وظایف بسیار دشوار "بانوی اول" بودن
۱۳۹۱ خرداد ۳۱, چهارشنبه همسران و شرکای زندگی رییس جمهورها و نخستوزیرهای کشورهای غربی، در ایفای نقش خود به عنوان "بانوان نخست" این کشورها مشکلات زیادی دارند. یکی از این دشواریها، داشتن عقاید مستقل و ابراز آن در انظار عمومی است. این که این مقامات بلندپایه به عنوان مراجع رسمی حافظ آزادی بیان و اندیشه، تا چه حد همسران خود را در تبیین باورهای خود محدود میکنند، همیشه جنجالبرانگیز بوده است. دوریس شرودر ـ کوپف، همسر صدراعظم پیشین آلمان گرهارد شرودر، وقتی در سال ۲۰۰۵ از آنگلا مرکل و سیاستهای او در امور خانوادگی دفاع کرد، مورد انتقاد گرهارد شرودر قرار گرفت و ناگزیر از تعدیل گفتههای خود در این زمینه شد.
ایفای نقش سنتی "بانوی اول"
رییس جمهورهای محافظه کار، مثل رونالد ریگان در آمریکا بیشتر میپسندیدند که همسرانشان «کاری به کار سیاست نداشته باشند.» ایدهآل برای این "مردان بزرگ" آن بود که "مادر بچهها" بیشتر به رتق و فتق امور خانه و خانواده بپردازد و خود نیز داوطلبانه این موضوع را به اطلاع همگان برساند. وقتی نانسی ریگان در سال ۱۹۸۱ به کاخ سفید نقل مکان کرد، وظیفهاصلی خود را در تغییر دکوراسیون و مبلمان کاخ، همراهی همسر مدبر خود و لبخندهای ملیح در برابر دوربین خبرنگاران روزنامههای زرد خلاصه کرد. خود او یک بار به همین خبرنگاران گفت: «من دربارهی سیاست حرف نمیزنم. چون سررشتهای در این مقولهندارم.»
هیلاری کلینتون اما بر خلاف نانسی و به تعبیر خبرنگاران مجلههای مد و زنان، در مورد همهچیز اظهار نظر میکرد و خود را در همه کاری وارد میدانست، حتی در آشپزی. شرکت او در مسابقهی بهترین دستور پخت "کیک آمریکایی کوکی" در سال ۱۹۹۳ در رقابت با نانسی ریگان، در این کشور زبانزد خاص و عام شد.
روزنامههای آمریکایی در مورد دخالت این وکیل زن در امور کشورداری بیل کلینتون، از قول او نوشتند: «شما یک رییس جمهور سفارش دادید و حالا دو تا از آنها عایدتان شده است.» راست یا دروغ، هیلاری کلینتون، هشت سال تمام در واشنگتن به عنوان "طرف باهوشتر" در رسانهها مطرح بود.
واقعیت این است که در حال حاضر، دورهی " فرست لیدی" هایی مثل نانسی ریگان و هانولوره کهل، همسر صدراعظم پیشین آلمان هلموت کهل در کشورهای غربی سپری شده است. وظیفهی آنان، « قرار داشتن در کنار مرد اول کشور، پشتیبانی از او و رسیدن به امور خانه و خانواده» بود که اکنون موضوعهای جالبی برای مجلههای زرد و عامهپسند نیست.
"فرست لیدی"های مدرن
مردم کشورهای غربی در قرن بیست و یکم، همسران و شرکای زن زندگی رییس جمهورها و نخستوزیرانی را میپسندند که باهوش، مستقل، کارآ و خوشسیما باشند. این ویژگیها محبوبیت مردان اول کشورها را در میان مردم دو چندان میکند.
شاغل بودن و صاحبعقیده بودن این زنان به نظر بسیاری از امتیازهای بانوی اول محسوب میشود، ولی بحثبرانگیز هم هست. شری بلر، همسر تونی بلر پس از رسیدن شوهرش به مقام نخست وزیری بریتانیا، هم چنان به عنوان وکیل به فعالیتهای خود ادامه داد. دوریس شرودر ـ کوپف، همسر صدراعظم پیشین آلمان، گرهارد شرودر که خبرنگار سیاسی بود، پس از ازدواج با او و "مادر ملت" شدن، دست از کار شست و خانهنشین شد. حالا والری تریرویلر، به عنوان بانوی اول جدید فرانسه و شریک زندگی فرانسوا اولاند، حاضر نیست کار روزنامه نگاری را کنار بگذارد و تنها به عنوان همسر مرد اول این کشور انجام وظیفه کند؛ تصمیمی که فرانسویها را سخت تحت تاثیر قرار داده است. او در این رابطه میگوید: «من خانواده دارم و باید بالاخره خرج زندگی آنها را تامین کنم.»
والری تریرویلر، ۴۷ سال سن دارد و پیش از آشنایی با فرانسوا اولاند، دوبار ازدواج کرده است. این روزنامهنگار مبرز پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد در رشتهی علوم سیاسی و همکاری با روزنامههای مختلف، از سال ۱۹۸۹ در مجله "پاری ماچ"، مقالات سیاسی مینوشت؛ به ویژه دربارهی حزب سوسیالیست فرانسه. تریرویلر، از سال ۲۰۰۵ به عنوان مجری یک برنامه سیاسی با کانال دیرکت ۸ فرانسه همکاری میکند.
اعمال نفوذ "بانوان اول" در صحنهی سیاست
رسانهها بارها دربارهی تأثیر همسران برخی از مردان اول جهان در تصمیمگیریهای سیاسی آنان خبر دادهاند. به عنوان مثال، دربارهی دامنهی نفوذ میشل اوباما بر رییس جمهور آمریکا گفته میشود که این «تأثیرات تمام جوانب زندگی ملت» را دربر میگیرد. با این همه نمونهی والری تریرویلر بینظیر است که عقاید مستقل خود را دارد و از بیان آنها در رسانهها هم ابایی ندارد. او چندی پیش، در توییتر برای "اولیویه فلورنی" که یکی از رقیبان فرانسوا اولاند بود، نوشت: «امیدوارم در دور دوم انتخابات بتوانید به مجلس راه یابید.» این جملهی ساده و صمیمایه، در فرانسه جنجالبرانگیخت.
در عین حال، شوهران مقامات بلندپایهی زن جهان مثل آنگلا مرکل، صدراعظم کنونی آلمان و مارگرت تاچر، نخستوزیر پیشین بریتانیا، همواره پشت صحنهی سیاست فعال بودهاند. یوآخیم زاور و دنیس تاچر، هیچگاه نظرات سیاسی خود را در برابر رسانهها ابراز نکردند.