ورود زنان به "تونلی که انتهایش آزادی بود"
۱۳۹۸ مهر ۱۹, جمعه۱۸ مهر ۱۳۹۸ را بسیاری از ایرانیان فراموش نخواهند کرد؛ روزی که چشم میلیونها نفر به ورزشگاه آزادی در تهران دوخته شد. آنچه بازی نه چندان مهم تیم ملی فوتبال ایران در برابر کامبوج را در این روز دیدنی و برای تمامی رسانههای جهان با اهمیت میکرد، نه ۱۴ گل ایران به تیم مقابل، بل حضور زنان در ورزشگاه بود.
درهای ورزشگاه آزادی پایتخت پس از ۴۰ سال به روی زنان باز شد و زنان هرچند محدود، هر چند زیر نظارت و هرچند محصور، توانستند در هوای آزادی پس از ۴۰ سال نفس بکشند.
بازتاب این رویداد از یک سو در رسانههای جهان کمسابقه بود و از سوی دیگر واکنشها به آن در میان مسئولان، مردم و کاربران ایرانی شبکههای اجتماعی چشمگیر.
کاربران زیادی در توییتر از لحظه لحظه حضورشان در بیرون ورزشگاه و درون آن نوشتند و دیگران را در تجربه تاریخی زنان ایرانی، شریک کردند؛ از "گذر از تونلی که انتهایش آزادی" بود.
بسیاری از کاربران هم با پست کردن عکس تماشاچیان زن که با پوششهایی متفاوت در کنار یکدیگر "بیمشکل" به تماشای بازی نشسته بودند، از "مرزهای" بیدلیل و زائدی که در کشور میان "عقاید مختلف" کشیده میشود، نوشتند و "تجربه آزادی" را نمونهای خوب برای همزیستی و همدلی دانستند.
جای خالی "دختر آبی" در مهر "آزادی"
هرچند فیلمها و عکسها سرشارند از شور و شوق و فریادهای شادمانه اما در میان انبوه عکس و ویدیویی که از بازی دیروز در ورزشگاه آزادی در شبکههای اجتماعی منتشر شد، ویدیوهای کوتاهی هم حکایت از تلاش مأموران انتظامی زن برای برخورد با تماشاچیای دارند، که پلاکارد "دختر آبی" را در دست گرفته. برخی از کاربران توییتر که به گفته خود در جایگاه تماشاچیان زن حضور داشتند اما، خبر منتشرشده در مورد دستگیری دختر حامل پلاکارد را رد میکنند. اما فریادهای زنانی که جای "دختر آبی" را در آزادی خالی میدیدند، آنقدر بلند بود که به هر گوشی میرسید. حتی تهدیدهای مأمور انتظامی زنی که میگفت، "اگر درباره دختر آبی شعار دهید، بیرونتان میکنم" هم دهان زنان را برای آنکه از "دختر آبی" یاد کنند، نبست.
به کانال دویچه وله در تلگرام بپیوندید
سحر خدایاری که در شبکههای اجتماعی و رسانهها نام "دختر آبی بر او نهادند" در ۱۸ شهریورماه امسال بنا بر گزارشهای منتشرشده، در اعتراض به دستگیری و محکومیت به زندان برای تلاش به ورود به ورزشگاه و تماشای فوتبال، اقدام به خودسوزی کرد. مرگ او بازتاب گستردهای در رسانههای سراسر جهان داشت. در پی خودسوزی سحر و فشار افکار عمومی، فیفا هیأتی را برای بررسی ورود زنان به استادیوم به ایران فرستاد. نتیجه اینکه ۱۸ مهر ۹۸ زنان برای نخستین بار پس از ۴۰ سال به تماشای بازی فوتبال مردان در استادیوم نشستند، هرچند با سهم کوچکی از ورزشگاه ۱۰۰ هزارنفره.
"تحقق نیافت، مجبورتان کردند"
در حالی که بسیاری حضور زنان را در ورزشگاه نتیجه مستقیم خودسوزی سحر خدایاری و فشار فیفا میدانند، اما مسئولان جمهوری اسلامی نظر دیگری دارند. از دیروز با بازشدن درهای آزادی به روی زنان، شماری چهرههای سیاسی و مسئول چون معاون اول رئیس جمهور ایران یا وزیر ورزش و جوانان، از یکدیگر و از دولت تشکر و تقدیر میکنند و این "روز تاریخی" را نتیجه حمایتهای رئیس جمهور، مسئولان عالی امنیتی و انتظامی و... میدانند.
اسحاق جهانگیری از "تحقق یکی از خواستههای بخش مهمی از زنان، جوانان و فعالان مدنی" نوشته است. کاربران به او میگویند: "تحقق نیافت، مجبور شدید به حکم فیفا تمکین کنید".
معصومه ابتکار از "دشواریهای زیاد" نوشته و "شیوهنامهای که در زمستان ۹۶ تصویب شد و پیگیریهای مسعود سلطانیفر". کاربران اما به معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور میگویند، "اگر تلاش و هزینه زنان با پوست و گوشت و جانشان نبود، اگر فشار فیفا نبود"، این اتفاق نمیافتاد.
طیبه سیاوشی عضو کمیسیون فرهنگی مجلس با اشاره به اینکه "تجارب گذشته ثابت کرده فشار خارجی برای پیشبرد مطالبات داخلی مؤثر نیست"، نوشت: «نباید تلاشهای جامعه مدنی فراکسیون زنان و دولت را کتمان کرد.»
