واکنش کاربران فضای مجازی به اعتصاب غذای زندانیان سیاسی
۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه۱۸ نفر از زندانیان سیاسی ایران در اعتصاب غذا هستند. بیش از یک هفته است که نه چیزی خورده و نه چیزی نوشیدهاند. فضای جامعه ایرانیان در اینترنت پر است از اخبار و حرف پیرامون وضعیت "اعتصابیون" . هر خبری بارها به اشتراک گذاشته میشود٬ چه خبر انتقال یکی از آنها به بهداری زندان باشد٬ چه خبر نامهای به آنها و درخواست شکستن اعتصاب غذایشان.
این دسته از زندانیان سیاسی در اعتراض به مرگ هاله سحابی ٬ فعال اجتماعی و زندانی سیاسی که در مراسم خاکسپاری پدرش مورد ضرب و شتم قرار گرفت و درگذشت٬ و همچنین مرگ هدی صابر٬ روزنامهنگار و فعال سیاسی که در اعتراض به مرگ هاله سحابی و در اعتصاب غذا در زندان جان باخت٬ در اعتصاب به سر می برند.
یکی از آخرین نامههایی که برای ۱۸ زندانی سیاسیای که اعتصاب غذا کردهاند نوشته شده و در آن از آنها خواسته شده که به اعتصاب خود پایان دهند٬ نامه سید محمد خاتمی٬ رییسجمهور پیشین ایران است.
همچنین ۱۱۸ روزنامهنگار داخل ایران نیز روز شنبه (چهارم تیر) نامهای منتشر کردند که سریعاً به یکی از موضوعات داغ وبسایت کاربرمحور "بالاترین" تبدیل شد.
در نامهی آنها آمده است: «ما جمعی از روزنامهنگاران فعال در رسانههای داخل ایران ضمن ارج گذاشتن به پایداری شما بر خواستههای بحقتان درباره رعایت آزادیهای مصرح سیاسی و شهروندی تقاضا داریم که به اعتصاب غذای خود پایان دهید. پیام اعتصاب شما در میان اقشار مختلف جامعه ایران طنینانداز شده و ما به عنوان اهالی قلم رسالت خود میدانیم که این پیام را هر چه بیشتر بازتاب دهیم.»
این نامه در حالی در فضای وب منتشر شد که بسیاری نیز در وبلاگها یا صفحات شخصیشان در فیسبوک یا در حال تنظیم کمپینهای اعتراضی به وضعیت زندانیان اعتصابکننده هستند و یا نظر خود را مینویسند.
با این همه یکی از بحثهای محوری فضای ایرانیان در اینترنت درباره اعتصاب غذای دستهجمهی ۱۸ زندانی سیاسی٬ این است که آیا اصولاً درست است که از آنها خواسته شود تا به اعتصاب غذای خود پایان دهند یا خیر.
در اینجا نگاهی داریم به بحثهایی که پیرامون اعتصاب غذای ۱۸ زندانی سیاسی در زندان اوین و رجاییشهر ایران٬ در فضای اینترنت مطرح شده است.
«نخواهیم که بشکنند٬ حمایت کنیم»
وقتی چندین و چند پیام ویدیویی و کتبی در قالب نامه و ویدیو از سوی چهرههای شناخته شده نظیر محمد خاتمی با مضمون درخواست پایان دادن به اعتصاب غذا منتشر شدند٬ یکی از بحثهایی که در دنیای مجازی ایجاد شد٬ مشروعیت چنین درخواستی بود.
نویسندهی وبلاگ "مجمع دیوانگان" در پستی به این موضوع میپردازد و مینویسد: «حکایت زندانی اعتصابکننده چندان در چهارچوب منطق رایج نمیگنجد. ما نمیدانیم چه بر سر او رفته است که اینگونه دست به انتحار میزند. همانگونه که نمیدانیم به سبزی فروش تونسی چه گذشت که خودش را به آتش کشید. خودسوزی بر روی کاغذ هیچ گاه عملی خردمندانه محسوب نمیشود، اما چه کسی میتواند بگوید قضاوتی اینچنین در مورد سبزی فروش تونسی خردمندانه است؟ آیا همچون منی که هزاران کیلومتر دورتر از او بودهام و هیچ اطلاعی از شرایطی که او تحمل کرده نداشتم اصلا در جایگاهی هستم که بخواهم عمل او را از منظر «منطقی» مورد نقد قرار دهم؟»
او سپس از این منظر به ماجرا میپردازد که باید به زندانی سیاسی که اعتصاب کرده٬ کمک شود تا صدایش به همه برسد. این بلاگر مینویسد: «اعتصاب غذا، همچون هر کنش دیگری دو جنبه دارد. جنبه نخست هزینهای است که پرداخت میشود و جنبه دیگر دستاوردی است که به همراه دارد. هزینه اینجا کاملا مشخص است: خطراتی که سلامت اعتصابکنندگان را تهدید میکند و حتی ممکن است به قیمت جان آنها تمام شود. دستاورد اما کمی مبهمتر است. من گمان میکنم که نیت اصلی اعتصابکنندگان رساندن صدایشان به گوش مردم بوده است. احتمالا آنکه در سلول زندان گرفتار آمده و دستاش از همه جا کوتاه است با خود اندیشیده که هیچ راهی برای رساندن فریادش ندارد بجز همین انتحار آرام و تدریجی. در مورد پرداخت هزینه کسی از ما نظر نپرسید. یعنی هیچ گاه کسی اعلام نکرد (و احتمالا از این پس هم نخواهد کرد) که "آی مردم؛ من میخواهم اعتصاب غذا کنم؛ نظر شما چیست؟" ناگفته پیداست که زندانیان اعتصابکننده حق داشتند در مورد عملی که هزینهاش را تنها خودشان پرداخت میکنند، خودشان هم تصمیم بگیرند. پس تنها جنبه «دستاورد» آن باقی میماند. همان جنبهای که زندانیان اعتصابکننده هم در بیانیهشان از ما خواستهاند در کسب آن به یاریشان بشتابیم.»
