زنان چرا و چگونه مینویسند؟ آیا آنان همچون مردان، از آزادی در نوشتن برخوردارند؟ کتاب "میز تحریری رو به چشمانداز" میکوشد این موضوع را از زبان شانزده نویسنده زن بازگو کند. اسد سیف، منتقد ادبی، کتاب را بررسی کرده است.
تبلیغات
سیمون دوبووار، نویسنده و فمینیست فرانسویعکس: akg-images/Denise Bellon
"میز تحریری رو به چشمانداز" که با ترجمه فهیمه فرسایی از سوی "نشر آزاد" منتشر شده، کتابیست که در آن شانزده تن از زنان نامآور جهان در ادبیات داستانی، از تجربههای خویش در نوشتن سخن میگویند. آنان از انگیزههای خویش برای نوشتن، از مشکلاتی که با آن روبهرو هستند، از شادی در نوشتن و بهایی که بابت آن میپردازند، از راههای رفته و راههایی که پیش رو دارند، نوشتهاند.
ایلکا پیپگراس (Ilka Piepgras) که این مجموعه را جمعآوری و منتشر کرده، روزنامهنگار و از رماننویسان مشهور آلمان است. رنج این تجربه در واقع برای او ملموس است، در زمان تحصیل خود در آمریکا آن را حس کرده و در زندگی ادبی خویش در آلمان شاهد آن بوده است.
تبعیض، حتی در عرصهنوشتن
جهان ادبیات زنانی را به یاد دارد که با نامی مردانه مینوشتند. دنیای مردمحور نه حضور آنان را به عنوان انسانی برابرحقوق میپذیرفت، نه آنان را کسی میدید که بتواند بهسان مردان بنویسد. باید سالها میگذشت تا زنان هستی اجتماعی خویش را بر مردان تحمیل کنند.
شاید گفتن این حرف که «من زنم و مینویسم» به ظاهر ساده باشد، ولی به هنگام پرسش از هر نویسنده و هنرمند زن، به عمق فاجعهای پی خواهیم برد که هنوز هم در این عرصه وجود دارد. هنوز هم جهان ادبیات بر زنانی انگشت میگذارد که زاده ذهن مردان هستند. "مادام بواری" و "آناکارنینا" و "لیدی چترلی" هنوز جانسختی میکنند و نمیخواهند راه را بر شخصیت زنی در داستان بگشایند که زاده تخیل زنی نویسنده باشد.
ویرجینیا ولف زمانی گفته بود که نویسنده زن برای نوشتن نخست باید "اتاقی از آن خود" داشته باشد. این اتاق را البته نباید صرفا اتاق دید. اتاق بُعدی هستیشناسانه نیز دارد. در این شکی نیست که امروز، پس از گذشت نود سال از سخنان ویرجینیا ولف جهان دگرگون شده است، ولی میتوان دگربار این پرسش را پیش کشید که آیا زنان امروز در نوشتن همچون مردان آزادند؟
خواندن کتاب "میز تحریری رو به چشمانداز" که با ترجمه روان فهیمه فرسایی منتشرشده، نه تنها برای زنان، بلکه بیشک برای مردان نیز مفید خواهد بودعکس: Christel Tünnesen
شانزده نویسنده زن "میز تحریری رو به چشمانداز" بر این نظرند که جهان مردان هنوز نویسندگان زن را برنمیتابد. تفاوتهایی در شرایط نوشتن زنان و مردان وجود دارد که هنوز کار نوشتن را برای زنان دشوار میکند. مردان در شرایط ویژهای مینویسند و جامعه حضور آنان را به عنوان نویسنده پذیرفته و به رسمیت شناخته است. آزادی نویسندگان زن اما در جامعه نخست به عنوان زن و سپس در هستی ادبی محدود است.
مردان مجازند ادبیات مردمحورانه تولید کنند، ولی جنسیت نویسندگان زن پنداری در لابهلای اثرشان نیز خوانده میشود. زنان باید در انتظار پیامدهای نوشتههای خود نیز باشند. جامعه انتظار ندارد که آنها در درونکاویهای خویش از شخصیتهای داستان، تابوشکنی کنند؛ کاری که برای مردان نویسنده مجاز است. "برچسب"زنی چنان تأثیرگذار است که نویسندگان زن ناخودآگاه از "من" راوی گریزانند. آنان به تجربه دریافتهاند که خوانندگان رفتار شخصیتهای داستان را در هستی آنان بازمیجویند. چنین فرهنگی باعث میشود تا نویسندگان زن به شکلی به خودسانسوری گرفتار شوند.
