مدیرکل فناوری اطلاعات گمرک میگوید از دو سال پیش فرایند عملیات گمرکی الکترونیکی شده و این کار امکان برخورد با تخلف را افزایش میدهد. او هدف گمرک را افزایش شفافیت و جلوگیری از فساد در تجارت خارجی خواند.
تبلیغات
به گفتهی علی بعیدی در سالهای گذشته در بخش واردات کالا اطلاعات دقیقی وجود نداشت و گمرک فقط بر اساس اطلاعات خود میدانست که چه میزان کالا وارد شده است.
به گزارش خبرگزاری دولتی ایرنا، مدیرکل فناوری اطلاعات و ارتباطات گمرک روز دوشنبه، ۱۹ بهمن در جمع خبرنگاران خاطر نشان کرد که با الکترونیکی شدن قبض انبار میزان کالاهای وارداتی به طور شفاف مشخص میشود.
بعیدی با اشاره به ضعف سیستمهای سنتی در برخورد با بدهیهای گمرکی گفت: «اگر فردی بدهی داشته باشد، نمیتواند طبق مقررات کالا را از گمرک خارج کند و این عمل و فرایند پیش از این به صورت دستی توسط عامل انسانی انجام میشد که احتمال خطا و بروز تخلف وجود داشت.»
این مقام مسئول یکی دیگر از مشکلات گمرک را صدور مجوز واردات کالا از سوی مراجع مختلف و به صورت دستی عنوان کرد و گفت: «با راهاندازی پنجره واحد تجارت فرامرزی که گمرک مسئول آن است، همه سازمانها و دستگاههای همجوار موظفند، مجوزهای خود را به صورت الکترونیکی به گمرک ارائه دهند.»
مدیرکل فناوری اطلاعات گمرک، اتصال بانک مرکزی، بیمهها، و بانک ملی به سامانه جامع الکترونیکی گمرک را از دیگر اتفاقهای خوب دو سال گذشته خواند.
او خاطر نشان کرد که در گذشته بانک مرکزی نمیدانست چه میزان از کالایی که مجوز واردات گرفته و ارز به آن اختصاص یافته وارد کشور شده و همین مسئله امکان قاچاق کالا و سوءاستفاده از ارز پرداختی بانک مرکزی را افزایش میداد.
چنانکه علی بعیدی گفته، در حال حاضر هر روز "سامانه پنجره واحد اطلاعات واردات صادرات و ترانزیت" با دریافت اینترنتی اطلاعات از ۱۳۰ گمرک، بهروز میشود.
بعیدی میگوید "نگاه گمرک توسعه شفافیت و جلوگیری از فساد و تقلب در تجارت خارجی است" و این سازمان میکوشد از این طریق تسهیلات مناسبی برای فعالان مجاز اقتصادی فراهم کند.
مدیرکل فناوری اطلاعات گمرک یکی دیگر از مشکلات این بخش را وجود کارت بازرگانی یکبار مصرف خواند و تاکید کرد که عدهای از این کارتها برای نپرداختن حقوق و عوارض گمرکی و پنهان کردن تخلفهای احتمالی سوءاستفاده میکنند.
خبرگزاری ایرنا با استناد به گزارشهای گمرک نوشت، یک زن روستایی "که سرمایه زندگیاش کمتر از ۱۰۰ هزار تومان است، با ۲۵۶ فقره اظهارنامه بیش از ۷۰۰ خودروی سواری پورشه وارد کرده است".
در این گزارش به محل دقیق زندگی این زن و زمان واردات این خودروها اشارهای نشده است. در گزارش دیگری به وجود ۶۰ بازرگان اشاره شده که تاکنون هیچگونه اظهارنامه مالیاتی ارائه نکردهاند در حالی که دستکم ۳۰ نفر آنها کالاهایی به ارزش بیش از ۱۰۰ میلیون دلار وارد کردهاند.
مدیرکل فناوری اطلاعات گمرک این گونه گزارشها را "نشان دهنده خلاء در بخشی از فرایندهای گمرکی به دلیل نبود اطلاعات شفاف و درست از کشور مبدا و تطبیق آن با اظهارنامههای افراد در گمرک" دانست.
