وضعیت تبت مورد مناقشه است
۱۳۸۶ اسفند ۲۹, چهارشنبهصدها سال، حاکمان تبت به درگاه پادشاهان چین خراج میفرستادند. این هدایا نوعی تمکین در مقابل فرزند آسمان و قیصر چین محسوب میشد و در مقابل، تبت تحتالحمایه چین بود و مردم آن میتوانستند با آرامش خیال به زندگی خود ادامه دهند. دربار چین نمایندهای در لهاسا داشت که دخالتی در امور داخلی تبت نمیکرد.
روبرت هویزر، حقوقدان و چینشناس، میگوید: اگر دولت دیگری به حاکمان تبت مراجعه میکرد، آنها با اشاره به تحتالحمایگی میخواستند تا با چینیها گفتوگو شود. هویز ادامه می دهد: « برای بریتانیائیها در قرن نوزدهم که در هندوستان بودند، امری عادی بود تا با پکن در مورد تبت گفتوگو کنند. مثلا وقتی قرار بود تا با تبت تجارتی داشته باشند یا برای اعزام یک گروه تحقیقاتی نیاز به مجوز داشتند، نه با لهاسا، بلکه با پکن مذاکره میکردند».
لهاسا و پکن در سال ۱۹۰۷ بود که تعریفی مدرن بر مبنای حقوق ملل از روابط خود ارائه کردند. براین مبنا، تبت در امور داخلی دارای استقلال و در عرصه سیاست خارجی از سوی چین نمایندگی میشد. در سال ۱۹۱۳ پس از فروپاشی آخرین سلسله سلطنتی در چین، تبت استقلال خود را اعلام کرد. دولت تبت در تبعید و دالای لاما، رهبر معنوی آن، مبنای استقلال تبت را این بیانیه میدانند، در حالیکه دولت چین میگوید که هیچ سازمان بینالمللی و هیچ دولتی استقلال تبت را به رسمیت نشناخته است.
در سال ۱۹۵۰ ارتش سرخ، به رهبری مائو تسه تونگ به لهاسا حمله برد که با مقاومت دالای لامای جوان روبرو نشد. مقاومت راهبان اما هنگامی آغاز شد که در اواخر دهه پنجاه، کمونیستها سیاست اشتراکی کردن خود را به اجرا درآوردند.
در عرصه بینالمللی وضعیت تبت همچنان مورد مناقشه است. دولت آلمان تبت را بخشی از چین میداند. هرچند وضعیت تبت به لحاظ حقوق ملل هنوز روشن نیست، اما تبتیها با رهبری دالای لاما، افکار عمومی جهانیان را در کنار خود دارند. در حالیکه دالای لاما از سیاست استقلال برای تبت دوری میکند، بسیاری از تبتیهای جوان و همچنین مهاجران تبتی خواستار استقلال هستند.
از سوی دیگر چین به گذشت زمان دل بسته است. تبتیها بر این باورند که رهبر مذهبیشان در غالب یک کودک بار دیگر زاده میشود. پکن و دولت در تبعید تبت سعی خواهند کرد هر کدام کودکی را جایگزین نمایند. در هر صورت، دالای لامای آینده، یک کودک خواهد بود و تا سالها، دیگر دارای وجهه بینالمللی نیست.