نویسندگان این کتاب هر یک از تجربههای خویش در نوشتن میگوید، از بهایی که بابت تجربههای خویش در نوشتن پرداخته است. آری "نوشتن" خود خوشبختیست، ولی انزوا نیز به همراه دارد.
راه در پیش است
جرج اورول زمانی در پاسخ به این پرسش که چرا مینویسد، گفته بود: «از سر خودخواهی محض». او مینویسد تا دیده شود. این اما تنها دلیل نمیتواند باشد. در این شکی نیست که نویسندگان دنیایی موازی نیز برای خویش بنا میکنند و از این راه به زندگی خویش غنا میبخشند. نویسنده میکوشد جهانی خلق کند که موجود نیست و زاده فکر اوست.
نویسندگان زن در این کتاب خلاف مردان، کمتر به شهرت فکر میکنند و بیشتر به نفس نوشتن. زنان جسارت بهکار میگیرند تا صدای خویش را رساتر از هر زمان به گوش جهان برسانند. در واقع جهان چندصدایی در ادبیات با حضور نویسندگان زن زیباتر میشود.
دوبورا لوی ، رماننویس و شاعر انگلیسی مینویسد: «برای نویسنده شدن میبایست یاد میگرفتم که تو حرف دیگران بدوم، دهانم را باز کنم، یک کم بلندتر از دیگران حرف بزنم و سرانجام تنها با صدای خودم سخن بگویم که اساسا بلند نیست.». به نظر او به عنوان زنی نویسنده، کافی نیست که پشت میز تحریر بنشینی و در آرامش کار کنی: «برای این که نویسنده زن باشی میبایست گوشهگیری را کنار بگذاری و روی کارهایی سرمایهگذاری کنی که چندان هم به امر نوشتن ربطی ندارند: به عنوان مثال در میزگردها حضور داشته باشی و با صدایی رسا نظرت را مطرح کنی، هر چند که این کار به اراده و تسلط زیادی نیاز دارد.»
زنان نویسنده در این کتاب از جهانی سخن میگویند که هنوز مردان بر آن حاکمند. همانطور که در جهان کار زنان با مردان برابر نیست، در دنیای ادبیات نیز کار مردان را با کار زنان برابر نمیگیرند و فضای کمتری به آن اختصاص مییابد. برای نمونه حجم نقدهایی که بر آثار مردان نوشته میشود، به مراتب بالاتر از زنان است. و هر اندازه به «ادبیات مردانه اهمیت داده میشود، از ارزش ادبیات زنانهنگر کاسته میشود. و هر اندازه که ادبیات زنان کمتر مطرح میشود، کمتر هم مورد پژوهش قرار میگیرد.»
در این شکی نیست که شمار نویسندگان زن و آثارشان در جهان در حال افزایش است و به موازات آن عده کتابخوانان زن نیز بیشتر شده است. با اینحال کلیشهها هنوز نقش میآفرینند و تبعیض جنسی در پذیرش اجتماعی-ادبی کمتر تغییر کرده است. هنوز نویسندگان زن در مقایسه با نویسندگان مرد جدی گرفته نمیشوند و آثارشان مورد بحث و بررسی قرار نمیگیرد.
شاید بتوان امیدوار بود که با دگرگونی ساختارهای اجتماعی، دیوار کلیشهها نیز فروریزد و از تبعیضهای ریشهدار اندکی کاسته شود.
الفریده یلینک، نویسنده اتریشی، در مقالهای که در این مجموعه منتشر شده مینویسد: «جای یک کلمه در بحثهای مربوط به هنر زنانه و زنانگی در رسانهها خالی است: تحقیر.». نویسندگان زن طی سالیان با آفرینشهای ادبی و هنری خویش نشان دادهاند که در کارآیی جنسیتی تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد. به قول اورول: «نوشتن مبارزهای است به غایت پر مشقت که میتوان آن را با یک بیماری دردناک مقایسه کرد.». نویسندگان زن در این راستا سالهاست مبارزهای پُربار را آغاز کردهاند. آنان نه برای تفریح، بلکه برای ادامه زندگی مینویسند.
