان بر پا شده، همصدا" شود. این تلاش با شکست روبرو شد.
ولف یوبست زیدلر، روزنامهنگاری که بعدها انتشاراتی معتبر زیدلر را پایه گذاشت، در کتابی که در سال ۱۹۷۹ در این زمینه در انتشاراتی "واگنباخ" با عنوان "نویسندگان آلمانی و دولت آنها از سال ۱۹۴۵ تا امروز" منتشر شد، نوشت: «تمام دنیا از این واقعه با خبر بود، تنها "چپهای بیوطن" از آن اطلاع نداشتند.»
هاینریش بل که در آن زمان به عنوان "نویسندهای متعهد" شناخته شده بود، به مخالفان غربی بنای دیوار در غرب یادآوری میکرد: «انسانهایی که در این محدوده (آلمان شرقی) به زندگی ادامه میدهند، همان کسانی هستند که باید بهجای ما که در جمهوری آلمان زندگی میکنیم، بهای آن جنگ شکستخورده را بپردازند.»
دیوار در آثار ادبی
بنای دیوار و پیامدهای اجتماعی آن، پس از اتمام ساخت آن در آثار ادبی بسیاری از نویسندگان آلمانی نیز دستمایه قرار گرفته است. کریستا وولف، نویسندهی بنام آلمان شرقی در سال ۱۹۶۳ رمان جنجالبرانگیز "آسمان دو شقه شده" را نگاشت. پیش از آن، او در کتاب "داستانهای مسکو" نیز به این موضوع پرداخته بود. هاینر مولر، یکی از نمایشنامهنویسان پرآوازهی آلمان شرقی در نمایشنامهی "مهاجر" خود، همین مضمون را دستمایه قرار داده است. نمایش این اثر پس از یک بار اجرا در یکی از تئاترهای برلین شرقی، ممنوع اعلام شد.
پیامدهای اعتراض
گونتر گراس، که در آغاز کوشیده بود "با نویسندگان موافق بنای دیوار" گفتوگو کند، پنج روز بعد، در روز ۱۸ اوت سال ۱۹۶۱، نتیجهی تلاشهایش را دید و نامش در لیست "پیگرد" سازمان امنیت آلمان شرقی، اشتازی، جا گرفت. هر چند گراس در سالهای بعد، بدون آن که دستگیر شود بارها به شرق رفت وآمد کرد، با این حال اشتازی تا هنگام وحدت دو آلمان، همچنان "حرکات و فعالیتهای او را زیر نظر داشت." یکی از "خبرچینهای" این سازمان در سال ۱۹۶۴ در بارهی برنامههای آیندهی گراس به اشتازی گزارش داد و نوشت: «رمان جدید گراس دربارهی مشکلات برشت در رابطه با هفده ژوئن سال ۱۹۵۳ است.» در این روز کارگران آلمان شرقی در اعتراض به افزایش ساعات کار، بدون افزایش دستمزد دست به تظاهرات زدند. این اعتراضها که ماهها به طول انجامید، سرانجام با خشونت سرکوب شد.
طرد نمایشنامههای برشت
پس از "قیام ۱۷ ژوئن" در آلمان شرقی و جنبش اعتراضی مردم مجارستان در سال ۱۹۵۶، بسیاری از خانههای نمایش دولتی آلمان غربی، از اجرای نمایشنامههای برتولد برشت سر باز زدند؛ از جمله تمرینهای اجرای نمایشنامهی "نهنه دلاور" در تئاتر بادنبادن متوقف شد. برنامهی رادیویی "صدای آزاد برلین" نیز پخش نمایشنامهی "گالیله"ی او را از برنامهی خود حذف کرد. مدیر تئاتر شیلر برلین، که از برپایی تظاهرات علیه اجرای نمایشنامهی "ارباب پونتیلا" بیم داشت، نمایش آن را با این استدلال متوقف ساخت: «از محل تئاتر تا دیوار، چند کیلومتر بیشتر فاصله نیست».
تنها مدیر تئاتر شهر اولم، کورت هوبنر، با وجود تهدید به بمبگذاری، نمایشنامهی "دادگاه ژاندارک" او را که آنا زگرز اجرای رادیویی آن را تنظیم کرده بود، به اجرا درآورد که جنجالبرانگیز شد.
برتولد برشت، پس از جنگ و بازگشت به آلمان در برلین شرقی سکنا گزید و تا پایان عمر (۱۹۵۶) با نگارش و اجرای نمایشنامههای خود به یاری همسرش هلنا وایگل که هنرپیشهای بنام بود، در آن شهر زندگی کرد.
FF/AJ