او ابراز امیدواری کرد که سامانه الکترونیکی گمرک هر چه زودتر تکمیل شود و تمام فعالیتهای حوزه بازرگانی خارجی را تحت پوشش قرار دهد.
بهرغم خوشبینیها، الکترونیکی کردن گمرک در بهترین حالت مانع فساد و تخلف گسترده در تجارت رسمی میشود در حالی که مسئولان دولتی میزان واردات کالای قاچاق به ایران را تا ۲۵ میلیارد دلار در سال ارزیابی کردهاند.
مطابق گزارشها بخش بزرگی از کالای قاچاق از طریق اسکلههایی وارد کشور میشود که در اختیار سپاه پاسداران است و گمرک بر آنها نظارتی ندارد.
دامنه فساد در ایران چنان گسترده است که وزیر دادگستری مصطفی پورمحمدی روز گذشته (۱۸ بهمن) اعتراف کرد: «باید بگوییم و بپذیریم که در مبارزه با فساد کم آوردهایم.»
سازمان شفافیت بینالمللی در تازهترین گزارش خود که هفتم بهمن ماه منتشر شد، ایران را در ردیف فاسدترین کشورهای جهان قرار داد. ایران از نظر دامنه گسترش فساد و میزان مبارزه با آن در میان ۱۶۸ کشور در جایگاه ۱۳۰م قرار دارد.
این بینوایان ایرانی اثر ویکتور هوگو نیستند
بیش از ۱۵۰ سال از خلق "بینوایان" شاهکار ویکتورهوگو میگذرد. تا زمانی که فقر وجود داشته باشد، این رمان نیز میلیونها خواننده خواهد داشت. شباهتها و تفاوتهای بینوایان ایرانی با بینوایان ویکتورهوگو در این گزارش تصویری:
عکس: ISNA
ژان والژان
پدر ژانوالژان هرسکار بود و هنگامی که ژانوالژان کوچک بود از درخت افتاد و مرد. مادرش نیز در اثر تب مرد. ژانوالژان را خواهرش که هفت پسر و دختر قد و نیم قد داشت بزرگ کرد. ژان والژان درس نخواند و هرسکار شد و وقتی ۲۵ سالش بود شوهر خواهرش نیز مرد و او سرپرست خواهر و بچههای او شد. او و خواهرش کار میکردند اما مزد کم آنها کفاف زندگیشان را نمیداد. تا این که او در زمستانی سخت کار پیدا نکرد.
عکس: ISNA
یک قرص نان و ۱۹ سال زندان
بچههای خواهر ژان والژان گرسنه بودند. این بود که یک شب شیشه یک مغازه نانوایی را شکست و قرص نانی برداشت و فرار کرد. اما نانوا بیدار شد. او را دید و تعقیب کرد و با دستی خونآلود دستگیر کرد. دادگاه ژان والژان را به پنج سال حبس محکوم کرد. ژان والژان سهبار تلاش کرد تا از زندان بگریزد ولی هربار دستگیر شد. او بالاخره پس از ۱۹ سال تحمل زندان آزاد شد.
عکس: MEHR
بیخانمان
غمگین بود و احساس خفت میکرد. خبر ورود او به شهر پخش شده بود و کسی به او جا و غذا نمیداد. ژان والژان حتی برای گذران شب به زندان شهر هم مراجعه کرد، اما فایدهای نداشت. بالاخره پس از پرسههای زیاد از خستگی روی نیمکتی سنگی دراز کشید.
عکس: Iranvig.ir
"برو در آن خانه را بزن"
پیرزنی که از کلیسا بیرون میآمد پرسید: چرا اینجا خوابیدی؟ ژان والژان مشکلاش را به او گفت. پیرزن به خانه کوچکی اشاره کرد و گفت:« برو در آن خانه را بزن».