در تاریخ ادبیات نوشتن زنان سنتی طولانی ندارد، اگرچه ادبیات بدون حضور آنان شکوه خویش را از دست میدهد، اما همین حضور صدساله نشان از آن دارد که زنان میتوانند این سنت را درهم بشکنند. اما پرسش این است: مردان در شکستن این سنت چه نقشی میتوانند داشته باشند؟
کتاب "میز تحریری رو به چشمانداز" با همه تلخنگاریهای موجود، راه را برای ادامه نوشتن بازمیگشاید و این خود خواندن آن را جذابتر میکند. شکستن تصویر کلیشهای نویسنده زن، چیزیست که به این کتاب اعتبار میبخشد و خواندن آن که با ترجمهای بسیار خوب و روان منتشرشده، نه تنها برای زنان، که برای مردان نیز بیشک مفید خواهد بود.
* این یادداشت نظر نویسنده را منعکس میکند و الزاما بازتابدهنده نظر دویچهوله فارسی نیست.
نگاهی به تاریخچه جنبش زنان ایران؛ از کنج اندرونی تا صندلی وزارت
جنبش زنان ایران عمری دستکم صدساله دارد و به عنوان جنبشی درونزا دستاوردهایی داشته است که به نظر بازگشتناپذیر میرسد. زمانی زنان در انزوا میزیستند، اما سختکوشیها و مبارزاتشان آنان را به بالاترین مقامهای کشور رساند.
عکس: Sanati/Najmabadi
"آغاز جنبش مستقل زنان در ایران"
برخی از تاریخدانان انتشار نخستین مجله زنان در سال ۱۲۸۹ در تهران را تاریخ آغاز جنبش مستقل زنان در ایران دانستهاند. "دانش" هفتهنامهای بود که توسط "خانم دکتر کحال" منتشر میشد. او همسر دکتر حسین کحالزاده چشمپزشک و دختر محمد حکیمباشی از اقلیتهای مذهبی همدان بود. پس از تحصیل در مدرسههای میسیونری طبابت را نزد پدر و همسرش آموخته بود. "دانش" هدف اصلیاش را تشویق زنان به علمآموزی قرار داده بود.
عکس: donya-e-eqtesad
محرومیت زنان از آموزش
در دوره قاجار تحصیل علم برای دختران بیهوده و حتی خطرناک دانسته میشد و شرکت در زندگی سیاسی و اجتماعی از امتیازهای مردان بود. همچون بسیاری از جوامع دیگر خانه و آشپزخانه مکان "طبیعی" برای زن شمرده میشد.
عکس: Farhangnews
جدایی فضای زن و مرد
درحالیکه حجاب کامل مانع کار زنان کارگر و فروشنده بود، روبنده و چادر سیاه یا سرمهای زنان طبقه مرفه را از دیگران متمایز میساخت. اندرونی و بیرونی در خانههای شهری دنیای زن و مرد را از هم جدا میکرد. حتی در تهران زنان از یک سو و مردان از سوی دیگر پیادهرو حرکت میکردند.
عکس: asrpress
دو کودک با سرنوشتهای متفاوت
رهبران مذهبی با غیراسلامی دانستن آموزش دختران محرومیت زنان از آموزش را تقویت میکردند. با این همه برخی خانوادهها در خانه یا مکتب اقدام به آموزش دخترانشان میکردند. با این حال چه بسا نوشتن را به دختران نمیآموختند. مردان حق چندهمسری و طلاق داشتند و با این حال بسیاری از آنان به دلیل معذورات اجتماعی تکهمسر میماندند. دختران در ۹ سالگی و پسران در ۱۵ سالگی میتوانستند ازدواج کنند.
عکس: psri.ir
قرة العین؛ "پیشاهنگ مبارزه با حجاب"
آغاز جنبش زنان ایران متأثر از جنبشهای نوین اجتماعی، سیاسی و مذهبی عصر خود بود. فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی مشهور به طاهره قرةالعین شاعر و عالم مذهبی و از نخستین پیروان آیین باب بود که در سال ۱۲۳۱ در تهران اعدام شد. او حجاب را باعث نادانی و نماد سرکوب زنان میدانست. روایت شده که او با کنار زدن روبندهاش باعث غوغا در میان پیروان باب شد. او را نخستین زنی میدانند که به حجاب اعتراض کرد.
