گریز هزاران میانماری به تایلند در پی درگیری ارتش با شورشیان
۱۴۰۰ آذر ۲۷, شنبه
حملات ارتش میانمار علیه یک گروه شورشی ساکن شرق این کشور ادامه دارد. هزاران نفر برای نجات جان خود به تایلند پناه آوردهاند. در یکی از شهرهای مرزی تایلند در ظرف چند روز گذشته هزاران نفر وارد اردوگاه پناهجویان شدند.
تبلیغات
لنا بودوین، گزارشگر وبسایت آلمانی تاگسشاو از فرار صدها میانماری به تایلند گزارش داده است. این افراد به دنبال درگیریهای مسلحانه بین ارتش میانمار و یک گروه شورشی از اقلیت قومی کارن در شرق میانمار به تایلند پناه آوردند.
سربازان تایلندی در ابتدا با توسل به زور پناهجویان را به میانمار بازگرداندند اما بعدا به آنها اجازه عبور دادند. نیروهای مرزی تایلند رسما به ارتش میانمار هشدار دادند که در صورت نقض حاکمیت این کشور، ارتش تایلند مداخله خواهد کرد.
رسانههای تایلند گزارش دادند تنها درظرف چند روز گذشته ۱۵۰۰ نفر وارد تایلند شدند. سربازان تایلندی در یک اردوگاه بزرگ از آنها محافظت میکنند.
یکی از مددکاران تایلندی میگوید در حال حاضر سه هزار و ۵۰۰ پناهجو در اردوگاه هستند، در حالی که فقط ۱۵۰۰ نفر از آنها سقفی بالای سر خود دارند و بقیه نیاز شدیدی به پتو و چادر دارند.
اقلیت قومی کارن فرهنگ و زبانی متفاوت با اکثریت مردم میانمار دارد و از سال ۱۹۴۹ برای خودمختاری و استقلال خود با دولت مرکزی مبارزه کرده است.
قوم کارن پیرو آیین مسیحیت است و جمعیت سه میلیون و ۵۰۰ هزار نفری آن عمدتا در شرق و جنوب میانمار زندگی میکند.
نمایندگان قوم کارن حدود ۹ سال پیش برای نخستین بار با مقامات دولت مرکزی میانمار پشت یک میز نشسته و مذاکره کردند. گروه شورشی "اتحاد ملی کارن" در آن زمان اعلام کرده بود دولت مرکزی وعده داده که مقابله با اقلیت قومی یادشده را در هر شکل آن متوقف سازد.
کودکان روهینگیا؛ قربانی تجاوز، آدمربایی و یتیمی
قساوتی که از سوی شبهنظامیان و ارتش میانمار بر اقلیت مسلمان روهینگیا روا شده و آنها را وادار به فرار کرده بهسختی قابل درک است. آسیبپذیرترین آنها کودکانی هستند که شاهد قتل خانواده خود بوده و اکنون تنها شدهاند.
عکس: DW/J. Owens
از ماه اوت بیش از ۶۰۰هزار روهینگیایی از میانمار به بنگلادش فرار کردهاند. محمد بلال پسرک ده ساله که توانسته از روستا فرار کند میگوید: «روزی که ارتشیان آمدند، روستا را به آتش کشیدند و مادرم که سعی میکرد فرار کند را با تیر زدند. پدرم نمیتوانست راه برود و آنها او را کتک زدند. من همه اینها را با چشمان خودم دیدم.»
عکس: DW/J. Owens
نور، خواهر محمد هم شاهد این کشتار بود. او و برادرش الان در اردوگاه کودکان بیسرپرست در بنگلادش زندگی میکنند. او میتواند در آنجا بازی کند و به طور منظم غذا بخورد، در حالی که در طول سفر از میانمار با برادرش تقریبا تمامی راه را گرسنگی کشیدند. با این حال ضربات روحی حوادث چند هفته گذشته هنوز او را رها نکرده است. او میگوید: «من دلم برای والدینم، خانه و وطنم تنگ شده است.»
عکس: DW/J. Owens
منازعهای که ۷۰ سال ادامه داشت و ریشههایش به پیش از جنگ جهانی دوم میرسد از سال ۲۰۱۶ بیش از ۲هزار نفر، از جمله مادر رحمان ۱۲ ساله که در تصویر مشاهده میشود را قربانی کرده است. او میگوید: «آنها خانهمان را آتش زدند. مادرم مریض بود و نتوانست خانه را ترک کند.»
عکس: DW/J. Owens
دیلوآرا با خواهرش روجینا که پدر و مادرشان به دست ارتش به قتل رسیده بودند به کمپ آمدند. او میگوید: «من تمام مدت گریه میکردم و گلولهها از بالای سرمان پرواز میکردند. من بالاخره فرار کردم.» سازمان بینالمللی "کودکان را نجات دهید" در تلاش است به کودکان بیسرپرستی که به کمپ آوارگان کاتاپالونگ در بنگلادش آمدهاند کمک کند. کودکان بیش از ۶۰درصد از پناهجویان روهینگیایی در بنگلادش را تشکیل میدهند.
عکس: DW/J. Owens
جدید عالم یکی از صدها کودک یتیمی است که به کاتاپالونگ آمده است. خوشبختانه عمهاش همراهش است و مراقب اوست. جدید در روستایی بزرگ شده به نام "ماندی پارا"؛ جایی که با لذت فوتبال بازی میکرد. اما وقتی ارتش حمله کرد همه چیز تغییر کرد. او میگوید: «آنها به ما گفتند خانهمان را ترک کنیم.» وقتی داشتم با پدر و مادرم میدویدم، آنها را به گلوله بستند و آنها درجا مردند.»
عکس: DW/J. Owens
همه خانوادهها از یکدیگر جدا نشدهاند. اما هستند کسانی مانند رحمان علی که کمپ پناهجویان را هفتههاست زیرورو میکند تا شاید از پسر ۱۰ سالهی خود رد و نشانی پیدا کند. خبر ربودن کودکان مدتهاست که در اطراف کمپ بر سر زبانهاست و رحمان از آن میترسد که پسرش به دست دلالان انسان افتاده باشد. او میگوید: «من نمیتوانم غذا بخورم و بخوابم. من خیلی ناراحتم. انگار دارم دیوانه میشوم.»
عکس: DW/J. Owens
سکینه خاتون وقتی تیراندازی شروع شد هرچه از دستش برمیآمد انجام داد تا از کودکان خود محافظت کند اما نتوانست یاسمین ۱۵ ساله و جامالیتای ۲۰ ساله را که در روستای مجاور بودند نجات دهد. او میگوید: «گلوشان را جلوی پدربزرگ و مادربزرگشان بریدند.» او ادامه میدهد: «من کرخت شده بودم، دیگر دردی را حس نمیکردم. حتی هنوز هم حالت طبیعی ندارم.»
عکس: DW/J. Owens
یاسمین فکر میکند باید ۱۵ ساله باشد، اما جوانتر به نظر میرسد. او در روستا تیلهبازی میکرد و دویدن را دوست داشت، اما الان خاطرات دیگری دنبالش میکند: حمله نیروهای میانمار، ضرب و شتم و قتل پدر و برادران مهربانش و کابوس سربازانی که او را ربودند و به او تجاوز کردند. او میگوید: «در تمام بدنم دردی طاقتفرسا داشتم.»