عکس: Mehrizonline.ir
دیداری سرنوشتساز
ژان والژان در زد. اسقف گفت "بفرمایید". ژان والژان مثل قحطیزدهها شام خورد. آن شب دو ساعت پس از نیمه شب، ژان والژان با زنگ کلیسا بیدار شد. بعد از یکی ۲ ساعت که با خود کلنجار رفت، بالاخره با احتیاط زیاد بالای سر اسقف رفت و از گنجه بشقابهای نقره را که دویست فرانک میارزید – دوبرابر پولی که در مدت نوزده سال در زندان جمع کرده بود − برداشت و به نمازخانه برگشت و از پنجره فرار کرد.
عکس: ISNA
"من روح شما را خریدم"
قبل از اینکه فرمانده پاسبانها گزارش دزدی را بدهد، اسقف جلو آمد و گفت: "پس چرا یادتان رفت شمعدانیها را ببرید؟" ژانوالژان بهتش زد و پاسبانها که دیدند انگار خود اسقف ظرفهای نقره را به ژانوالژان داده است او را رها کردند و رفتند. سپس اسقف گفت: «یادتان باشد که از این ظروف استفاده کنید و آدم درستکاری شوید. ژانوالژان، برادرم، شما دیگر به بدی تعلق ندارید. من روح شما را خریدم و به خدا هدیه کردم».
عکس: ISNA
فانتین
یک روز تومولیس با فانتین قطع رابطه کرد. فانتین آن روز زار زار گریه کرد چون او همه چیزش را عاشقانه نثار تومولیس کرده بود و از او یک بچه داشت. ده ماه بعد وقتی فانتین دید که دیگر از شدت فقر نمیتواند در پاریس بماند و کسی را هم ندارد تا از او کمک بخواهد دختر کوچکش "کوزت" را برداشت تا به شهرش مونتروی سورمر برگردد و کاری پیدا کند. اما ابتدا باید گناهش را میپوشاند و بچهاش را پنهان میکرد.
عکس: ISNA
کودکی از دست رفته کوزت
تناردیه آدمی بدهکار بود. به همین جهت رفتارش با کوزت عوض شد. لباسهای کهنه بچههایش را تن او کرد و کوزت مثل سگ و گربهها زیر میز غذا میخورد و زن تناردیه دائم کوزت را کتک میزد. از شش صبح تا شب باید کارهای مسافرخانه را میکرد وشب و روز با دستان لاغرش از چشمهای که یک ربع از مسافرخانه دور بود با سطل آب آشامیدنی میآورد.
عکس: Tasnim
فروش اعضای بدن
فانتین ابتدا خجالت میکشید با لباسهایی که به تن داشت به خیابان برود ولی بعد یاد گرفت فکر کند که کسی او را نمیبیند. تناردیه دائم نامه میفرستاد و پول میخواست. یک بار که نوشته بود برای لباس زمستان کوزت پول میخواهد، فانتین به سلمانی رفت و موهایش را فروخت. بار دیگر تناردیه نوشته بود کوزت مریض شده و پول برای خریدن دارو میخواهد. فانتین دو دندان جلویش را نیز به دندانسازی فروخت و پول را فرستاد.
عکس: MEHR
سیستم قضایی
در دادگاه جا نبود اما وقتی عنوانش را گفت او را با احترام به جای مخصوص مقامات در پشت سر قاضی راهنمایی کردند. دادگاه داشت شانماتیو را نه فقط به خاطر سیبدزدی، بلکه به خاطر سرقت مسلحانه در هشت سال پیش از پسرکی به نام پتیژروه و دزدی از خانه اسقف محاکمه میکرد و ممکن بود حتی او را به اعدام محکوم کند. مادلن یا همان ژانوالژان از دادگاه اجازه گرفت و گفت که او ژانوالژان واقعی است.
عکس: ISNA
نیروهای خودسر
روز بعد ژانوالژان همراه با کوزت از خانه فرار کرد ولی ژاور که با چند پلیس خانه را زیر نظر داشت او را تعقیب کرد. ژاور نمیتوانست فوری ژانوالژان را دستگیر کند. چون به خاطر ظاهر غلطانداز ژانوالژان هنوز شک داشت مرد همان ژانوالژان است. به علاوه چون بعضی از دستگیریهای خودسرانه در آن ایام در مجلس و مطبوعات آزاد جنجال به پا کرده بود میترسید که مرد را اشتباهی دستگیر کند.