عکس: parvizeftekhari.ir
میرزا آقا خان کرمانی
میرزا آقا خان کرمانی از روشنفکران عصر مشروطیت و متاثر از جنبش باب بود که در نوشتههای خود به موضوع زنان هم میپرداخت. او در "صد خطابه" از چندهمسری، صیغه و بدرفتاری با زنان و حجاب و انزوای آنان به عنوان دلایل رواج فساد در جامعه نام برده است. او مینویسد که زنان وقت و نیرویشان را به جای آموختن علوم و ترقی اجتماعی صرف حسادت و رقابت با زنان دیگر میکنند و از تربیت فرزندانشان هم باز میمانند.
عکس: shahrvand
میرزا فتحعلی آخوندزاده
میرزا فتحعلی آخوندزاده آشنا با افکار روشنفکران اروپا و روسیه بود. او اعتقاد داشت که ترقی شرق تنها در صورت تربیت ملت امکانپذیر است. اندیشههای او درباره زنان در نمایشنامههایش و نیز در "مکتوبات کمالالدوله" بیان شده است. او بیش از هر چیز بر لزوم آموزش اجباری برای همه تاکید میکرد. درباره حجاب مینویسد: «با نزول آیه حجاب نصف بنی نوع بشر را، که طایفه اناث است، الی مرور دهور به حبس ابدی انداخت.»
عکس: donya-e-eqtesad
بی بی خانم استرآبادی
"معایب الرجال" کتابی طنزآمیز در پاسخ به اندرزنامههایی به اسم "تادیب النسوان" بود که مردان برای "آموزش زنان" مینوشتند. در این نوشتهها که منعکسکننده دید جامعه مردسالار نسبت به زنان بود زنان ضعیف و توطئهگر توصیف میشدند. به آنان گفته میشد چگونه رفتار کنند. به عقیده بی بی خانم هدف مردان از تالیف اندرزنامه تقویت جایگاه خودشان است وگرنه به نظر او اگر آموزش لازم است، برای همه لازم است.
عکس: nosakh.sellfile.ir
نقش روزنامهها
روزنامهها نقش مهمی در تنویر افکار عمومی داشتند چون بیشتر پخش میشدند، دست به دست میگشتند و آگاهی میدادند. روزنامههایی چون اختر، قانون، حبل المتین، حکمت، ثریا، عدالت، صور اسرافیل و ایران نو درباره وضعیت زنان کشورهای دیگر و تاثیر تعلیم و تربیت بر آنان و بر جامعه مینوشتند. در این روزنامهها بیش از هر چیز بر حق آموزش زنان تاکید میشد. تصویر میرزا ملکم خان، ناشر "قانون" در لندن را نشان میدهد.
عکس: tarikhirani.ir
تاج السلطنه
عدهای از دختران و همسران فعالان انقلاب مشروطیت با این جنبش همراهی کردند. اما قانون زنان را در کنار دیوانگان و کودکان از حق رای محروم کرد. تاج السلطنه، دختر ناصرالدین شاه، در خاطراتش پس از انقلاب نوشت: «افسوس که زنان ایرانی از نوع انسان مجزا شده و جزو بهایم و وحوش هستند… زندگی زنهای ایرانی از دو چیز ترکیب شده: در موقع بیرون آمدن و گردش کردن: هیاکل موحش سیاه عزا، و در موقع مرگ: کفنهای سفید.»
عکس: jamejamonline
علی اکبر دهخدا
پس از اعلام فرمان مشروطه و محدود شدن قدرت شاه با آن هم بیشتر روشنفکران بیسوادی زنان را از دلایل مهم مشکلات ایران میدانستند. علی اکبر دهخدا، مؤلف شهیر لغتنامه دهخدا، از جمله نویسندگان آن دوره بود که بر لزوم آموزش زنان تاکید میکرد و میگفت که زنان نادان کودکان نادان به بار میآورند. بیشترین تلاش انجمنهای زنان که پس از مشروطیت به پا شدند هم مصروف به درخواست حق تحصیل برای دختران بود.
عکس: jamejam
مریم عمید مزین السلطنه
در بررسی سیر آگاهی و فعالیتهای زنان ایران تاسیس مدارس دخترانه و نشریات زنان دو نقطه عطف مهم هستند. مریم عمید سمنانی مزین السلطنه از پیشگامان هر دو عرصه محسوب میشود. او "شکوفه" را در سال ۱۲۹۲ منتشر کرد و مؤسس دو مدرسه بود. او همچنین عضو "انجمن همت خواتین" بود. بیشتر منابع از طوبی آزموده به عنوان مؤسس ناموس، نخستین مدرسه برای دختران مسلمان، نام میبرند.