کاربران مینویسند: «چهل سال فرصت داشتيم و نشد. حداقل اگر يک سال پيش درهای آزادی را به روی زنان باز میكردیم، امروز با اين واقعيت تلخ مواجه نبوديم كه دختران ايران به جای تشكر ازدولت جمهوری اسلامی، سپاسگزار نمايندگان فيفا باشند.»
چه کسانی از ورود زنان به ورزشگاه خشنودند؟
اما راهیابی هرچند محدود زنان به ورزشگاه آزادی، بهانهای برای مشاجره کلامی کاربران دو طیف اصلاحطلب و اصولگرا یا کاربران موسوم به "ارزشی" هم شده و استقبال کاربران اصولگرای توییتر از بازشدن درها به روی زنان تعجب برخی را برانگیخته است. حسین دهباشی در توییتی مینویسد: «یکی میگفت هر تلاطم از سه مرحله میگذرد: نخست داد میزنند با مقدسات در تضاد است، در مرحله دو میگویند، اولویت ندارد و و سیّم امّا، که مدعی میشوند ازابتدا به درستی و اهمیت آن اعتقاد داشتهاند! حالا حکایت تمجید اصولگرایان از حضور زنان در ورزشگاهها است. ما؟ هیچ! حیرت! نگاه!»
"آزادی در قفس"
از آن سو کم نیستند کاربرانی که زبان به انتقاد زنانی گشودهاند که روز گذشته با پست کردن عکسها و فیلمهای خود از "آزادی" از شور و شوق حضور در ورزشگاه گفتهاند و از "مسئولان" برای "اجازه این حضور" قدردانی کردهاند. کاربری این آزادی را "آزادی در قفس" نامیده است و از "زنان اصلاحطلبی که به خاطر بودن در این قفس نه تنها از ذوق گریه میکردند، بلکه میگفتند دست تک تک مسئولان را میبوسند" انتقاد کرده است. دیگری خطاب به آنان که از ورود زنان به استادیوم شادند، میپرسد: «عکسهای یادگاریتان را گرفتید؟ خب ۳۷ روز پیش چه کسی خودسوزی کرد؟ فوتبال بعدی راهتان خواهند داد؟» دیگری مینویسد: « نتیجه خودسوزی دختر آبی و حقوق قطرهچکانی در پشت فنس با یک سوال "حستان چیست؟" میشود، تشکر از جمهوری اسلامی.»
انتقاد و حمله به کاربرانی که از مأموران انتظامی زن با عناوینی چون "همیاران هوادار" یاد کردهاند و در توصیف برخورد مأموران با دختر پلاکاربه دست در مورد سحر خدایاری، تنها به توصیف "کجسلیقگی" بسنده کردهاند هم کم نیست.
نامی که خوش درخشید: مسعود شجاعی
اما نامی که در میان توییتهای مربوط به بازی دیروز شاید بیش از هر نام دیگری به چشم میخورد، نام کاپیتان تیم ملی ایران مسعود شجاعی است. شجاعی که بارها با انتقادهای صریح در مورد مسائل گوناگون از جمله ورود زنان به ورزشگاه، خبرساز شده و آماج حملهی اصولگرایان و "ارزشی"ها قرار گرفته، در بازی دیروز هم دست به حرکتی زد که دوربینها آن را برای همیشه ثبت کردند و بسیاری آن را ستودند.
برخی کاربران مینویسند، مسعود شجاعی "بیشترین تلاش عملی را در میان فوتبالیها برای حضور زنان در استادیوم" انجام داده است. کاربران از او و وریا غفوری که "هزینهاش را داد و در کنار مردم ایستاد و به تیم ملی دعوت نشد" به عنوان کسانی که نامشان فراموش نخواهد شد، یاد کردهاند.
" آزادی منتظر ما بمون"
اگر چه دیروز صدای زنان در ورزشگاه آزادی پیچید و درها به رویشان گشوده شد، زنان ایران اما در راه احقاق حقوق پایمال شدهی خود هنوز راهی بسیار طولانی در پیش دارند. اگرچه به گفته برخی، "قفل درهای آزادی" شکسته شد اما هنوز قفلهای زیادی بر خواستهها و حقوق دیگر زنان وجود دارد: حق حضانت فرزند، حق طلاق، حق خروج از کشور، ارث برابر، حق قاضی شدن، منع ازدواج زیر سن قانونی و ... این فهرست کوتاه نیست.
شاید ورود محدود زنان به ورزشگاه، سرآغازی باشد برای برداشتن همیشگی خندق عمیقی که ۴۰ سال پیش از سوی جمهوری اسلامی میان زنان و مردان ایرانی کشیده شد، تا برداشتن محدودیتها برای زن و رسیدن نیمی از افراد جامعه به حقوق خود.
کاربری مینویسد: «آقای جمهوری اسلامی، حکومتها با وجود فقر و فساد و تبعیض و بیکاری و ... سرنگون میشوند نه با نوع پوشش زنان، به ورزشگاه رفتنشان یا نبودن آزادیهای اجتماعی.» کاربر دیگری مینویسد: « بالاخره یک روزی اجبار حجاب را لغو میکنید و فردای آن روز هم خورشید مثل روزهای دیگه بر زمین خواهد تابید. آن وقت است که باید از خودمان بپرسیم این همه هزینه برای چه بود؟»
عمری گذشت بر نسلهایی که بد گذشت. ولی اینبار شاید نفس کشیدن در فضای آزادی، زنان را در پافشاری برای گرفتن "حق" مصممتر کرده باشد. صدای زنانی که با اتوبوس از آزادی به خانه میرفتند، به زودی فراموش نخواهد شد: «ورزشگاه آزادی منتظر ما بمون.»