1. پرش به گزارش
  2. پرش به منوی اصلی
  3. پرش به دیگر صفحات دویچه وله

وبلاگ‌ها و اعدام‌های فزاینده در ایران: عادت، خشم، بهت و حیرت

۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

شش اعدامی که چهار بهمن ماه هشتاد و نه در زندان اوین رخ داد، تعداد اعدام‌های یک ماه اخیر را به ۱۰۲ مورد رساند. افزایش مداوم اعدام‌ها واکنش‌های زیادی از حیرت تا خشم و انتقاد را میان کاربران ایرانی فضای مجازی برانگیخت.

عکس: AP

چهارشنبه، چهارم بهمن ماه، رودابه اکبری همچون هفته‌های قبل برای ملاقات هفتگی با همسرش جعفر کاظمی، راهی زندان اوین شد. مثل هرهفته کارت ملاقات را تحویل نگهبان‌های ورودی زندان اوین داد، نگهبان‌ها کارت ملاقات را پرکردند و بعد به جای اینکه او را به سالن های ملاقات ببرند، به او گفتند که همسرش را صبح امروز اعدام کرده‌اند.

جعفر کاظمی تنها کسی نبود که صبح چهارشنبه چهارم بهمن ماه هشتاد و نه، به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران، اعدام شد. محمدعلی حاج‌آقایی دیگر زندانی سیاسی بود که وی نیز به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین اعدام شد و چهار زندانی دیگر به نام‌های قوام عطاکش‌زاده، مصطفی کریمی‌خانقاه، امید برک و رضا دهقان نیز به جرم ارتکاب جرایم جنسی به دار آویخته شدند.

شش اعدامی که در روز چهارشنبه رخ داد، تعداد اعدام‌های جمهوری اسلامی ایران در فقط یک ماه اخیر را به صد و دو مورد رساند. جمهوری اسلامی گرچه در همه‌ی سی و دو سال اخیر همواره دست به اعدام برخی زندانیان سیاسی، مجرمان جنسی و قاچاقچیان هروئین و مجرمان کودک‌آزار زده است، اما این حجم بالای تعداد اعدام‌ها در دو سه ماه اخیر از بعد از کشتارهای وسیع دهه‌ی شصت زندان‌های ایران، بی‌سابقه است.

رودابه اکبری به رسانه ها گفته است که نه به او و نه به وکیل همسرش، جعفر کاظمی، اطلاع نداده‌اند که می‌خواهند وی را اعدام کنند و می‌گوید: هیچ مدرکی نداشتند. فقط چندتا ویدیو و عکس که از تجمعات بعد از انتخابات گرفتند و فرستادند. آیا این حکمش اعدام است؟»»

جعفر کاظمی و محمدعلی حاج‌آقایی چهارشنبه چهارم بهمن ماه هشتاد و نه، به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران، اعدام شدندعکس: irani

اعدام این دو زندانی سیاسی و چهار مجرم جنسی و افزایش ناگهانی تعداد اعدام‌ها در دو سه ماه اخیر، واکنش‌های متعددی از حیرت تا خشم و انتقاد را میان کاربران فضای مجازی ایران هم برانگیخت.

مغزهایی که در برابر خبر اعدام خشک شده است

نویسنده‌ی وبلاگ «چراگاه» می‌نویسد:«فکر می‌کنیم چرا خبرهای اعدام این‌همه عادی شده است؟ ای بابا! شش نفر در مقابل ۴۷ نفری که در طول دوهفته پیش اعدام شدند که چیزی نیست. تازه این در برابر ۶۳ نفری که در طول سه ماه فقط در زندان وکیل‌آباد مشهد اعدام شدند هم رقم کمتری است. اگر قرار است روضه‌خوانی شروع کنیم و به سروسینه بزنیم، اصلا برویم سراغ آن ۷۸ نفری که دوهفته پیش در سقوط هواپیما در ارومیه مردند... اصلا چرا راه دور بریم؟ فقط درمهرماه سال گذشته بیش از دوهزار و سیصد نفر در جاده‌ها کشته شدند و در طول فقط هفت ماه ۱۴ هزار و ۶۰۵ نفر در جاده‌ها کشته شدند. می‌فهمید این یعنی چی؟ یعنی به طور متوسط روزی هفتاد کشته فقط در جاده‌ها!»