او برخی از پیامهای درخواست شکستن اعتصاب غذا را حامل این مفهوم میداند که خرد و شعور زندانیان اعتصابکننده در آنها انکار شده است. او کسانی را که در رسیدن صدای اعتراض اعتصابکنندگان یاری نمیکنند و سکوت پیشه میکنند٬ «همدست جلاد» میداند.
«مخاطب پیام میتواند خواهان شکستن اعتصاب شود»
اما آن سوی ماجرا نیز استدلال خود را دارد. یکی از کاربران فیسبوک در صفحهاش از کسانی که به اعتقادش مخاطب اعتصاب غذای زندانیان هستند٬ مینویسد و شرح میدهد: «خانواده و نزدیکان سحابی و صابر، مادران عزادار و تمام عزیزان و بستگان سرا پا هزینه داده، که پیغامشان برای اینها اعلام همدردی و وفاداری صد در صدیست، با تمام آن چه که دارند. از این روست که این عزیزان هم میتوانند با شنیدن پیام اعتصابکنندگان بخواهند که دست از اعتصاب غذا بکشند، شرط مهرورزی، شرط رعایت، عشق و دیگرخواهی این است. این یک بده بستان مرامیست، آنها میگویند ما از خون ریخته شده همزندانی و همبندمان با جانمان پاسداری میکنیم و اینها در جواب میگویند جان برای ما عزیزتان را مراقبت کنید ما به حجم معرفت شما واقفیم. از این روست که این کنش به جا و درست مصداق همدستی با زندانباننیست.»
البته نویسندهی همین نوشته نیز میگوید، نمیشود همه خود را جزو گروه نخست بدانند. گروه خاموشی که از گروه اول نیست، ولی خاموشی پیشه کرده، در "جفایی" که به زندانیان اعتصاب غذا کرده میرود سهیم است.
چه باید کرد؟
خاموش ننشستن و اقدامی در خور برای رساتر کردن صدای زندانیانی که اعتصاب غذا کردهاند انجام دادن٬ موضوع بحث دیگریست که در فضای مجازی جریان دارد. بخصوص که برخی در این زمینه با بدگمانی به فعالیت در فضای مجازی نگاه کردند٬ و فعالیتهای «مجازی» را برای آگاهیبخشی ناکافی ارزیابی کردند.
چنین چیزی را میتوان در نقل خاطرهای در وبلاگی با عنوان "زنانگی" که نویسنده آن شخصی با نام شهرزاد همتی است یافت. او در پستی با عنوان «آن ۱۸ نفر» به جامعهای که نمایندهاش برای او فروشندهی یک کفش فروشی است میتازد که اطلاعی از سرنوشت ۱۸ نفری که در زندان «جونشون رو گرفتن کف دستشون» ندارد.
مریم مهتدی٬ روزنامهنگار٬ نیز در در وبلاگ خود با عنوان "صفحه سیزده" به مرز بین جامعه مجازی و واقعی اشاره میکند. او با یاد کردن از پیامهای ویدیویی منتشر شده در سطح اینترنت مینویسد: «جز این است که یک عده آدم مطلع از جریان نشستهاند دور هم و برای همدیگر هی ماجرا را تعریف میکنند و هی سر تکان میدهند و یکی به دیگری میگوید به به چه پیام خوبی و آن یکی برای یکی دیگر دست میزند و همچنان یک عده بیرون از یوتیوب و فیس بوک و گوگلریدر اصلاً خبر ندارند که سر ۱۲ نفر چه بلایی میآید؟ اینجاست که فضای مجازی با فضای غیرمجازی فرق میکند. و این جاست که وقتی یکی مثل من اصلاً درک نمیکند چرا باید از آن دوازده نفر «حمایت» کرد که جانشان را حراج کردهاند، از خودش سوال کند که دست کم این پیامها جای دیگری جز برای ماها هم پخش میشود؟ یا حداقل کسی به ذهناش رسیده همهی اینها را جمع کند روی یک سیدی و بدهد دست چهار نفر که آنها هم باخبر بشوند؟ »
او البته اشاره میکند که «بحث اصلاً سر تقبیح شبکههای اجتماعی مجازی و آدمهایش نیست و کسی هم بین آدمهای آنلاین و آدمهای غیرآنلاین دیوار واقعی بودن/نبودن نکشیده. نکته سر سرعت و کیفیت آگاه شدن از اخبار است و رسالت هر آدم یک رسانه، اگر هنوز قبولاش داشته باشیم.»
MR/BB