عکس: hamshahrionline.ir
اعتراض به محرومیت زنان از حق رای
آموزش دختران تا سالها پس از مشروطه و جنگ جهانی اول مسئله اصلی جنبش زنان بود. صدیقه دولتآبادی در سال ۱۲۹۸ "زبان زنان" را در اصفهان منتشر کرد و در آن بخصوص به دفاع از آموزش و حق رای زنان پرداخت. در سال ۱۲۹۹ "نامه بانوان" در تهران توسط شهناز آزاد و "جهان زنان" توسط فخرآفاق پارسا در مشهد منتشر شدند. فخرآفاق پارسا بخاطر انتشار مطالب انتقادی درباره نابرابری زنان و مردان از مشهد تبعید شد.
عکس: Sanati/Najmabadi
محترم اسکندری
جنبش زنان ایران متاثر از ایدههای سوسیالیستی هم بود. از جمله "جمعیت پیک سعادت نسوان" (از ۱۳۰۰ در رشت) سازمانی با گرایش چپ بود که روز جهانی زن را در ۸ مارس جشن میگرفت. "جمعیت نسوان وطنخواه" (۱۳۰۱ تا ۱۳۱۲) نیز به اهتمام محترم اسکندری در تهران تشکیل شد. با سرکوب احزاب و نشریات در دوره رضا شاه این سازمان نیز نتوانست به کارش ادامه دهد. اتمام کار این سازمان را نقطه پایان جنبش مستقل زنان میدانند.
عکس: tavana
قمرالملوک وزیری
قمر خانم سید حسین خان نخستین خواننده زن ایران در دوران معاصر بود که در اولین کنسرت خود در تهران در سال ۱۳۰۳ بدون حجاب به روی صحنه رفت. حضور او فضای مردانه موسیقی آن دوران را دگرگون کرد و دیوار ترس را از پیش پای زنان هنرمند دیگر برداشت. شاعران تصنیفهای قمر شعرای منتقد و سیاسیای چون شیدا، عشقی، عارف، ایرج میرزا و بهار بودند.
عکس: learn-music.ir
پروین اعتصامی
در دوره پهلوی جنبش مستقل زنان به چند علت افول کرد. نخست اینکه بسیاری از نوگرایان ناسیونالیست از سیاستگذاران دوره پهلوی بودند. دوم اینکه پهلوی فعالیت مستقل گروهها را تحمل نمیکرد. "کانون بانوان ایران" در سال ۱۳۱۴ به دستور و با کمک مالی دولت تشکیل شد و صدیقه دولتآبادی از ۱۳۱۶ مدیر آن و پروین اعتصامی، شاعر معروف، عضو کمیته اجرایی آن بود. بیشتر جلسات در حضور شمس و اشرف دختران رضا شاه برگزار میشد.
عکس: public domain
کشف حجاب
رضا شاه متاثر از تغییراتی که در کشورهای همسایه ایران چون افغانستان و ترکیه صورت گرفته بود در ۱۷ دی ۱۳۱۴ زنان ایران را از داشتن حجاب منع کرد. در این روز همسر رضا شاه و دخترانشان شمس و اشرف با کلاه به دانشسرای مقدماتی رفتند. پس از آن این دستور با اجبار و خشونت پلیس اجرا شد و باعث گشت که زنان خانوادههای سنتی تا سالها از خانه خارج نشوند.
عکس: irooni
گسترش امکانات اجتماعی
در دوره رضا شاه با وجود محدود شدن قدرت علما اصلاحات قانونی زیادی در رابطه با زنان انجام نگرفت. تنها سن قانونی ازدواج برای زنان ۱۵ و برای مردان ۱۸ سال شد و در ضمن هر ازدواجی باید رسما ثبت میشد. با این همه امکانات آموزشی، اشتغال و حضور در جامعه برای زنان گسترش یافت.
عکس: ISNA
نخستین فارغالتحصیلان زن دانشگاه تهران
در سال ۱۲۸۹ شمار دانشآموزان دختر ۲۱۶۷ نفر بود. این تعداد در فاصله ۱۳۰۵ تا ۱۳۱۵ به ۴۹ هزار نفر رسید. در سال ۱۹۳۶ دانشگاه تهران هم تاسیس شد و زنان نیز توانستند به تحصیلات عالی بپردازند.