نویسنده «چراگاه» در ادامه‌ی مطلب خود توضیح می‌دهد که به نظرش سیستم ذهنی ما دیگر ترجیح می‌دهد که به جای خواندن بیانیه‌های دادگستری تهران درباره‌ی اعدام‌ها، خبر مربوط به هفته‌ی مد در برلین را پیگیری کند و به جای اینکه ببیند علی صارمی و جعفر کاظمی چه‌کسانی بوده‌اند، عکس‌های خانواده‌ی پهلوی در مراسم یادبود علیرضا پهلوی را نگاه کند.

این وبلاگ‌نویس در آخر مطلب خود نتیجه می‌گیرد:« مساله این است که ما آن قسمت از مغزمان را آف کرده‌ایم. ما دیگر اخبار مربوط به کشتن و اعدام کردن و شکنجه کردن را باز نمی‌کنیم که بخوانیم... انصاف بدهید به روح و روان خودتان. چطور می‌توانید بشنوید همسر جعفرکاظمی بگوید "امروز صبح برای ملاقات رفتیم، کارت هم پر کردیم اما برگشتند به ما گفتند اعدامش کرده‌اند. به شما زنگ می‌زنیم اگر بخواهیم جنازه تحویل بدهیم. بروید راحت باشید، دیگر کار تمام شده است." بعد فکر کنید هنوز می‌توانید در این دنیا لبتان را به خنده باز کنید و چیزی به نام نفس را همچنان بکشید؟»

عادت به تجربه‌ی خشونت روزمره

انتقاد ازعادت به دیدن و شنیدن اخبار خشونت‌آمیزی مثل اعدام، بیشترین حجم واکنش‌های کاربران فضای مجازی به خبر اعدام این شش زندانی را شامل می‌شود. نویسنده وبلاگ «رها» در مطلبی با تیتر «روزمرگی خشونت...» می‌نویسد:«خبر اعدام‌ها در ایران مثل خبر بمب‌گذاری‌ها در عراق است. ارزش خبریش همان رویداد بودنش است. نه تازه بودنش و نه استثنا یا غیرمنتظره‌بودنش. مثل همه خبرهای بدی که از آن کشور می‌آید، تکرار هرروزه‌اش بی‌تفاوتمان می‌کند، شده است مثل خبر ترافیک تهران، هست دیگر. جای تعجب ندارد.»

این وبلاگ‌نویس با انتقاد از عادت به خشونت در زندگی روزمره‌ی افراد در ادامه می‌نویسد:«جامعه‌ی پر ازخشونت حتی داستان‌های سکسی‌اش، داستان تجاوز است و فیلم‌های پورنو‌اش فیلم تجاوز دسته‌جمعی به دختری که صدای داد کمک خواستنش "تحریک‌کننده" است برای بیننده‌هایی که آن را در موبایل‌هایشان دست به دست می‌کنند. در چنین جامعه‌ای اعدام و تجاوز و قتل خبر نیست، زندگی آدم‌هاست.»

رویای آرامش با اعدام، کشتار، سنگسار

بعد از انتخابات مناقشه‌برانگیز ریاست‌جمهوری در سال ۸۸، عده‌ای از بازداشت‌شده‌گان که عمدتاً چهره‌های گمنام یا کمتر شناخته‌شده فعال بودند، به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" و " عضویت در گروه‌های منافق" و "قصد برهم‌زنی" محاکمه شده و با حکم اعدام مواجه شده‌اند. اعدام جعفر کاظمی و محمدعلی حاج‌آقایی نیز دو نمونه از این دسته از اعدام‌ها بودند که در کمال ناباوری و حیرت بسیاری این حکم عجیب صادر و اجرا شد.