عکس: MEHR
ماریوس
ماریوس کوچک و خوشگل، نوه دختری آقای "ژیونورمان" بود. ژیونورمان از بورژواهای سلطنت طلب و اصیل قرن نوزدهم بود که از ناپلئون، انقلاب کبیر فرانسه، جمهوری و انقلابیها بیزار بود.
عکس: MEHR
ماریوس و پدری که هرگز ندیده بود
پدر پنجاه ساله ماریوس یعنی سرهنگ سابق ژرژ پون مرسی که پس از بازگشت سلطنت مغبوض و منتظر خدمت شده بود، در شهر ورنون در گوشه عزلت و تنهایی باغبانی میکرد. ماریوس به ورنون رفت تا پدری را که هرگز ندیده بود و احساسی نسبت به او نداشت ببیند. اما هنگامی به خانه پدرش رسید که او مرده بود. پدرش فقط برای او وصیتنامهای نوشته بود که در جنگ واترلو گروهبانی به نام تناردیه جانش را نجات داده.
عکس: Fars
عشق ماریوس و کوزت
ماریوس از آن روز به بعد هر روز لباسهای نویش را میپوشید و برای دیدن کوزت به پارک لوگزامبورگ میرفت. اما ژان والژان کمکم از تغییر سر و وضع او، نگاهههای معنیدارش و اینکه هربار ژان والژان والژان و کوزت میرفتند او نیز پارک را ترک میکرد، متوجه نگاههای خاص ماریوس به کوزت شد.
عکس: ISNA
شورش در پاریس
در سال ۱۸۳۲ پاریس مدتها بود که ملتهب و آماده شورش علیه پادشاه لویی فیلیپ بود. مرگ زنرال لامارک و تشییع جنازه او که هم در میدان نبرد شجاع بود و هم در مجلس وطن پرستی خوش سخن، بهانهای به کارگران و دانشجویان داد تا تشییع جنازه او را بدل به شورش بزرگ شهری کنند. ارتش نیز با حمله به مردم به این شورش دامن زد و به زودی مردم در کوچههای و خیابانهای پاریس با شعار زنده باد جمهوری سنگر درست کردند.
عکس: anonym
نجات ماریوس
سنگر سقوط کرد و تقریبا همه انقلابیها کشته شدند. ژان والژان که مراقب ماریوس بود وقتی دید او زخمی شد و به زمین افتاد، او را به دوش کشید و دنبال راه نجاتی گشت. ناگهان چشمش به دریچه آهنی فاضلاب افتاد و قبل از آمدن نظامیها وارد آن شد و ماریوس خونآلود را از راه فاضلاب از میدان نبرد دور کرد.
عکس: anonym
سرانجام ژاور
ژاور که سالها تلاش کرده بود ژان والژان را بهخاطر گذشتهاش دستگیر کند "انقلابی در وجودش رخ داده بود از آنجا به کنار رودخانه سن رفت. ساعتها با خود کلنجار میرفت اما چون نمیتوانست بین وظیفه فانونی و آزاد گذاشتن ژانوالژان که جانش را نجات داده بود یکی را انتخاب کند بالاخره خود را در سن انداخت و خودکشی کرد".
عکس: FARS
ازدواج ماریوس و کوزت
به زودی مقدمات ازدواج ماریوس و کوزت فراهم شد. ژان والژان نیز به آنها اطلاع داد که کوزت ۵۸۴ هزار فرانک پول دارد و خانواده ماریوس که فکر میکردند او فقیر است تعجب کردند.
عکس: MEHR
مرگ ژان والژان
شبی که ژانوالژان به بستر بیماری افتاد، بالاخره ماریوس بخشی از حقایق در مورد ژان والژان را از تناردیه شنید. او وقتی با کوزت به کنار بسترژان والژان رسید دائم میگفت: "مرا عفو کنید پدرجان، مرا عفو کنید". اما کمی بعد حال ژان والژان رو به وخامت گذاشت. کوزت و ماریوس کریه میکردند. ژانوالژان در حالی که دستانش را به زحمت روی سر آنها گذاشته بود با دنیا وداع گفت.