عکس: badr ol-Moluk Bamdad
مریم فیروز؛ فعالیت در چارچوب احزاب سیاسی
سازمانهای زنانی که پس از برکناری رضا شاه از قدرت شکل گرفتند بیشتر تشکیلاتی درون احزاب سیاسی بودند. برنامههای احزاب سمت و سوی فعالیتهای زنان را هم تعیین میکرد. تشکیلات زنان حزب توده تا کودتای مرداد ۱۳۳۲ از فعالترین آنان بود که پایهگذار آن مریم فیروز فرمانفرما بود. حزب توده در سال ۱۳۲۶ طرح اعطای حق رای زنان را در مجلس ارائه کرد، اما درخواستش بیپاسخ ماند.
عکس: rahetudeh
مبارزات گسترده برای حق رای
ایران در دهه ۱۳۳۰ شاهد فعالیتهای گسترده و پرشور زنان برای کسب حق رای و شرکت در انتخابات بود. روحانیت و در رأس آن روح الله خمینی از زنان خواسته بود که در انتخابات شرکت نکنند.
عکس: Kayhan
اعطای حق رای به زنان
با وجود مخالفت مراجع و روحانیون دینی چون آیتالله خمینی و آیتالله فلسفی حق رای زنان یکی از اصول "انقلاب سفید" محمدرضا شاه پهلوی برای مدرنیزه کردن کشور بود. محمدرضا پهلوی در هشتم اسفند ۱۳۴۱ در سخنرانی خود اعلام کرد که زنان باید حق رای داشته باشند و این ننگ که زنان نمیتوانند در انتخابات شرکت کنند از جامعه پاک شود. در روز ۱۲ اسفند ۱۳۴۱ طبق مصوبه دولت حق رای زنان به رسمیت شناخته شد.
حقوقدان تنظیمکننده قانون حمایت از خانواده
مهرانگیز منوچهریان یکی از نخستین فارغالتحصیلان زن در رشته حقوق دانشگاه تهران، نخستین زن وکیل و سناتور ایرانی بود. او در تنظیم قانون حمایت از خانواده که در سال ۱۳۴۶ تصویب شد نقش مهمی داشت. این قانون از جمله طلاق و چندهمسری را منوط به اجازه دادگاه کرد.
عکس: 30 sale
فروغ فرخزاد
فروغ شاعر و فیلمساز در طول ۳۲ سال عمر کوتاهش تاثیری بیمانند بر ادبیات ایران و نگاه به زن به عنوان موجودی دارای احساسات گذاشت. تا امروز هم برای جامعه سنتی ایران که زنان را خاموش میخواهد، پذیرش صداقت و جسارت او در بیان فردیت و احساسات عشقی دشوار است. از فروغ نقل شده که در نامهای گفته است: «به رنجهایی که زنان در این مملکت میبرند واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردهای آنان به کار میبرم.»
عکس: abanpress
نخستین وزیر زن در ایران
فرخ رو پارسا، دختر فخرآفاق پارسا فعال حقوق زنان، نخستین زنی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید. او وزیر آموزش و پرورش در دو کابینه امیرعباس هویدا بود. او را پس از انقلاب ۵۷ به حکم دادگاه انقلاب اسلامی به ریاست صادق خلخالی به عنوان "مفسد فی الارض" اعدام کردند.
عکس: 7tir.ir
دومین وزیر زن در تاریخ ایران
مهناز افخمی دومین زن در تاریخ معاصر ایران است که به مقام وزارت رسیده است. او در سال ۱۳۵۵ وزیر مشاور در امور زنان شد. او به مدت پنج سال دبیرکل "سازمان زنان ایران" در دوره محمدرضا شاه پهلوی بود. این سازمان در سال ۱۳۳۸ با هدف اصلی دستیابی به حق رای برای زنان تشکیل شده بود.
عکس: Arsehsevom
انقلاب ۱۳۵۷
بسیاری از زنان و مردانی که در انقلاب بهمن ۵۷ شرکت کردند خواستار عدالت اجتماعی و آزادیهای سیاسی بیشتر بودند. اینکه چه سرنوشتی در انتظار مملکت است برای کسی روشن نبود. ضعف حافظه تاریخی و زندگی در جامعهای بدون آزادیهای سیاسی و تمرینهای دمکراتیک زمینهساز ورود به دورهای شد که در آن دستاوردهای جنبش زنان ایران را به شدت به زیر سوال بردند.