پریسا کاکائی، فعال حقوق بشر، که خود بعد از انتخابات بازداشت و شش هفته زندانی بود، در وبلاگ‌اش با یادآوری روزهای بازجویی و تجربه‌ی شنیدن صدای متهمانی که بعدتر به اعدام محکوم شده‌اند می‌نویسد:« علوی، سربازجوی پرونده، یک روز بسیار خوشحال به اتاق بازجویی آمد وگفت علی زمانی عضو انجمن پادشاهی را اعدام کردیم. او را می‌توانستیم ببینم. بدون چشم‌بند. چشم‌هایش برق می‌زدند و سرخوش بود. پرسیدم خوشحالید؟ گفت بله! او یک تروریست بود و دستور کشتار آدم‌های بی‌گناه را داشت. پاسخ دادم به فرض که تمام این‌ها که می‌گویید درست اما آیا با اعدام و سنگسار و کشتار می‌توانید به امنیت و آرامش دست یابید؟... او به حرف‌های خودش ادامه داد و برای توجیه سنگسار، بیشتر از هرچیز به بازسازی کلامی صحنه‌های پورنو پرداخت.»

ایران هنوز در دسته‌ی آن معدود کشورهایی است که مراسم اعدام در ملاء‌عام نیز در آن اجرا می‌شودعکس: AP

نویسنده‌ی وبلاگ «کوله‌بار» در ادامه مطلبش با ذکر خاطره‌ی شنیدن صدای پسرجوانی که به جرم منافق بودن بازجویی می‌شد و تهدید به اعدام، می‌نویسد:« حالا که از آن روزها می‌گذرد و هر روز اخبار اعدام می‌شنوم از خودم می‌پرسم آیا صاحبان آن صداها هنوز زنده هستند یا یکی یکی به کام مرگ رفتند؟ به خودم می‌گویم آنها چندبار با دمپایی‌های بدریخت و چشم‌بند آن راهروها را طی کرده‌اند و فریاد و توهین شنیدند و بازجویی‌های طولانی مدت شدند؟ چندبار اسمشان را روی صندلی و دیوار نوشتند؟ چه مدت انفرادی بودند و هر روز تهدید به مرگ شدند اما از پس همه‌ی این دردها به آینده و روزهای بهتر دل‌بسته بودند که شاید بتوانند شانس دوباره زندگی کردن را تجربه کنند و ناگهان خود را پای چوبه دار دیدند؟»

اعدام، قتل قانونی

سال‌هاست بعد از هر اعدام جنجال‌برانگیزی، بحث‌های بسیاری میان موافقان و مخالفان اعدام میان کاربران فضای مجازی در می‌گیرد. در پی اعدام‌های روز چهارشنبه، نویسنده‌ی وبلاگ «سین‌جیم» می‌نویسد:« تمام روز در خیابان‌ها راه رفتم و نوشتم روی دیوارها ... گفتم بگذار یک قطره از خونت پایمال نشده باشد ... و امروز باور دارم اعدام، قتل است؛ حتی اعدام آن پنج جنایت‌کار جنسی. گیریم که به یکی مثل من، به هم‌جنس من تجاوز کرده باشند. اعدام، قتل است و لاغیر.»

بنا برگزارش سازمان ملل متحد، در سال گذشته به طور متوسط روزی یک نفر در ایران اعدام شده است که این آمار نام ایران را در صدر لیست کشورهایی که هنوز مجازات اعدام در آن‌ها اعمال می‌شود قرار می‌دهد. ایران هنوز در دسته‌ی آن معدود کشورهایی است که مراسم اعدام در ملاء‌عام نیز در آن اجرا می‌شود. چندی پیش، قاتل جنایت میدان کاج سعادت‌آباد که سروصدای بسیاری درباره‌ی بی‌توجهی مردم و پلیس نسبت به جنایت برانگیخت، در ملاء‌عام اعدام شد. گزارش این اعدام‌های در ملاء‌عام نیز در صداوسیما پوشش داده می‌شود. ریزنوشت، یکی از نویسنده‌های وبلاگ گروهی «مملکته داریم؟» در نوشته‌ای مینی‌مالیستی می‌نویسد:«جذاب‌ترین و پربیننده‌ترین برنامه تلویزیون، گزارش اعدام‌هاست... شاید به زودی یک بخش خبری روزانه افتتاح کنند به نام "گزارش اعدام‌های امروز" یا پخش مستقیم بذارن! مملکته داریم؟»

فرناز سیفی
تحریریه: یلدا کیانی

پرش از قسمت در همین زمینه